|
دکتر صمدی راد- عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
تنظیم: مهدیه تقوا دانشجوی کارشناسی مشاوره
اعمال خشونت علیه زنان و بدرفتاری با آنها از رایجترین جرایم اجتماع بوده، که مردسالاری را در جهان امروز و تقریباً در تمام ملیتها و گروههای اجتماعی متذکر میشود. در این بین خشونت و اهانت روانی ـ بیرونی بیشتر از خشونت خانگی ـ فیزیکی بر روحیه زنان و دختران تاثیر میگذارد، که گاهی اوقات باعث اقدام به خودکشی و یا انزوا طلبی و دوری از ورود به اجتماع در میان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگی از زندگی زناشویی، در زنان متأهل میشود. گزارشها در طی آبان ماه و آذر ماه سال 83 حاکی از این است که درصد بالایی دچار انزواطلبی، افسردگی شده و حدوداً 7/91 درصد دچار خستگی از زندگی و 4/78 درصد انتقام گیری از همسر را تجربه کردهاند.
با توجه به عواملی از جمله، ساختار سنتی ازدواج در سن معینی در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به
هر قیمت و یا هر مشقتی، تمام مشکلات ناشی از یک ازدواج بد و تنها تاکید بر داشتن یک سرپرست که حداقل بتواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، میتوان نتیجه گرفت که «بی همسری» برای زنان مجرد (مطلقه، بیوه) و دختران هرگز ازدواج نکرده مترادف با «مشکل» است. در حالی که در این انگاره انسانیت و حقوق فردی زنان به عنوان یک انسان دارای آزادی نادیده گرفته شده است. آخرین تحقیقات در خصوص مشکلات زنان و دختران مجرد نیز گویای این است که این دسته از بانوان از عدم «امنیت خاطر» کافی در زندگی محل کار و تحصیل رنج میبرند. رفتار نابهنجار برخی مردان نسبت به دختران و زنانی که سن آنها از بیست و چندسالگی گذشته و مجرد ماندهاند باعث آزار روحی و روانی و سلب اعتماد و امنیت روانی آنها و خانوادههایشان میگردد. از جمله این رفتارها میتوان به تحقیرها، متلکها و رفتارها دور از اخلاق این مردان اشاره کرد.
براساس یافتههای گوناگون در مورد زنان مجرد، میتوان دریافت که زنان بدون همسری که دارای درآمد شخصی بودهاند، بیش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصی، تمایل به ازدواج مجدد دارند. نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند، در حالی که این موضوع تنها در مورد 4/27 درصد زنان بیوه صدق میکند بنابراین میتوان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی، آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقّت بار و غیر قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنین زنانی که مستمری دریافت نمیکنند کمتر از زنانی که مستمری دریافت میکنند، درآمد شخصی دارند. با توجه به اینکه بهرهمندی از امکانات تفریحی و اوقات فراغت یکی از مسائل مهم در آرامش زندگی و بهداشت روانی فرد محسوب میشود، زنانی که دارای درآمد شخصی هستند بیشتر از زنانی که دارای درآمد شخصی نیستند از برنامههای ورزشی و تفریحی استفاده میکنند و این امر تا حدی سبب آرامش روانی آنها میشود که خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصی برای زنان است.
