تنش در محیط کاری امری شایع است و بسیاری از افراد با آن مواجه می شوند، لذا گروهی از صاحب نظران رفتار سازمانی فشار روانی را بیماری شایع قرن توصیف کرده اند که در دراز مدت میتواند منجر به فرسودگی شغلی شود پس فرسودگی شغلی یکی از عمده ترین پیامدهای اجتناب ناپذیر تنش کاری است که به دنبال خود فرسودگی جسمی، تغییر در رفتار و عملکرد شغلی را به ارمغان می آورد، که در واقع می توان گفت فرسودگی شغلی با نشانه های زیر شناخته می شود:
1- شاخصهای هیجانی که علایمی مثل بی علاقه شدن نسبت به شغل خود، افسردگی، احساس درماندگی و ناتوانی، از دست دادن همدلی نسبت به دیگران
2- شاخصهای نگرشی شامل بدبینی نسبت به دیگران، نسبت به مدیریت سازمان محل کار خود گله مند شدن از دیگران
3- شاخصهای رفتاری شامل تحریک پذیری و پرخاشگر بودن، افزایش سوء مصرف مواد و افزایش مشکلات و درگیریها با مرئوسان، روسا، همکاران، همسر و فرزندان
4- شاخصهای روان تنی مثل ابتلا به اختلال گوارشی و سردردها و ........
5- شاخصهای سازمانی شامل دزدی، غیبت از کار، تنزل ابعاد اخلاقی و معنوی کارکنان است. (ساعتچی 1376)
افرادی که فرسودگی شغلی را تجربه می کنند یک تاثیر منفی بر همکارانشان می گذارند هم به وسیله ایجاد تضادهای پرسنلی و هم ایجاد اختلال در انجام وظایف شغلی پس می تواند مسری باشد و به صورت تعاملات غیر رسمی در شغل تداوم یابد همچنین از جمله آثاری که فرسودگی شغلی به عنوان یک سرایت کننده منفی دارد سرایت و تاثیر آن در زندگی خانوادگی افراد است. (بورک و گرنگلاس[1] 2001)
جکسون و مازلاک (1982) مشاهده نموند که سطح خستگی هیجانی مرتبط با شغل افراد با گزارش همسرانشان در مورد عصبی، ناراحت و خسته و افسرده بودن آنان در منزل ارتباط معتبری داشت. این خستگی هیجانی مرتبط با شغل با کیفیت پایین زندگی خانوادگی که توسط همسر شخص گزارش می شود ارتباط قوی داشت.
در حدود 50 سال پیش یک جامعه شناس بنام ویلارد والر اهمیت موقعیت شغلی شوهر و تاثیر آن بر ازدواج و روابط خانوادگی خاطر نشان ساخت (ایگمن 1986) وی خاطر نشان ساخت که موقعیت اقتصادی خانواده فرایند تعارض خانواده را عمیقا تحت تاثیر قرار می دهد. شرایط سخت کاری و استرسهای ناشی از آن به خانه منتقل می شود و زن و شوهر را علیه یکدیگر بر می انگیزاند. آمار بالای جدایی خانوادگی در کاکنان مشاغل که چالش و درگیری زیادی دارند، مشاهده شده است. شخصی که خودش را در شغلش شکست خورده می بیند، احتمالا با پرخاشگری در منزل در مقام جبران آن بر می آید و ذکر این نکته ضروری است که چنین خانواده هایی موفق نخواهند بود. (رسولی 81)
خانواده و کار دو جنبه مهم زندگی هستند و تجربیات هر یک بر دیگری تاثیر می گذارد محققان در توصیف مجموعه خانواده و کار مدلهایی را برای تبیین بین زندگی خانوادگی و کار ارائه داده اند.
