دانلود انواع فایل

مقاله تحقیق پروژه دانش آموزی و دانشجویی

دانلود انواع فایل

مقاله تحقیق پروژه دانش آموزی و دانشجویی

بررسی واژه شناسی

بررسی واژه شناسی

واژه های جدید چگونه ایجاد می شوند؟

یکی از طرق جالب پرداختن به مسایل تکواژشناسی پاسخگویی به این پرسش است که ،واژه های جدید چگونه به وجود می آیند؟با آزمودن فرایند ایجاد واژه های جدید،باید بتوانیم اصول عام و بنیادی سازی را کشف کنیم.

ابداع واژه های جدید

واژه های جدید و بی سابقه پیوسته وارد زبان می شوند.این،اغلب هنگامی رخ می دهد که سخنگویان واژه های جدیدی را کشف یا(ابداع) می کنند تا اشیاء نوپدیدی را نام نهند که بر اثر تحولات صنعتی ساخته می شوند.برای مثال،واژه های ابداع شده ای همچون radar ، laser ، kleenex و xerox افزوده های جدید به زبان انگلیسی هستند.

واژه های radar و laser واژه های اختصاری هستند:هر یک از حروف این واژه ها،نخستین(یا دومین)حرف یک واژة کامل دیگر است.برای مثال واژة laser از تسلسل واژه های radio detecting and raning برگرفته شده است،.و واژة laser اختصاری است از:

light amplification (by) stimulated emission (of) radiation . ذکر این مطلب مهم است که هر چند این قبیل واژه ها در اصل به عنوان واژه های اختصاری ایجاد می شوند،سخنگویان بزودی منشأ ایجاد آنها را به فراموشی می سپارند،در نتیجه واژه های اختصاری به واژه های مستقل جدید تبدیل می شوند.

فرایند ایجاد واژها ی اختصاری نوعی فرایند مخفف سازی یا کوتاه سازی واژه است که در حال حاضر به گونة فزاینده در جامعة آمریکا(شاید در سطح جهان ) به منزلة یکی از طرق واژه سازی مورد استفاده قرار می گیرند در بسیاری از آمریکاییها،صورتهای مخففی همچون TV ،در اثر سبکهای غیر رسمی،زمانی جایگزین وارژه های بلندی مانند TELEVISION شده است-این صورت مخفف واژة نو بنیادی است که هم اکنون به کارگرفته می شود.

انواع کارتهای شناساییID خوانده می شود،بیماریهای مقاربتی را VD می نامند،و هرچند زمانی به شوخی صورت مخفف Oj را برای ایجاد دلالت بر آب پرتغال به کار می برند،اکنون کاربرد آن در سطحی گسترده آغاز شده است.صورتهای مخففی همچون prof به جای professor ، math به عوض mathematic ، gas برای نمایاندن gasoline هم اکنون کاربرد عام دارند(این کوتاه سازیها را گاه قیچی کردن نامند،زیرا بدین طریق واژه قیچی شده و کوتاه می شوند).

بحث مربوط به واژه های ابداع شده بی اشاره به واژة OK ،که شاید معروفترین واژة زبان انگلیسی در سطح جهان باشد و تقریباً به یک واژة بین المللی تبدیل شده است،کامل نخواهد شد.در مورد توجیه منشأ این واژه دهها نظر ارائه شده است.بر اساس یک نظر،ok مخفف Old kinderhook است که نام یکی از سازمانهای حزب دمکرات است،یعنی باشگاهی که در انتخابات 1840 از رئیس جمهور ون برن پشتیبانی کرد(kinderhook محل تولد ون برن در ایالت نیویورک است).مطابق نظری دیگر،ok مخفف all korrect یعنی نگارش طنزآلود oll correct است.ثابت شده است که واژة OK در انگلیسی آمریکایی در سالهای 1830 به کار برده شده است،و نظر داده می شود که ممکن است با صورت مخفف دیگر،یعنی D.K. که به جای don,t know به کار برده می شود،در ارتباط باشد.در هر صورت،در مورد همة نظرها تردید وجود دارد و نکتة مهم این است که واژه هایی مثل OK و TV واژه های کامل به نظر می رسند،نه صورتهای مخفف.این که در سبکهای غیر رسمی صورت نوشتاری آنها به گونة okey ,teevee نگاشته میشود،خود گواه برکاربردشان به منزلة واژه های کامل است.

واژه های kleenex , xerox نمایانگر شیوة دیگری برای ابداع واژه هایی است که قبلاً وجود نداشته اند.در این شیوه نام تجاری کالای بخصوصی برای نامیدن کالاهای مشابه به کار می رود.مثلاً واژة kleenex نام دستمال کاغذی بخصوص است که تا کنون کلاً به مفهوم دستمال کاغذی به کار برده می شود.یا واژة xerox (زیراکس) نام شرکتی است که دستگاه فتوکپی معروفی را تولید می کند، و به رغم خواست خود این شرکت،اصطلاح زیراکس ارتباط نام تجاری خود را از دست داده است و کلاً برای مشخص کردن فرایند فتوکپی گرفتن اطلاق می شود( مثلاً در I xeroxed a letter ) حتی در گفتار بی قید ممکن است صحبت از خریدن زیراکس آی بی ام (IBM xerox ) نیز بشود.

