بررسی زندگی نامه جلال آل احمد
مقدمه
نزدیک به چهار دهه از خاموشی جلال آل احمد نویسنده و روشنفکر مبرز ما می گذرد. با گذشت هر چه بیشتر زمان حضور اندیشه های وی در عرصه فکر و نقد مسایل اجتماعی بویژه رابطه ما با غرب، روشنفکران و وظایف آن، آزادیش قلم و … بیشتر و بحث انگیزتر مطرح میشود. از فردای تشکیل جمهوری اسلامی که تحقق برخی از نظریه های آل احمد را به نوعی دربرداشت جنبة سیاسی و اجتماعی دکترین وی مورد توجه قرار گرفت و شاید بتوان گفت که جنبة ادبی شخصیت و آثار وی در حاشیه قرار گرفت.
حضور جلال آل احمد در جریانات روشنفکری دهه های سی و چهل نمودار شرف و حیثیت جامعه روشنفکران بود. مردی که تمامی حجم درد و عظمت رهبری روشنفکران زمان خودش را بر دوش کشید و در چهل و شش سالگی دیگر تاب نیاورد و خاموش گشت.
چهل و شش سال زندگی کرد و در این میان نزدیک به سی سال نوشت و حدود پنجاه اثر از خود باقی گذاشت. این بخشی از کارنامة زندگی جلال است.
جلال آل احمد روشنفکری بود که حتی مخالفانش در وطن پرستی و عشق او به فرهنگ ملی ایران تردید ندارند. نوشتن برای او عبادت بود. زبان و قلبش صریح بود و صراحتی که در کمتر کسی میتوان سراغ گرفت.
زنده یاد جلال آل احمد با عشق به حقیقت زیست. زندگی ادبی و اجتماعیش سراسر است از این شیفتگی به حق و تا آخر عمر خویش اینچنین زیست. آثار جلال آل احمد و زندگی پرفراز و نشیبش آنچنان گسترده و گوناگونند که پرداختن به تمامی جنبه ها، در حوصلة این صفحات نمی گنجد.
چکیده
« جلال آل احمد» متفکری است که مهمترین دغدغة او در دوران حیاتش ، « بررسی مسائل اجتماعی ایران» بوده است انجام این مهم را قالب داستانها ، مقالات وگزارشهای او می توان به وضوح مشاهده نمود. هر چند رشتة تحصیلی آل احمد « ادبیات فارسی » بوده ، تعریف او از « ادبیات» با دیگران متفاوت است.
آل احمد به جدال «سنت» و «مدرنیسم» در ایران توجه دارد، جامعة ایران را دچار به هم ریختگی و «آنومی» می داند وبه دنبال ارائة راه حلی برای این جدال است.
آل احمد به نوعی « بومی – جهانی » می اندیشد وهویتی برای ایرانی قائل است و خواهان آن می باشد که ایرانی بتواند حرفش را به تمام جهان بزند.
آل احمد با « غربی شدن» به شدت مخالف است، اما با « نوسازی » از این باب که برنامه ریزی نشده وبرون تدبیر در ایران در حال پیاده شدن است، مخالف می ورزد، نه بانوسازی به فضای مطلق آن .
اهمیت خاص غربزدگی از حیث دوران رژیم پهلوی، در این است که جلال، دو واقعیت مهم را که به عقیدة او تحصیل کردگان ایرانی از آن غافل بوده اند ، فهمیده بود .
در مقولة «زنان» آل احمد در آثار داستانی خود ، به دو تیپ از زنان توجه دارد. زن خرافی سنت زده ، و زن غربزده که به نقد هر دو تیپ می پردازد .
زندگی نامة جلال (مثلاً شرح احوالات)
در خانواده ای روحانی (مسلمان- شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند. و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند. و این تازه اول عشق است. که الباقی خانواده همه مذهبی اند. با تک و توک استثنایی. برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» میشود دید و در «سه تار» و گله به گله در پرت و پلاهای دیگر.
نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 بی اغراق سرهفت تا دختر آمده ام. که البته هیچکدامشان کور نبودند. اما جز چهار تاشان زنده نمانده اند. دو تاشان در همان کودکی سر هفت خان آبله مرغان و اسهال مردند و یکی دیگر در سی و پنج سالگی به سرطان رفت.
کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. تا وقتیکه وزارت عدلیة «داور» دست گذاشت روی محضرها و پدرم زیر بار انگ و تمبر و نظارت دولت نرفت و در دکانش را بست و قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی؛ بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و ازین قبیل … و شبها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگذاری سیم کشی های متفرق. بر دست «جواد» ؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهایم که اینکاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد. و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم- در سال 1322- یعنی که زمان جنگ. به این ترتیب است که جوانکی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد، از آن محیط مذهبی تحویل داده میشود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین الملل. که برای ما کشتار را نداشتو خرابی و بمباران را. اما قحطی را داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور آزار دهندة قوای اشغال کننده را.
جنگ که تمام شد دانشکدة ادبیات (دانشسرای عالی) را تمام کرده بودم. 1325 و معلم شدم. 1326 در حالیکه از خانواده بریده بودم و با یک کراوات و یکدست لباس نیمدار امریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز به جبهه رونده ای کنده بودند تا من بتوانم پای شمس العماره به 80 تومان بخرمش. سه سالی بود که عضو حزب توده بودم. سالهای آخر دبیرستان با حرف و سخنهای احمد کسروی آشنا شدم و مجله «پیمان» و بعد «مرد امروز» و «تفریحات شب» و بعد مجلة «دنیا» و مطبوعات حزب توده … و با این مایه دست فکری چیزی درست کرده بودیم به اسم «انجمن اصلاح». کوچه انتظام، امیریه. و شبها در کلاسهای مجانی فنارسه درس می دادیم و عربی و آداب سخنرانی. و روزنامة دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده بودند هر کدام مامور یکیشان بودیم و سرکشی می کردیم به حوزه ها و میتینگهاشان … و من مامور حزب توده بودم و جمعه ها بالای پسقلعه و کلک چال مناظره و مجادله داشتیم که کدامشان خادمند و کدام خائن و چه باید کرد و ازین قبیل … تا عاقبت تصمیم گرفتیم که دسته جمعی به حزب توده بپیوندیم. جز یکی دو تا که نیامدند. و این اوایل سال 1323. دیگر اعضای آن انجمن «امیرحسین جهانبگلو» بود و رضای زنجانی و هوشیدر و عباسی و دارابزند و علینقی منزوی و یکی دو تای دیگر که یادم نیست. پیش از پیوستن به حزب، جزوه ای ترجمه کرده بودم از عربی به اسم «عزاداریهای نامشروع» که سال 22 چاپ شد و یکی دو قران فروختیم و دو روزه تمام شد و خوش و خوشحال بودیم که انجمن یک کار انتفاعی هم کرده. نگو که بازاریهای مذهبی همه اش را چکی خریده اند و سوزانده. اینرا بعدها فهمیدیم. پیش از آن هم پرت و پلاهای دیگری نوشته بودم در حوزة تجدیدنظرهای مذهبی که چاپ نشده ماند و رها شد.
زنان از دیدگاه جلال
آل احمد، زنان و مسائل آنان را تا حد زیادی مورد عنایت قرار میدهد و به نقد هر دو تیپ «زن خرافی» و «زن غربزده» می پردازد. البته کار او فقط نقد این دو تیپ نیست، بلکه خصوصا آنجایی که محرومیتهای زنان را موردنظر قرار می دهد، تلویحاً زن نجیب و ایده آل را نیز معرفی میکند. و در جهت نیل به چنین شخصیتی ، شاخصها و راهکارهایی پیشنهاد میدهد. باسواد بودن زنان و احقاق حقوق مادی و معنوی آنان و اصالت دادن به شخصیت زن که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است، برای او اهمیت دارد، به نظر او «تا ارزش خدمات اجتماعی زن و مرد و ارزش کار آنان، یعنی مزدشان، یکسان نشود، و تا زن، همدوش مرد، مسئولیت اداره گوشه ای از اجتماع را به عهده نگیرد، و تا مساوات، به معنی مادی و معنوی، میان این دو مستقر نگردد»،
مشکلی از مشکلات زنان حل نشده و کاری برای آنها صورت نگرفته است. آل احمد، خواهان رفع تمامی محرومیت ها از زنان است تا حقوق طبیعی آنان استیفا شود.