|
در جامعه ما خانوادهها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرایط نابهنجار برخوردهای اجتماعی با زنان و دختران مجرد، محدودیتهای بیشتری برای زنان جوان مطلقه قائل میشوند. بر همین اساس زنان بدون همسر شاغل بیشتر از زنان بدون همسر غیر شاغل از مزاحمتهای خانوادگی شکایت دارند که علت شاید آن باشد که زنان غیرشاغل به دلیل اجبار در پذیرش هنجارها و قید و بندهای خانوادگی کمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگی به عنوان مزاحمت یاد میکنند در جامعه ما، زنان مطلقه بیش از زنان بیوه از پیامدهای منفی زندگی بدون همسر احساس نارضایتی میکنند که علت میتواند نگرش منفی جامعه، خانواده، اطرفیان به زنان مطلقه باشد و یا اینکه زنان بیوه از هم حسی و مقبولیت بیشتری در میان مردم و جامعه برخودارند پس تا زمانی که با نگرشها، باورهای سنتی مبارزه نشده، زنان یا باید با زندگی نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و یا باید پس از جدایی، زندگی سخت و مشقت باری را چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ برخوردهای نامناسبت مردان در جامعه تحمل کنند. به نظر می رسد در جامعه کنونی مشکل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نکرده، زنان مطلقه و بیوه مسأله «فقر همسر» باشد، فردی به عنوان شوهر که زیر سایه نام او موجودیت اجتماعی داشته باشند؛ و این درست در تناقض با آزادیهای فردی برای هر انسان خصوصاً زنان میباشد. متناقض با اصل مختار بودن و دارای حق انتخاب بودن زنان است. در پایان باید توجه داشت که همه زنان بیوه و مطلقه، خوشبخت و یا بدبخت مطلق نیستند بلکه نکته مهم توجه به حیثیت، حرمت و شأن و منزلت انسانی زنان در همهی جوامع است چه بسا هستند دخترانی که به دلایلی از جمله، فقدان تحصیلات کافی، کار،درآمد، نداشتن امکان معاشرت و آشنایی برای ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مکنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و یا دختران دارای معلولیتهای جسمی، ذهنی و روانی نمیتوانند همسر دلخواه و مناسبی برای خود انتخاب کنند و یا مورد انتخاب قرار میگیرند و مشکلات و مسائل خاص خود را دارند که شناخت ابعاد آن حائز اهمیت میباشد.
منابع:
ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دکتر صمدی راد، شماره
ـ ماهنامه «همراه» خشونت علیه زنان، شماره 19، 1383
ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسیبهای اجتماعی زنان و خشونت علیه آنها، شماره 178
|
(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
تنظیم: علی تیموری، دانشجوی کارشناسی مشاوره
یکی از مباحثی که در سال های اخیر به ویژه از سال 1990 مطرح شده است هوش هیجانی است که این بحث توسط صاحب نظرانی نظیر سالوی، گلدمن ارائه شد .
هوش هیجانی به معنی توجه به احساسات و ابزاری جهت استفاده دررابطه ای سالمتر و راحتر آنطور که معنویت انسان اقتضا می کند مطرح می شود .
هوش هیجانی از سه زاویه مورد بررسی قرار می گیرد 1- عملی 2- ارزشی 3- خلاقانه
بعد عملی هوش هیجانی بیشتر مورد بررسی قرار
می گیرد که بیشتر در مورد ارتباط است .
تاریخچه هوش هیجانی :
حدود 2000 سال پیش افلاطون در کتاب جمهوریت مطلبی را مطرح می کند که زیر بنای تمام یادگیری ها ، احساسات و هیجانها است از آن زمان به بعد در مقابل این نظریه افلاطون سه جناح بوجود می آید.
جناح اول در مقابل افلاطون می ایستند وتوجهی به احساسات و هیجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقیده دارند که هر چه عقل گفت باید آن را انجام داد که این گروه عقلیون هستند.
|
مداخلات روانشناختی در توانمند سازی سالمندان
غروب زندگی نیز باید اهمیت خود را داشته باشد این غروب نمی تواند تنها امتداد رقت باری بر صبحگاه زندگی باشد .
کارل گوستاویونگ
تنها در چند سال اخیر است که به پدیده سالمندی در کشور ما توجه شده است در حال حاضر 6/6% از جمعیت کشور ما (در حدود 5/4 میلیون نفر ) سالمند هستند با در نظر گرفتن ترکیب سنی و جهشی جمعیت در سالهای 1340 و 1360 پیش بینی می شود که جمعیت ما در چند سال آینده به سرعت پیر خواهد شد ضروری است برنامه ها و سیاست گذاریهایی در سطح کلان در برخورد با این پدیده انجام پذیرد اولین جلسه شورای ملی سالمندان در دی ماه 1383 تشکیل گردید هدف این شورا بهبود و ارتقای کیفیت زندگی سالمندان و تربیت سالمندانی فعال پویا و مفید می باشد طرح های توانمند سازی به منظور ارائه خدمات گوناگون به قشر سالمندان انجام می شود خدمات مشاوره ای در این طرح ها مورد توجه خاص است لذا تربیت و پرورش مشاوران و روانشناسانی که در زمینه سالمندی دارای تجربه و مهارت لازم باشند ضروری به نظر می رسد . متاسفانه تحقیقات روان شناسی نیز در این زمینه بسیار اندک و ناکافی می باشد . بسیاری از مردم سالمندی را دوران رکود فعالیت های جسمانی
شناختی و اجتماعی می باشد. دیدگاههای منفی قالبی درباره سالمندی، این دوران را با عناوینی چون بیماری، ناتوانی، ناکارآمدی رکود ذهنی بی حاصلی انزوا فقر و افسردگی همراه کرده است حتی در تعریف علم پیری شناسی [1]گفته اند علمی است که درباره ترسیم خطوط شیب دار رو به پائین صحبت می کند (مسنلکر 1990) اما خوشبختانه این دیدگاههای منفی در سالیان اخیر به نقد کشانده شده است حضور فزاینده سالمندان در عرصه های مختلف اجتماعی دیدگاهها و پیشداوریهای عمومی درباره سالمندان را تغییر داده است بررسی زندگی سالمندانی که تا سالهای پایانی عمر زندگی رضایت بخشی دارند پژوهشگران را به نتایج جالب توجهی رسانده است .