واژه های جدید ممکن است با به کارگیری انواع فرایندهای امتزاجی نیز تولید شوند:برای مثال motel (برگرفته از motor hotel selectric (امتزاجی از select ,electric brunch (امتزاجی از lnch,breakfast reaganomics (امتزاجی ازeconomics,reagon ).

ترکیب و ترکیب سازی

در زبان انگلیسی(به گونة بسیاری از سایر زبانها) می توان با تمسک به فرایند معروف به ترکیب و ترکیب سازی،از واژه های موجود در زبان واژه های جدیدی پدید آورد.در این فرایند واژه سازی،به گونه ای که در جدول 2-1 نشان داده شده است،واژه های منفرد را می توان به یکدیگر پیوست و واژة مرکب ایجاد کرد.برای مثال،اسم ape با اسم man به صورت اسم مرکب ape-man به کار می رود،صفت sick با اسم room ترکیب شده و اسم مرکب sickroom را پدید آورده است،از ترکیب صفت red و صفت hot صفت مرکب red-hot به وجود آمده است.نمونه های دیگری از ترکیبهای زبان انگلیسی در جدول 2-1 ارائه شده است(برگرفته ای از سلکیرک 1982 ).برای مثال،راست ترین عنصر(هسته) ترکیب hig chair نیز یک اسم می باشد.راست ترین عضو ترکیب over do یک فعل است(فعل do )،در نتیجه کل این ترکیب یک فعل می باشد.

شمار عناصر واژه های ترکیبی،به گونه ای که مثالهای bathroom towel - rack و community center finance committee نشان می دهند،محدود به دو نیست.در واقع،فرایند ترکیب سازی در زبان انگلیسی از محدودیتی برخوردار نمی باشد:مثلاً می توان از واژه های مثل sailboat آغاز کرد و بسادگی ترکیب sailboat rigging را درست کرد و از آن نیز ترکیبهای sailboat rigging design ، sailboat rigging design training ، institude ، rigging design training sailboat ، و غیره را به وجود آورد.

یکی دیگر از مسایل تکواژشناسی،که رابطة نزدیک با این مسایل دارد،مورد واژه هایی است که حاوی پیشوند یا پسوند مشخصی هستند که به پایه هایی افزوده شده اند که جزو واژه های موجود زبان نمی باشند.برای مثال،در میان واژه های حاوی-able می توان واژه های malleable و feasible را ذکر کرد.در این دو واژه،پسوند -able (که در دومی به خاطر منشاء تاریخی متفاوت پسوند،به صورت ible نگاشته می شود) همان مفهوم دارای قابلیت را القاء می کند،و پسوند-ity را می توان برآنها افزود:feasibility ,mallebility البته دلیلی نداریم بگوییم که able/ible در این واژه های اشتقاقی پسوند -able واقعی نیست.اما اگر این پسوند باشد در آن صورت malleable را به صورت mall+able و feasible را به صورت fease+ible تجزیه کنیم؛اما در زبان انگلیسی واژه ای(تکواژی) به مانند malle یا fease یا حتی malley یا fease وجود ندارد.بنابراین در این قبیل موارد واژه ای اشتقاقی داریم که پایة آن فقط در آن نوع اشتقاقهیا پدیدار می شود(بحث مربوط به پایه مقید cran را به خاطر بیاورید که فقط در cranberry و چند واژة دیگر مشاهده می گردد.)

تا کنون پیرامون مسایل مربوط به جدا کردن پایة واژة اشتقاقی بحث کرده ایم1-گاه پایه (عنصری که وند بدان افزوده می شود ) به مجموعه بسته ای از عناصر زبانی تعلق دارد که برای قاعده واژه سازی دیگر قاعده ای زایا به شمار نمی رود؛2-گاه ممکن است پایه به گونه ای نادرست تحلیل شود؛و 3-گاه امکان دارد پایه در زمرة واژه های زبان نباشد.تمامی این گونه مسایل با تحلیل درست ساخت واژة اشتقاقی ارتباط پیدا می کنند.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین

بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین

بر همین اساس ابتدا به هستی شناسی فلسفه وینگنشتاین می‌پردازیم که در آن یک نگرش اتمیتی را، تحت تأثیر راسل ارائه کرده است. اما قبل از آن باید متذکر شویم ک هستی شناسی ویتگنشتاین متضمن یک رشته قضایای تجربی ریست بلکه این قضایا بر خاسته از نگرشهای شهودی اویند که از ساختار و ماهیت زبان استتاج کرده است. این قضایا بیانگر این مطلب هستند که اگر قرار است قضیه یا جمله خبری با معنایی وجود داشته باشد، در آنصورت عالم باید چگونه باشد به عنوان یکی از مهمترین عناصر هستی شناسی فلسفه ویتگنشتاین، این یا ابژه های بسیط هستند که نهای ترین و بسیط ترین مؤلفه های عالم را تشکیل می‌دهند. ویتگنشتاین هیچ نمونه ای از این اعیان را ذکر
نمی‌کند و به جهل خود نسبت به چگونگی و ماهیت آنها اعتراف می‌کند. اما معتقد است که وجود آنها لازم و ضروری است و این ضرورت وجود آنها را از ماهیت زبان و تعیین معنای گزاره ها استنتاج می‌کند به این ترتیب که در تعلیل گزاره ها برای کشف صورت منطقی حقیقی آنها و کشف معنای آنها، تعلیل یابد به پایانی برسد، امکان ندارد که تحلیل تا بی نهایت ادامه یابد. از آنجا که هر تحلیلی به گذاره های بنیادین منتهی می‌شود که مرکب از اسامی‌یا نامهایند، لذا باید چیزهای بسیطی وجود داشته باشد که، این نامها مطابق باشند. حال اگر این اعیان بسیط وجود نداشته باشد در آنصورت این گزاره ها بدون مرجع و در نتیجه بی معنا خواهند بود. از سوی دیگر از آنجایی که معنای همه گذاره ها در نهایت مبتنی بر معنای گذاره های بنیادین است. حال اگر گزاره های بنیادین بدون مرجع و بی معنا باشد و در آنصورت همه گذاره ها بی معنا خواهند بود و هیچ گزاره معنا درای وجود نخواهد داشت اما این نادرست است لذا ایمان باید وجود داشته باشند مهمترین مشخصه هستی شناسی ویتگنشتاین نگاه اتمیتی او به عالم است، همانطور که این نگاه اتمیمتی را در باب زبان نیز دارد. در واقع سعی و تلاش اصلی ویتگنشتاین این ایت که همه عالم و هم زبان را به عناصر و مؤلفه های بنیادینشان تقلیل دهد و بر اساس نظریه تصویری، تناظر یک به یکی میان عناصر عالم و زبان بر قرار سازد که بر طبق این متناظر، عناصر و مؤلفه های زبان بیانگر و تصویگر عناصر و مؤلفه های عالمند. بر اساس نگرش اتمیتی ویتگنشتاین عالم به مجموعه واقعیتها(فاکتها) یا واقعیتها تقلیل می‌یابد (گزاره ارساله) به جای نظریه اتمیتی و سنتی در مورد عالم که عالم را مجموعه ای از ابژه می‌داند فاکتها (واقعیتها)، حالتهای امور واقع موجود هستند. (رساله. Z) و حالتهای امور واقع به نوبه خود ترکیبهایی از ابژه ها هستند این ابژه مابسقرین عنصر را تشکیل دهنده عالم می‌باشند ک به روشهای گوناگون و معینی با یکدیگر ترکیب می‌شوند و حالتهای امور واقع را ایجاد می‌کنند اما ترکیب آنها با یکدیگر بر طبق خصوصیات منطقی و ذاتی شان صورت می‌گیرد و به واسطه خصوصیات منطقی و ذاتی است که امکانات و احتمالات ترکیب با ابژه های دیگر تعیین می‌شود

ویتگنشتاین توضیح این نگرش امنیتی را در ابتدای رساله آورده است که بر طبق آن، عالم را «مجموعه تمام چیزهایی که واقعیت دارد» (گذاره ارساله) تعریف می‌کند و در توضیح این گزاره می‌گوید: «جهان مجموعه واقعیتها است و نه مجموعه ی چیزها.» (رساله منطقی - 1/1) در اینجا تطابق ساختار زبان و ساختار عالم کاملا هویدا است زیرا همانطور که ویتگنشتاین جهان را مجموعه واقعیتها می‌داند و نه مجموعة چیزها، زیان را نیز مجموعه گزاره ها می‌داند و در نظریه زبانشناختی خود واحد بنیادی معنا را جمله می‌داند نه واژه، «واقعیت از واقعیت امر تشکیل شده است و انباشته از «چیزها» نیست یعنی جهان فراهم آمده از چیزهای پراکنده و بی ربط و جداگانه نیست بلکه مجموعه اشیای به هم مرتبط است بنابراین به جای جستجو از مدلول اسامی‌باید به نسبت میان آنها توجه کنیم و از سازگاری و ناسازگاری قضایای به وی در بر دارنده این سنتها با عالم خارج سخن بگوئیم.»