مذهب و روحانیت از دیدگاه جلال
آل احمد در بررسی مقولة «مذهب و روحانیت»، از یک سو به مظاهر خرافی مذهب در جامعه و سختگیریهای مفرط خانواده های مذهبی (همچون خانوادة خود) توجه داشته و این امور را نقد می کند، و از سوی دیگر با مطالعه تاریخی دربارة مذهب و روحانیت تشیع و نقش آن در زندگی اجتماعی ایرانیان، به برجسته کردن برخی از اصول مترقی مذهب تشیع می پردازد. آل احمد «انتظار» ، «اجتهاد» و «شهادت» را از اصولی می داند که تمسک به آنها بسیاری از مشکلات جامعة ایران را میتواند برطرف نماید.
بر این مبنا، شهادت اصلی است که زیر بار حکومت ظلم نرفتن را می آموزد و هر چند ممکن است در جامعه ای ظلم بر تن انسان حاکم باشد، اما با شهادت میتوان این سلطه را از روح انسان برداشت.
«انتظار» نیز اصلی است که اولین نتیجه آن ، نپذیرفتن حکومت غاصب است و آرمانی را برای انسان فراهم می کند و «نوعی سکوی پرش ذهنی» است برای شیعیان تا از عدالت طلبی بازنایستند.
عامل مهم اجتماعی دیگر، عنصر «اجتهاد» میباشد که با تکیه بر آن، «راه بازتری برای قبول تحولات زمانه، پیش پای تشیع است» و با استفاده از آن میتوان همگام با تحولات جهانی پیش رفت و با فهم این نکته که «وضع هر دسته از قوانین شرعی یا احکام مذهبی، طبق سنت و اخبار موجود، شأن نزولی داشته، یعنی که شرایط وجودی معینی (از زمان و مکان و اقلیم و تاریخ و ادب) تشریع آنها را ایجاب می کرده»، مطابق با شرایط کنونی، احکامی صادر نمود که جوابگوی نیازهای فردی و اجتماعی، و از تحجر بدور باشد.
آل احمد در مذهب به دنبال «اعتقاد» و «ایمان» می باشد و بیشتر و پیشتر از آنکه مذهب را در شریعت بجوید، آن را در حقیقت دین که ایمان است، جستجو میکند هر چند پذیرش ایمان، خود، پذیرش شریعت را نیز در بر خواهد داشت.
آل احمد در آثار داستانی اولیة خویش، اغلب به نقد خرافات و سختگیریهای مذهبی- که خود نیز دامنگیر محیط آنها بوده است می پردازد و با ارائة چهرة خرافی و متحجرانه از مذهب به مبارزه برمی خیزد؛ اما آثار متاخر او، نظیر نون و القلم، غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، دربرگیرنده عنایت او به توانمندیهای نفهته در دل مذهب و استخراج این اصول مترقی نهفته است. آل احمد در «سنت» پناه می جست و بخش اعظمی از این سنت را «مذهب» تشکیل میدهد. البته واضح است که سنت مدنظر او، سنت آمیخته با خرافات نبود؛ چه آنکه خرافات زدائی او در داستانهایش بر همگان مشهود است. سنت و مذهب به اعتقاد او، یگانه سد مقاوم در برابر غربزدگی میباشد، زیرا قوام هویت و شخصیت ما ایرانیان متکی به آن است.
فهرست مطالب
عنوان ........................................................................................................................................ صفحه
مقدمه 1
چکیده 2
زندگی نامه جلال (مثلاً شرح احوالات) 3
اندیشه های جلال 9
پایگاه اجتماعی جلال 11
پدیدة غربزدگی از دیدگاه جلال 17
زنان از دیدگاه جلال 21
مذهب و روحانیت از دیدگاه جلال 21
جلال از دیدگاه سیمین دانشور (شوهر من جلال) 23
خاطره ای از جلال (ویلیام میلوارد) 35
آثار جلال 40
مرگ جلال 42
مرثیه ای در سوگ جلال (مهدی اخوان ثالث) 43
جمع بندی 45
منابع و مأخذ 53