با توجه به روند ارتباط تعاملی بین کار و زندگی خانوادگی، جای تعجب نیست اگر کار کانون اصلی زندگی بیشتر افراد باشد، نیاز به نزدیکی، صمیمیت و دیگر نیازهای اجتماعی آنان، احتمال زیاد در محیط کار بیش از هر مکان دیگر بر آورده می شود. کار محور اصلی زندگی ما را تشکیل می دهد، به خصوص به دلیل ساعات طولانی کار و تغییرات در هنجارهای اجتماعی انواع تعارضهای کاری و خانوادگی وجود دارد. آنها شامل تنیدگیهای شغلی، بار کاری زیاد (فشارهای روانی ناشی از تلاش برای انجام نقشهای گوناگونی که با انرژی و زمان فرد همسازی ندارد، تعارض و فشار روانی همراه با ناهمسازی و یا تعارض درباره انتظارات نقش) و نیز مشکلات مربوط به مراقبت از کودک، نگهداری از بزرگسالان و مسایل مربوط به تعادل بین شغل، خانواده ها و نیازهای شخصی می باشد. در نهایت، فشارهای روانی دارای کیفیت واگیر است و به جنبه های دیگر فرد نیز سرایت می کند (بولگر[2] و دیگران 1989).
به احتمال زیاد، مسایل خانوادگی بر زندگی کاری و زندگی کاری نیز آشکارا بر زندگی خانوادگی تاثیر می کذارد. تحقیقات ملی در آمریکا نشان می دهد که 72 درصد مردان و 83 درصد زنان تعارض مهمی را بین انتظارات و نقشهای خانوادگی و کاری تحربه می کنند (کوپر[3] 1992)
تعارضهای کاری و خانوادگی هنگامی به وجود می آید که فشارهای مربوط به نقش و انتظارات در کار خانواده با یکدیگر ناهمساز باشند، مانند زمانی که شرکت در یک نقش، مشارکت در نقش دیگر را غیر ممکن می سازد. به سه طبقه بندی کلی از تعارضهای کار و خانواده می توان اشاره کرد:
تعارضهای مبتنی بر زمان، تعارضهای مبتنی بر فشار روانی و تعارضهای مبتنی بر رفتار. (گرین هاوس و دیگران 1987)
تعارضهای مبتنی بر زمان عبارت است از اینکه چگونه زمان اختصاص یافته به یک نقش باعث کاهش توجه به نقش دیگر می شود، مانند زمانی که ملاقاتهای دیر وقت شبانه با جلسات مدرسه کودک در تعارض است تعارضهای مبتنی بر فشار روانی عبارت است از تجاوز نشانه های تنیدگی مانند خستگی و تحریک پذیری از یک نقش به نقش دیگر تعارضهای مبتنی بر رفتار عبارت است از ناهمسازی رفتار در یک نقش با رفتار مورد انتظار در نقش دیگر، مانند زمانی که از کارمندان در محیط کار عینی بودن و غیر عاطفی عمل کردن و در خانواده گرم یا عاطفی بودن در نقش پرورشی مورد انتظار است.
در یک بررسی بون اورتنر[4] به این نتیجه رسیدند که درگیریهای کاری پدر بر رفتار والدین و خانواده اثر می گذارد به ویژه مردانی که ساعات طولانی کار می کنند، به طور طبیعی وقت کمتری صرف فرزندان و فعالیتهای مشترک زناشوئی می کنند اما این امر بستگی به اولویتهای نقش زن و مرد و نیز انتظاراتشان از ادواج دارد. برای مثال، ارزشها، انتظارات و توقعات در مشاغل معینی کاملا آشکار است و بازتاب آن را می توان در قواعد و رفتار خانوادگی مشاهده کرد.
البته شایان ذکر است که امروزه، نشانه هایی که حاکی از یکی شدن نیازها و ارزشهای کارکنان و اتحادیه ها دیده می شود و بین کار و خانواده رابطه تعادلی به وجود آمده است. ارزشهای رشد شخصی و تعادل بین خانواده، فرد و شغل، ضرورت نیاز به انعطاف پذیری در برنامه کاری، مرخصیهای خانوادگی، حمایتها و پاداشهای مناسب و نیز غنی سازی محیط کار را بیش از پیش محسوس می سازد. اتحادیه ها به تدریج این نیازها و ارزشها را نوسازماندهی می کنند و انطباق میدهند اتحادیه ها برخوردارند. این شرکتها به تدریج فرهنگ و ارزشهای صنفی خود را تغییر میدهند تا خط مشی های خانوادگی- دوستانه را بخش مهمی از راهبردهای کسب و کار خود سازند، این همکار و یا رابطه تعاملی بین خانواده و کار، اساس استخدام بهترین کارگران و نگهداری آنان و تامین وفاداری و بهره وری لازم برای شرکتها به منظور حفظ موقعیت رقابت آمیز در دنیای جدید اقتصاد محسوب می شود. (نوابی نژاد 1378)
فرسودگی شغلی از سه جنبه یا بعد اصلی تشکیل یافته است که عبارتند از: تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش کارآیی فردی.