بنا به گفته وی علت آنکه عالم را مجموعه واقعیتها می‌داند، این است که در این کل واقعیتها نیز که هر آنچه را که مورد است، مشخص می‌کنند، و نیر هر آنچه را که مورد نیست ها وارد، ونیز یکی از مفسران رساله منطقی مختلفی در کتبابش با عنوان در آمدی بر رساله درباره علت اینکه ویتگنشتاین عالم را مجموعه امور واقع می‌داند، نه مجموعه اشیاء می‌گوید:« اگر بگوییم عالم مجموعه ای از اشیاء است، نحوه تألیف وجود شکل اشیاء را سکوت گذاشته ایم. اشیاء فقط به صورت عناصر مقدمه امور واقع وجود دارند.. به همین دلیل است که عالم نه فقط از اشیاء تشکیل شده است و به اعتباری نه فقط مجموعه ای از امور واقع است بلکه عبارتست از امور واقع منطقی.» همانطور که ملاحظه کردیم، ویتگنشتاین در تعریف عالم میان «امر واقع « و «شی» یا ابژه قائل می‌شود. اما باید بگوییم که هر چند او میان آنها تمایز قائل می‌شود و امر واقع را بین شی نمی‌داند با این حال ارتباطی میان آنها بر قرار است. برای فهم بهتر این امر باید آنچه که ویتگنشتاین از این دو واژه در نظر دارد توجه کرد. منظور ویتگنشتاین از«شیء» هما اشیاء عادی و فیزیکی که موضوع تجربه روزمره هستند. از قبیل میز، سنگ، تخته و .... نیست زیرا طبق نظر ویتگنشتاین «شیء یا عین» که جزء متناظر آنها و زیان همان اسامی‌یا نامها هستند، بسیط می‌باشند مرکب از اعیان دیگر نیستند و برای درک معنای آدم آنها نیازی به اسامی‌ساده تری نیست و اسامی‌این اعیان بسیط را می‌توان بی واسطه دریافت، در حالی که اشیاء و اعیان فیزیکی پیرامون ما که موضوع توبه روز مره ما هستند، از نظر ویتگنشتاین مرکب هستند و اسامی‌آنها را می‌توان با اسامی‌ساده تری توصیف و تحلیل کرد و معنایشان را به این اسامی‌ساده باز گرداند. ویتگنشتاین معتقد است که این اشیاء بسیط را نمی‌توان توصیف کرد، تنها شیوه ای که می‌توانیم زبان را برای مکاتب از آنها استعمال کنیم نامیدن آنها ست علت اینکه نمی‌توانیم آنها را توصیف کنیم این است که اگر بخواهی آنها را وصف کنیم، باید به مولفه هایشان یا اسامی‌خاص دیگر تحلیل کنیم، اما این امکانپذیر نیست زیرا آنها بسیط هستند و مرکب نمی‌باشند در زبان نیز عنصری زیانی متناظر با ابژه ها که همان اسمها یا نامها هستند، نیز بدین گونه اند. این عنصر ابتدای زیان تعریف ناپذیر است و این تعریف ناپذیری آن نشان می‌دهد که این عنصر صرفاً به واسطه ی ارتباطش با چیزی که معرف و بیانگر آن است معنا دارد و در کسب معنا نیازی به اسامی‌دیگر ندارد.

از سوی دیگر، این اعیان بسیط هیچگونه خصومت و ویژگی ندارند که بر اساس آنها، بتوان آنها را وصف کرد. زیرا اگر خصوصیتی داشتند در آنصورت نمی‌توانستند بسیط باشند و از آنجایی که هیچگونه خصومتی ندارند لذا تفسیری در آنها نسبت به این خصوصیات صورت نمی‌گیرد حتی نمی‌توان فرض کرد که این ابژه از مزبور به عدم تغییر می‌کند زیرا وجود ابژه از قبل در کاربرد نام متناظر با آن فرض می‌شود بر اساس همین بساطت و عدم تکرب ابژه از خصوصیات است که یکی از مفسران اندیشه های ویتگنشتاین، دانالدهاوسون می‌گوید:« ظاهراً هر ارزشی از شیء همان است.که ارسطو از جوهر نقتیس اراده می‌کرد، جوهر بر اساس این نظر، ضرورتی منطقی، جوهر یک چیزی همان است که همه ی اوصاف آن چیزی عارض آن اند. هر آنچه درباره «X » بتوان گفت...... منطقاً متمایز است از « X فی نفسه» یعنی همان ناشناخته و جوهری بود در عالم واقع، که ما به ازاء اسم « X» در زبان است. ویتگنشتاین در مورد «بساطت ایمان» دقت بسیار زیادی داشت و حتی از راسل دقیقتر بود، به نظر او « به اعتباری می‌توان گفت ابژه ها بدون رنگ هستند»( رساله ( 0232/2) اما راسل جملاتی همچون « این سفید است» را قضیه ای بنیادین می‌داند ک متضمن یک فاکت بسیط است، ویتگنشتاین این نظیریه ی راسل را نمی‌پذیرید و معقتد است رنگها نمی‌توانند بسیط باشند زیرا بر اساس نظر وی، فاکتهای اتمی‌که مرکب از اعیان بسیط هستند« منتقل از یکدیگر هستند، و از بوریابنور یکی وضعیت امر نمی‌توان بوریانبور وضعیت امر دیگری را استنتاج کرد.» (رسالاه 2-061/2 ) اما این شرط در مورد رنگها تحقق نمی‌یابد زیرا از گزاره ی « این سفید است» می‌توان گزاره ی « این قرمز نیست» را استنتاج کرد ( رساله 3571/6 ) و این نشان می‌دهد که رنگها بسیط نیستند و قضایایی که در مورد آنهاست نیز به طور کامل هنوز تحلیل نشده اند. خود ویتگنشتاین هیچ نمونه ای را از این اعیان بسیط و همچنین گزاره های ابتدایی که مرکب از اسامی‌متناظر با این ایمان بسیط است. ارائه نمی‌کند و در زمان نگارش عقیده داشت که هر چند در وجود این اعیان شکی نیست اما نمی‌توان ماهیت و چگونگی آنها را فهمید همانطور که قبلاً گفتیم وجود آنها را بطور پیشینی نه تجربی از ماهیت زبان و تعیین معنای گزاره ها استنتاج می‌کند« تعیین» ؟؟ این امر است که «ایمان و واقعیت نیز در این سطح اسامی‌] قسمت میان ای ساده و اعیان بسیط [ قرار می‌گیرد.»

