آن روز عصر، مهتاب چون به خانه رسید پریشان خاطر بود حواس درستی نداشت به اتاق نشیمن رفت به مریم سلام گفت و جواب گرفت مانند هر روز خواهر را بوسید سر بر سینه اش گذاشت، مریم موهای او را نوازش کرد، سرش را به سینه فشرد، پیشانیش را عاشقانه بوسید و از حال و کار درسیش جویا شد. مهتاب با بی ...
شخصیت اصلی این رمان دختر جوانی است به نام سلیا که برای شرکت zwnj;های دارویی به کار بازاریابی اشتغال دارد .سلیا به سبب خودباوری, اعتماد به نفس و با کنار نهادن تمام موانعی که پیش رو دارد به بالاترین مقام داروسازی شرکت می zwnj;رسد .شخصیت فرعی داستان نیز معلمی پاکباخته است که به خاطر ...
1394/07/12
--
1394/07/101394/08/04
-
1394/06/08