پایه های اصلی علم پیری شناسی به دهه های اول قرن بیستم باز می گردد ولی در نیمه دوم این قرن بود که توجه محققان و همچنین عامه مردم نسبت به پدیده سالمندی به میزان زیادی افزایش یافت که علت عمدهآن افزایش شمار سالمندان در جهان می باشد از سال 2000 تا 2030 جمعیت سالمندان بالای 65 سال جهان از 550 میلیون نفر به 973 میلیون نفر خواهد رسید یعنی رشد آن از 8/6% به 12 % افزایش خواهد یافت دبیر کل سازمان ملل در روز بین المللی سالمندان گفت جوانان امروز تا سال 2050 بزرگترین جمعیت سالمندان جهان را به وجود می آورند در دومین مجمع جهانی سالمندی که دو سال پیش برگزار گردید طرز تفکر و تلقی نسبت به سالمندی تغییر یافت در این مجمع از سالمندی به عنوان پدیده ای جهانی نام برده شد و از کشور های در حال توسعه خواسته شد تا فرصت هایی را برای مشارکت فعال جمعیت سالمند در فرایند توسعه فراهم آورند .
|
افزایش امید به زندگی انگیزه محققان را برای یافتن اصول سلامت جسمانی و روانی این مرحله از زندگی تقویت کرده است پژوهش هایی که در زمینه ادراک و پندار های قالبی سن و سالمندی انجام گرفته است نشان می دهد که دیدگاه مثبت نسبت به سالمندی عامل حمایت کننده ای بر علیه اثرات سن بر ارگانیسم است (لوپین ودان [2] ، 2004) متاسفانه اغلب طرز تلقی ها و نگرش ها و پندارهای قالبی درباره سالمندی منفی است این گونه ادراکات منفی درافراد سالمند درونی می شود و در صورتی که با فقدان هایی مانند همسر ، شغل ، خانه ، دوستان و… همراه گردد منجر به کاهش خود پنداره و احساس کفایت شخصی و افزایش منبع کنترل بیرونی میگردد (سبب ، 2004 [3] ) هر چه افراد سالمند پندارهای قالبی منفی را کمتر بپذیرند با تغییرات مرتبط با سن به صورت سازگارانه تری مقابله می کنند ( ریف [4]، 1996 )
انتظار سالمندان و باور آنها به اینکه قابلیت های کمتری دارند ( نوعی احساس درماندگی ) از جمله عواملی است که اعتماد به نفس آنان را کاهش داده و باعث عملکرد ضعیف آنان می شود (احدی و جمهری ، 1382 )
سالمندانی که احساس کنند بر زندگی خود کنترل دارند و کارایی شخصی در حد مطلوبی دارند راههای موثر تری برای مقابله با ضعف های دوران سالمندی انتخاب می کنند .(باندورا، (1986) نشان داد که انتظارات مربوط به کفایت و کارآمدی عملکرد افراد را تحت تاثیر قرار می دهد خود کفایی در بر گیرنده احساس کنترل ، خود مختاری، انتظارات مثبت ، امیدواری و عزت نفس است (استورانت [5] ، 1989 ) سالمندانی که از مواجه شدن با تغییرات سالمندی طفره می روند وآنها را غیر قابل کنترل می دانند از نشانه های جسمانی و روانی بیشتری خبر می دهند (اسپیک [6] ،1987؛ وایات بورن و پریموس ، 1996 )
لانگر و رودین [7] در پژوهش های تجربی خود به این نتیجه رسیدند که با بازگرداندن حق تصمیم گیری و احساس شایستگی به سالمندان میتوان برخی پیامدهای پیری را به تاخیر انداخت ، معکوس و یا حتی پیشگیری کرد (دبلیو و زندن[8] ، 1996) بنابراین سالمندان ممکن است نیازمند کمک در یافتن احساس کنترل بر زندگی و درک توانمندیها و شایستگی هایشان باشند (لوپین ، وان 2004)