اما هر چند ویتگنشتاین معتقد است که نمی‌توان درباره چگونگی اعیان بسیط سخن گفت، اما این اعیان بسیط و ثابت را جوهر عالم می‌داند( رساله 021/2 که از ترکیب این عناصر ثابت، صور خارجی متغییر، یعنی حالات و اوضاع امور پدپد می‌آیند« احتمال دارد که ویتگنشتاین این امور را به عنوان یک شرط ضروری وجود بقایا و اوضاع و حالات اشیاء که قضایا با آنها صادق و کاذب می‌شوند، درک و استنباط کرده باشد با این «امور» است که ثبات تفدیین می‌شود، ثباتی ک اگر نبود نمی‌توانستیم هیچ چیز درباره ی عالم بگوئیم.»

رد روش تجزیه و تحلیل

بارد نظریه جوهر گرایانه، نه تنها اولیه ویتگنشتاین دربارة زبان مورد تحول و دگرگونی قرار گرفت بلکه روش مورد نظر رساله، ضعیف، روش تجزیه و تحلیل نیز مورد حمله قرار گرفت زیرا « آن نوع تجزیه و تحلیل همیشه در پی ارائه ی تعریف است. اما فرض این که همیشه معنا را می‌توان در تعریف گنجاند. مرتکب شدن یکی از آنه دو خطاست که او در جوهر گرایی تشخیص داد. چون فرض بر این است که اشیایی که کلمه ای بر آنها دلالت می‌کند، دارای عامل مشترکی هستند نه این که، مانند چهره های اعضای یک خانواده به هم شبیه باشند. برای سنجیدن اثر این حرکت دوم ضد جوهر گرایی کافی است ببینیم تا چه حد تبین اختلاف ها و شباهت های میان چیزهایی که مردم می‌گویند با تعمیم این تبین به تعریف ها و هم ارزی های منطقی از دست می‌رود مثلاً اختلافی وجود دارد بنی همانستی در حوزه اعیان با همانستی در حوزة احساس. ام این معیارها طبیعتاً در تعریفات «احساس» و «عین مادی» ملحوظ نیستند.» یکی از مفسرین ویتگنشتاین معتقد است از آنجا که ویتگنشتاین در بندهایی از پژوهشها (بند 90 و91 ) می‌گوید که گاهی سود فهم ها را «می‌توان به وسیلة جایگزین کردن یک صورت بیان به جای صورت دیگر، برطرف کرد. این را می‌توان« تحلیل صور بیا نمان خواند» ( بند 90) بنابراین تحلیل در برخی از موارد مفید است اما آنچه که ویتگنشتاین آن را مورد نقد قرار می‌دهد«صور بیشتر تحلیل شدة» یک بیان را می‌توان بیشتر و بیشتر تحلیل کرد تا جایی که ما به یک « تحلیل نهایی» برسیم که بیان در آن کاملاً روشن گردیده و همة ابهامها زدوده می‌شوند.» در واقع می‌توان گفت که تحلیل مورد نقد، تحلیلی است که در نهایت به یک حالت دقیق بدون کامل خواهد رسید که بر اساس آن معنای هر گزاره را می‌توان گزاره های مرکبی که امور واقع مرکب را توصیف می‌کنند به بسیط ترین فاکتها را توصیف می‌کنند. در ضمن روند تحلیل نه تنها در مورد جملات و روشن تر کردن معنای آنها همواره کار ساز نیست، بلکه در مورد واژه ها و مفاهیم مرکب نیز این گونه است زیرا همواره این گونه نیست که بتوان در مورد مفاهمی‌و واژه های مرکب، تحلیلی را بر حسب واژه ها و مفاهیم بسیط تری اجرا کرد زیرا به عنوان مثال مجموعه هیی از قبیل «معنی» «تفکر» گزاره ، عدد، بازی و .... را نام برد که چون صریحاً بسایط را نامگذاری نمی‌کنند لذا باید آنها را لاز جمله امور مرکب به شمار آورد. اما درست نیست که چنین محمولهایی باید تحلیلی بر حسب محمولهای بسیط تری داشته باشند. خود ویتگنشتاین پس از بازگشت مجددش به فلسفه اعتراف می‌کند که عقیده اولیه ی وی در باب روش تحلیل و امکان تحلیل کامل هر گزاره به گزاره های بنیادین عقیده نادرست بود و در گفتگویی با شلیک و وایزخان(1931) به این نکته اعتراف می‌کند« (من تشخیص دادم که ما نمی‌توانیم دربارة صودر گزاره های بنیادین، فرضهای پیشینی بسازیم، ولی با وجود اینکه فکر می‌کردن که ارائه ی فهرستی از گزاره های بنیادین زمانی ممکن خواهد بود. تنها در سالهای اخیر است که خود را از این اشتباه رهانیده ام..» ویتگنشتاین در کتاب پژوهشهای فلسفی در بندهای مختلفی ناکارایی روشن تحلیل در همة موارد را با مثال توضیح می‌دهد از نظر او نه تنها روش تحلیل در مورد همه گزاره ها برای تعیین معنای آن گزاره ها کاربرد ندارد بلکه چه بسا تحلیل یک گزاره به گزاره های بسیط تر با عص صعب فهم معنای آن گزاره می‌شود. (بند 6 پژوهشها) او مثال
« جا روی من آن گوشه است» را ذکر می‌کند و صریحاً اعلام می‌کند که این عقیده که جمله تحلیل شده یک گزاره شکل بنیادین آن گزاره است و فقط همان نشان می‌دهد منظور همان نشان می‌دهد منظور از گزاره اول چیست، یک عقیده نادرست است. ( بند 63 پژوهشها) علاوه بر این می‌گوید نه تنها همواره تحلیل معنا را روشن نمی‌سازد بلکه حتی گاهی اوقات معنا را از بین می‌برد مثلاً یک پرچم را در نظر بگیرید. به عنوان مثال پرچم کشور خودمان سه رنگ است. ترتیب این رنگها برای خود خصلت کاملاً ویژه ای دارد. حال اگر بخواهیم آن را به اجزاء و عناصر آن تحلیل کنیم، خصلت و معنای ویژه خود را از دست می‌دهد و یا ویتگنشتاین در همان بند 94 مثال بازی ای را که قبلاً خصوصیت آن را گفته بود، ذکر می‌کند و معتقد است که اگر بخواهیم آن را تحلیل کنیم دیگر آن بازی نخواهد بود بلکه در صورت تحلیل، یک بازی زبانی دیگری خواهد بود هر چند که با باریی اول مربوط باشد.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی

بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی



واژه شناسی

درباره واژه نفس آمده است.

نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است.

نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است .

1) روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت خواب قبض می‌کند ، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه می‌دارد. اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشند و دیگری را تا وقتی معین به بدن می‌فرستد.

2) ذات و شخص . مثل “واتقو یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا” بقره : 48 بترسید از روزیکه کسی از کسی کفایت نمیکند.

3) در آیاتی نظیر “و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی” یوسف : 53 . “و نفس و ما سواها . فالهمها فجورها و تقویها” شمس: 7و8 . میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد.

4) قلوب و باطن . در آیاتی نظیر “واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه” اعراف : 205. و تخفی فی نفسک مالله مبدیه احزاب : 37 . مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد.

5) نفس به معنی بشر اولی در آیاتی مانند “یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء” سوره نساء : آیه 98 : انعام – 189 : اعراف


واژه الله

الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) . علم است برای ذات واجب الوجود. (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= اله) بود. علم است که به معبود حق دلالت دارد. چنانچه جامع معانی همه اسماء الحسنی می‌باشد ، نامی ازنام‌های خدا . لفظ جلاله. 1

باید دانست که در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری تعالی است ، ولی التزاما بجمیع صفات خدا دلالت می‌کند و شاید از این جهت گفته‌اند : الله نام ذات واجب الوجودی که جامع تمام صفات کمال است و این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است و پنج بار “اللهم ” و بقیه “الله” (المعجم المفرس) وجود حق تعالی و توحید قرآن تعریف نکرده است و نشان نداده است. 2


واژه عدّو

عدو : دشمن که در قلب به انسان عداوت دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می‌کند “ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا” نساء : 101 .

ان الشیطان للانسان عدو مبین) یوسف : 5

به قول راغب دشمن 2 جور است یکی آنکه بشخص عداوت دارد و بقصد دشمنی است مثل : “فان کان من قوم عدو لکم” نساء : 92

دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه وی حالتی دارد که شخص از آن متاذی می‌شود چنانکه از کار دشمن ، مثل “فانهم عدو لی الا رب العالمین”

بعضی موارد از عداوت دشمنی ظاهر و از بعضا عداوت و کینه قلبی است گرچه عداوت بمعنی تجاوز قلبی است در اقرب موارد گفته : عداوت به معنی خصومت و دوری است بقولی آن اخص از بغضاء است که هر عدو مبغض است و گاهی آنکه دشمن نیست مبغض است.3

در آیه “و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان” مائده 20 : عدوان چنانچه از راغب نقل شده است و در المنار ذیل آیه فوق گفته عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد یعنی در گناه ظلم همدیگر را یاری نکنید.


خودشناسی و اصطلاحات آن

اصطلاحاتی که برای شناخت خود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:

1-حیات : عالی ترین محصولی که کارگاه طبیعت تولید می‌کند ، این پدیده با قطع نظر از ماهیت شگفت انگیزی که دارد ، دارای مختصات عمومی و روشنی است که آن را از سایر اجزاء عالم طبیعت مشخص می‌نماید. مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محیط برای زیست تولید نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و .. همه جانداران در این پدیده مشترک می‌باشند.

2-جان : مانند خمیر مایه حیات برای جانداران است ، یا حیات در چهره احساس ملایم و ناملایم جان نامیده می‌شود.