فرسایش ویژگی اصلی فرسودگی شغلی بسیار تجلی آشکاری در این مجموعه سندرم دارد. وقتی که افراد تجربیات خودشان یا دیگران را در مورد فرسودگی شغلی توصیف می کنند، آنها اغلب تجربه فرسایش و تحلیل را بیان می کنند فرسایش چیزی نیست که به راحتی یا سادگی تجربه شود، بعبارتی، آن فعالیت دنباله داری است که فرد خودش را از لحاظ عاطفی و شناختی از کارش دور احساس می کنند، احتمالا می توان گفت به عنوان یک روش سازگاری با فشار کاری است.
عمده ترین مشکل قربانیان فرسودگی از کار آن است که از فرسودگی جسمی رنج می برند، قدرت آنان برای کار کردن کم است و بیشتر اوقات خسته و ناتوان هستند علاوه بر آن این افراد از نشانه ها مرضی فیزیولوژیکی بسیار مثل سردردهای مکرر، تهوع، اختلال در خوابیدن و تغییر عادات مربوط به غذا خوردن (مثل از دست دادن اشتها)، در رنج هستند: یک یدیگر از مشکل افراد مبتلا به خستگی از کار کردن است که گرفتار فرسودگی هیجانی هستند. افسردگی، احساس درماندگی و نیز احساس به دام افتادن در کار و شغل خود، بخشی از مشکلات هیجانی این افراد است. مشکل بعدی افرادی که گرفتار خستگی شغلی هستند آن است که غالبا گرفتار فرسودگی نگرشی یا در واقع مسخ شخصیت هستند این افراد نسبت به دیگران بدگمان می شوند. این تمایل در آنان ایجاد می شود که با دیگران بیشتر مانند یکی شی رفتار کنند تا به عنوان یک انسان و ضمنا نسبت به آنان نیز نگرش منفی پیدا میکنند. افرادی که دچار فرسودگی شغلی هستند این تمایل را پیدا میکنند که به بطلان سازی (عمل موهن انجام دادن یا حقیر کردن) خود، شغلی که به عهده دارند به سازمان محل کار خویش و به طور کلی، به ابطال سازی زندگی خود بپردازند. به عبارت ساده تر این افراد، جهان اطراف خود را بیشتر با عینک خاکستری تیره نگاه می کنند تا با عینکی که بتواند زیبایهای رنگ سرخ یا زندگی را ببینند. و بالاخره فردی که از عارضه فرسودگی شغلی در رنج است، این احساس را پیدا میکند که پیشرفت شخصی او کم است و بعبارتی عدم کارایی موازی با دو تا از جنبه های فرسودگی شغلی رشد پیدا می کنند. (1993، لیتر) و به این نتیجه می رسد در گذشته نیز قادر نبوده است پیشرفت شخصی زیادی داشته باشد و فرض او بر آن است که در آینده نیز پیشرفتی نخواهد داشت.
فرویدنبرگر و ریچلسون[5] (1980) شماره ای از نشانه های بالینی فرسودگی شغلی را ارائه می دهند که شامل موارد تحلیل، جداسازی، بی حوصلگی و بد گمانی، بیقراری و کج خلقی شدید، حس قدرت تام، سوءظن درباره اینکه قدر او را نمی دانند، پارانویا، اشکال در جهت یابی، انکار احساسات و شکایات روان تنی می شود.
