چهارشنیه ی نحسچهارشنبه ی اول هرماه روز واقعا مزخرفی بود که همه با ترس و لرز منتظرش بودند با شجاعت تحملش میکردند وبعد فوری فراموشش میکردند.در این روز کف زمین همه جای ساختمان باید برق می افتاد،میزو صندلی ها خوب گردگیری و رختخواب ها صاف وصوف میشد.ضمن اینکه نودو هفت بچه ی یتیم ...