3-خود : عامل مدیریت حیات است که تنظیم روابط حیات را با محیط طبیعی و با سایر موجودات پیرامون خود بعهده می‌گیرد.

4-من : از آنهنگام که خود مورد آگاهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از “جز خود” تفکیک شود. من و خود باعتبار ابعاد و کیفیات مختلف ، با توصیفات گوناگونی متنوع میگردد ، مانند من اجتماعی ، من برتر ، من طبیعی ، من ایده آل، من مجازی و من حقیقی …

5-روان : اصطلاحی است برای آن حقیقت واحد درونی که دارای فعالیت‌ها و خواص و نمودهای مخصوص می‌باشد که در علوم گوناگون روانی مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرند.

بنظر می‌رسد که تفاوت چهره من و روان در وضع پویایی روان است که عبارت است از تحرک دائمی و دگرگونی مستمر که در من حکمفرما است. اگر اولین استعمال کنندگان این اصطلاح باین معنای پویایی من توجه داشته و آن را روان اصطلاح کرده‌اند ، توجهی فوق العاده با ارزش داشته‌اند. جلال الدین مولوی در توضیح اندیشه و امعان که بمعنای دقت در تفکر است ، چنین می‌گوید:

چیست امعان ؟ چشمه را کردن روان چون ز تن وارست گویندش روان

6-روح : جنبه عالی روان که وابستگی آن را به جهان مافوق طبیعت محسوس نشان می‌دهد ، روح نامیده می‌شود. البته دو اصطلاح روح و روان گاهی بطور مترادف بجای یکدیگر هم بکار برده می‌شوند.

7-ذات : اصطلاحی است دارای معنای عمومی که در مقابل جهان عینی بکار می‌رود و اغلب مترادف با ماهیت است.


لوازم ایمان ، عمل صالح است.

والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون

کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، اهل بهشت هستند و برای همیشه در آنجا به سر خواهند برد.

انسان مومن باید دست به هر کار و فعلی که می‌زند از انگیزه الهی برخوردار باشد ، یعنی عمل خود را به قصد قرب به خدا انجام دهد.

“گفتار نیک و پندار نیک” : نه تنها اعمال و افعال انسان مومن باید حساب شده و دقیق باشد ، بلکه گفتار و پندار او نیز باید درست و صحیح باشد. انسان مومن نباید سخن لغو و بیهوده بر زبان جاری سازد ، هم چنان که نباید شهادت ناحق و دروغ بدهد. قرآن کریم به هنگام برشمردن صفات “عبادالرحمان” در مورد آنها چنین می‌گوید :

والذین لا یشهدون الزور اذا مروا باللغو مروا کراما

(عبادالرحمن) کسانی هستند که شهادت ناحق و دروغ ندهند چون بر امور ناپسندی بگذرند با بزرگواری گذر کنند. (فرقان 72)

انسان نمونه قرآن فردی است که از میان آراء و نظرات مختلف نیکوترین آنها را انتخاب می‌کند. به بیان دیگر او حتی به اقوال مخالفان خود نیز با بزرگواری گوش فرا داده و سخنی را که حق است می‌پذیرد.

فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه

بشارت ده بی‌کسانی که وقتی کلامی را می‌شنوند بهترین و نیکوترین آن را انتخاب می‌کنند. (زمر 19)

“راستی” و صداقت نیز از برجسته ترین صفات و کمالات انسان مومن است. چنین انسانی هیچ گاه سخن دروغ و سخن زشت را بر زبان خود جاری نمی‌سازد، حتی اگر با جاهلان و فرومایگان نیز برخوردی داشته باشد با زبان خوش پاسخ آنها را می‌دهد.

و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما

(عباد الرحمان) کسانی هستند که هرگاه مردم جاهل آنان را خطاب کنند با سخن ملایم پاسخ دهند (فرقان 6)

“مردم گرایی” : انسان نمونه قرآن انسانی اجتماعی و مردم گراست. او حق ندارد که دور از جامعه در گوشه عزلت به سر برده و احساس هیچ گونه تعهد و مسئولیتی نکند. انسان مومن باید به دردها و گرفتاریهای افراد جامعه خود اندیشیده و راه درمانی برای آن پیدا کند ، چرا که از نظر قرآن کریم افراد مومن در حکم یک پیکر بوده و میان آنها رابطه برادری برقرار است.


عنوان : خداشناسی در کلام حضرت علی (ع)

در کتاب نهج البلاغه با استناد به کلام امیر مومنان علی (ع) واقعیات و حقایق با اهمیتی در رابطه با موضوعات خدا و انسان مورد بحث قرار گرفته که در 4 بخش کلی آن اشاره می‌گردد.


بخش اول :

بیان مختصات مقام شامخ خداوندی است که در حقیقت بازگو کننده اوصاف جمال و جلال آن ذات اقدس است. که بدون آنها ، خدایی مطرح نیست و راه شناخت این مختصات ، توجه همه جانبه به مفهوم کامل مطلق است که ضروری ترین صفت اوست ، مانند :

الحمدالله الذی علابحوله و دنا بطوله مانح کل غنیمه و فضل و کاشف کل عظیمه و ازل.15

سپاس مرخدای راست که به قدرت و سلطه ربوبیش بالاتر از همه جهان هستی است و با احساس و عنایت پروردگاریش به همه موجودات نزدیک است. اوست بخشنده هر سود و فضل ، و برطرف کننده هر حادثه بزرگ و تنگنای سخت.