مازلاک و جکسون (1986) فرسودگی شغلی سندرمی مرکب از تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش موفقیتهای فردی است که در زمره افرادی که با مردم کار می کنند می توانند اتفاق بیفتد آنها می گویند: فرسودگی شغلی می تواند منجر به زوال در کیفیت مراقبتها یا خدمات مهیا شده بشود … این در اثر تغییر شیفت کار، غیبت و روحیه پایین به نظر می رسد ... فرسودگی به ظاهر با شواهد مختلفی از گزارشهای شخصی مثل بدکاری فردی، شامل تحلیل فیزیکی، بی خوابی، افزایش استفاده از الکل و سوء مصرف مواد و مشکلات زناشوئی و خانوادگی همبستگی دارد.
بایبیو و همکاران (1989) بر اساس تحلیل تعاریف فرسودگی شغلی معیارهای تشخیص عینی و ذهنی برای آن پیشنهاد کردند. تعیین کننده ذهنی اساسی حالت عمومی خستگی شدید است که با این موارد همراه است.
1) از دست دادن خودپنداری که ناشی از احساس بیکفایتی و نارضایتی شغلی است.
2) نشانه های فیزیکی چند گانگی درماندگی[6]، بدون یک بیماری قابل تشخیص جسمی
3) مشکلات در تمرکز، بیقراری و منفی گرایی.
تعیین کننده اصلی عینی فرسودگی شغلی کاهش عمده در عملکرد شغلی در طول چند ماه است که قابل مشاهده در ارتباط با این موارد است 1- مراجعان (که خدمتها را با کیفیت پایین تر دریافت میکند.) 2- سوپروایزر (که موثر بودن غیبت و ... را مشاهده می کند.) 3- همکاران ( که کاهش عمومی علاقه را در امور شغلی فرد مشاهده می کند)
بایبیو و همکاران (1989) همچنین سه معیار متمایز کننده را نیز در نظر می گیرند 1) بی کفایتی محض(برای مثال در شخصی که مجبور است برای مدت زمانی کارش را عالی انجام بدهد. 2)آسیب روانی عمده 3) مشکلات خانوادگی
فرسودگی شغلی یک تجربه شخصی است که خاص محیط کاری است، تحقیقاتی که بیش از 25 سال انجام شده نشان دهنده ارتباط عمده عوامل محیطی با پدیده فرسودگی شغلی است که البته عوامل محیطی به شرح ذیل می باشند:
نتایج بدست آمده از تحقیقات محققان مبنی بر این است که فرسودگی شغلی نوعی واکنش به فشار است. تجربیات مربوط به حجم کار و فشار زمانی به طور هماهنگ و قوی با فرسودگی شغلی ارتباط دارند بخصوص از بعد تحلیل یا فرسایش. این نتایج بدست آمده از طریق تجربیات خود گزارش دهی در مورد فرسودگی و هم ارزیابی عینی نیازها (مثل تعداد ساعات کار و تعداد مراجعان) تائید شده است و همچنین همبستگی بالای ابهام نقش و تضاد نقش به اثبات رسیده. تضاد نقش وقتی اتفاق می افتد که با تضاد خواسته در شغل روبرو شدیم. در حالی که ابهام نقش وقتی اتفاق می افتد که اطلاعات کافی در مورد چگونگی انجام بهتر کار یا حرفه وجود نداشته باشد. تحلیلی کمی نیازهای شغلی دیگر (مثال تعداد زیاد مراجعان، شدت مشکلات) به تنهایی مورد مطالعه قرار گرفتند، اما همبستگی آنها هم به همین صورت است منابعی که در مطالعات به طور مبسوطی مورد بررسی قرار گرفت حمایت اجتماعی است که با فرسودگی شغلی ارتباط دارد. فقدان حمایت اجتماعی از طرف سرپرست بخصوص مهم است حتی بیشتر از حمایت همکاران مجموع منابع شغلی دیگر کنترل و اطلاعات است فقدان بار خورد به طور هماهنگی با سه جزء تشکیل دهنده فرسودگی شغلی ارتباط دارد. فرسودگی شغلی همچنین در افرادی که مشکلات کمتری در تصمیم گیریها دارند بیشتر است. همچنین مقدار آزادی عمل با فرسودگی شغلی همبستگی دارد، بنابراین هر چقدر ارتباط بیشتر باشد فرسودگی شغلی کمتر است.