واژه توانمند سازی در طول دهه گذشته به میزان فزاینده ای مورد استفاده قرار گرفته است توانمند سازی به معنای ایجادشرایطی است که بر اثر آن انگیزه فرد برای انجام تکالیف خود از طریق رشد احساس کفایت شخصی افزایش می یابد (سیپ[9]، 2004) تحقیقات تجربی نیز نشان دادهاند که تعاملات و تجارب گروهی روند توانمند سازی را بهبود میبخشد (والرستاین[10]، 1992) شرایط گروهی غالبا عوامل زیر را برای سالمندان فراهم میآورد:
1) تقویت احساسات جمعی و تعلقی
2) تقویت تعاملات و حمایت گروهی
3) کاهش انزوا و گوشه گیری اجتماعی
4) کشف منحصر به فرد بودن
5) کسب مهارتهای انطباقی
6) حل مشکلات
7) بازگرداندن احساس کنترل، خود اندیشی و تمامیت (توماس[11]، 1991)
|
واژه سالمندی موفقیت آمیز که در ادبیات علمی و عامه به وجود آمد. پندارهای قالبی منفی درباره سالمندی را کم اثر میسازد. گرچه تعریف واحدی از مولفههای پیری موفقیتآمیز که مورد تائید تمامی پژوهشگران باشد، وجود ندارد ولی در دیدگاه کلی سالمند موفق فردی است که ویژگیهای فیزیولوژیکی و روان شناختی او در سالهای پایانی بالاتر از منحنی نرمال جمعیت سالمندان باشد (سیپ، 2004).
سالمندان موفق کسانی هستند که بر ضعفهای جسمانی و شناختی خود غلبه کنند. آنان راههای موثرتری را برای به حداقل رساندن ضعفها و به حداکثر رساندن قوتها ایجاد کردهاند که مهمترین آنها عبارتند از:
کنار آمدن با تغییرات جسمانی و رویدادهای ناگوار زندگی؛ خوش بینی و کارایی در بهبود تندرستی و عملکرد جسمانی؛تقویت خود پنداره؛ تقویت آگاهی هیجانی و خودگردانی هیجانی که به روابط اجتماعی ارزشمند کمک میکند به پذیرفتن تغییر که احساس رضایت از زندگی را افزایش میدهد؛ ایمان و معنویت پخته که امکان پیشبینی مرگ را با آرامش و متانت فراهم میآورد؛ کنترل شخصی در زمینههای وابستگی و استقلال در داشتن روابطی با کیفیت عالی که حمایت اجتماعی و مصاحبت لذت بخش را تامین میکند. (برک[12]، 2001).
بر اساس نظریه اریک اریکسون آخرین مرحله رشد نواحی اجتماعی انسان، دوران سالمندی است و در صورتی که فرد سالمند درانجام تکالیف رشدی خود در این مرحله توفیق یابد به انسجام، یکپارچگی و خردمندی دست مییابد. اریکسون این مرحله را با عنوان مرحله انسجام من در برابر ناامیدی نام میبرد.
حتی در سالمندی نیز میتوان امید را برگزید اما نه امید به جاودانگی یا جوانی بازگشته بلکه امید به جستجوی مداوم در هر لحظه برای یافتن خویشتن و دستیابی به خردمندی . در این زمان تامل و ارزیابی زندگی و یافتن معنایی از آن ضرورت پیدا میکند. در سالمندی تجارب هیجانی شدیدتر، عمیق تر و پختهتر ادراک میشوند. مازلو این مرحله را زندگی پس از مرگ مینامد و آن را به صورت زمانی توصیف میکند که همه چیز ارزشی دو چندان مییابد و زیبائیها، گلها و کودکان تا اعماق روح آدمی اثر میکنند.
|