در حالی که کار یک پرستار با بیماران در یک بیمارستان است و یا کار یک معلم با دانش آموزان در مدرسه است. بنابراین این مشاغل اغلب در یک سازمان بزرگتر انجام می گیرد که شامل سلسله مراتب، مقررات، منابع و توزیع فضای می باشد. همه این عوامل می تواند تاثیرات دامنه دار و مستمری داشته باشند بخصوص وقتی که توقعات و انتظارات عمده آنها را از عدالت و برابری زیر پا می گذارند. که این مسئله به نوعی بر فرسودگی شغلی تاثیر می گذارد هم چنین شرایط سازمانی به وسیله عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شکل می گیرد. این بدین معنی است که سازمانها دستخوش تغییرات و تحولات زیادی می شوند مثل کوچک شدن، ادغامات که همه اینها تاثیرات مهمی بر زندگی کارمندان سازمانها دارد. همچنین توجه به مسائل رفاهی کارکنان و فرصت دادن به کارکنان در جهت تلاش برای بهتر شدن مهارتهایشان از عوامل مهمی سازمانی هستند که بر فرسودگی شغلی تاثیر دارد.
لازمه ارزیابی خانواده ها, داشتن مدلی نظری در مورد چگونگی کارکرد آنها و خطاهایی که ممکن است در آن به وجود آید, است. مدلهایی بسیار زیادی وجود دارد از جمله این مدلها , مدل ساختاری کارکرد خانواده توسط مینوچین(1974) به توصیف شش جنبه از ساختار خانواده می پردازد که عبارتند از ساختار خانواده انعطاف پذیری,منبع , محیط زندگی, مرحله رشدی و رابطه علایم بیمار با الگوهای تعاملی خانواده. این رویکرد شیوه های درک سیستمهای اصلی و فرعی خانواده, و مرزهای آن نیز به درمانگر یادآوری می شود. در مدل چند مختصاتی که توسط ارلسون و همکاران(1983) ابداع و تحدید نظر شده است, دو جنبه رفتار خانواده, یعنی یکپارچگی و انعطاف پذیری را تشخیص دادند و معتقدند که از اهمیت بنیادی برخوردار هستند علاوه بر این مدل چند مختصاتی, نشان دهنده بعدی از ارتباط خانوادگی نیز هست(اولسون و همکاران1983) در بعد یکپارچگی و انطباق) حیاتی است. مدل بیورز در سال 1981معرفی شد. این مدل دارای دو محور است. یکی مربوط به "کیفیت سبک تعامل خانواده" و دیگری سطح انطباق پذیری و انعطاف خانواده می باشد(بارکر1375)
هم اکنون رویکردهای تجربی مهم ارزیابی خانواده ها (کار,2000) عبارتند از مدل نظامهای خانواده بیورز, مدل حلقوی, مدل مک مستر, مدل فرآیند و نظام ارزیابی خانواده, دارلینگتون, در هر چهارچوب مفهومی, روشهای متفاوت اندازه گیری, مزایای متفاوتی دارند بنابراین مدل های خانوادگی ای که بیش از یک ابزار برای ارزیابی فراهم می کنند, نسبت به سایر مدل ها, دیدگاه جامعتری از کارکرد خانواده ارائه می دهند.(سالاری 1380) مدل نظامهای خانواده بیوزر، مدل حلقوی و مدل مک مستمر، برای ارزیابی خانواده، هم ابزارهای خودسنجی دارند و هم ابزارهای مشاهده ای. ابزارهای مربوط به مدل حلقوی و مدل مک مستر به صورت گسترده ای در مطالعات مختلف به کار رفته است. در هر دو مدل ابزارها به وسیله مقایسه خانواده های مشکل دار و خانواده های فاقد علامت روا شده اند، اما مشخص گردیده است که ابزارهای مک مستر در شناسایی خانواده های بالینی حساسیت بیشتری دارند و نیز همبستگی بین مقیاسهای رتبه بندی بالینی و مقیاسهای خود سنجی آن در یک نمونه بالینی بیشتر بوده است(سالاری 1380) بر این اساس در پژوهش حاضر برای ارزیابی کارکرد خانواده از مدل مک مستر استفاده شده است.