الاول الذی لم یکن له قبل فیکون شی قبله و الاخر الذی لیس له بعد فیکون شی بعده.16

خدا آن ذات اول است که برای او هیچ قبلی نبوده است تا پیش از ذات اقدس او چیزی وجود داشته باشد ، و آن آخر است که برای او بعدی وجود ندارد تا چیزی بعد از او وجود داشته باشد (یعنی آن ذات واجب مافوق هر ابتدا و انتهاست که تصور شود.)

الحمدالله المتجلی لخلقه بخلقه و الظاهر لقلوبهم بجحته .17

سپاس مر خدای را که به وسیله خلقتی که فرموده ، به مخلوقاتش تجلی نموده و با حجت درونی در دلهای آنان آشکار است.

همچنین است در جملات دیگر از نهج البلاغه که علم مطلق و قدرت مطلقه خداوندی را با بیانات روشن توصیف می‌کند و چنانکه می‌‌دانیم ، این توصیفات از قبیل تعریفات منطقی معمولی نیست که منظور از آنها ، توضیحی درباره ذات خداوندی باشد ، زیرا هم از نظر عقلی و هم با نظر به جملات نهج البلاغه که در موارد متعدد آمده است ، ذات اقدس الهی قابل شناخت نیست. بلکه رابطه انسانهای رشد یافته با خدا همان طور که امیرالمومنین علیه السلام فرموده است، تجلی اوست در دلهای شایسته با نیروی ایمان. از آن جمله :

و لا تقدر عظمته الله سبحانه علی قدر عقلک فتکون من الهالکین هو القادر الذی اذا ارتمت الاوهام لتدرک منقطع قدرته و حاول الفکر المبرا من خطرات الوساوس ان یقع علیه فی عمیقات غیوب ملکوته و تولهت القلوب الیه لتجری فی کیفیه صفاته و غمضت مداخل العقول فی حیث لا تبلغه الصفات لتنال علم ذاته ردعها و هی تجوب مهاوی سدف الغیوب متخلصه الیه سبحانه فرجعت اذ جبهت معترفه بانه لا ینال بجور الاعتساف کنه معرفته .18

عظمت خداوندی را به اندازه عقل خود اندازه گیری مکن ، زیرا از هلاک شوندگان خواهی گشت. خداوند آن توانای مطلق است که هرگاه اوهام انسانی بخواهد نهایت قدرت او را درک کند و فکر تجرید شده و خالص از جریانات وسوسه‌ها بخواهد در اعماق غیوب ملکوت الهی ذات او را دریابد و دلها با اشتیاق برای دریافت کیفیت صفات او به فعالیت بیفتند و عقول انسانی با دقیق ترین راهها با نفوذ بسیار ظریف و دقیق بخواهند برای شناخت ذات او به مقامی که اوصاف توانایی رسیدن به آن را ندارد ، وارد شوند ، آن عقول را بر می‌گرداند در حالی که در مهلکه‌های تاریکیهای غیوب سرگردانند. این عقول که برای شناخت ذات خداوندی حرکت کرده بودند ، در حالی که دست رد به پیشانی آنها زده شده است ، برمی‌گردند و اعتراف می‌کنند که با تعدی تکلف آمیز نمی‌توان به کنه معرفت او نایل گشت.


فهرست

عنوان صفحه

چکیده .............................................................................................................................................

مقدمه ..............................................................................................................................................

واژه شناسی ...................................................................................................................................

خودشناسی و اصطلاحات آن ...................................................................................................

تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن ............................................................................................

آشنا ساختن انسان با خویشتن ................................................................................................

اهمیت خودشناسی در قرآن کریم .........................................................................................

انسان و شناخت های کاذب و فریبنده ..................................................................................

انسان و خداشناسی .....................................................................................................................

ارزش و مقام انسان ......................................................................................................................

ویژگی‌های انسان کامل در قرآن ..............................................................................................

خداشناسی در کلام حضرت علی (ع).....................................................................................

نگاهی به سیمای انسان کامل و ویژگیهای او از دیدگاه نهج البلاغه .............................

انسان و دشمن شناسی ..............................................................................................................

دشمن داخلی ................................................................................................................................

ناکثین و شیوه حضرت علی (ع) در برخورد با آنان ............................................................

سیمای ناکثین ..............................................................................................................................

نتیجه گیری ...................................................................................................................................

پی نوشتها .......................................................................................................................................

فهرست منابع ................................................................................................................................



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی خود شناسی (انسان شناسی)

بررسی خود شناسی (انسان شناسی)



چکیده

در مقاله حاضر به بررسی خود شناسی و ویژگی های انسان کامل را بیان می کند.
یکی از وجوه شگفت آور نهج البلاغه معانی و معارف والای الفاظ و جملات انسان می‌باشد. بگونه‌ای که مضامین کلام امام پیوسته در حال آموزش جوامع بشری می‌باشد.
انسان در نهج البلاغه موجودی است دارای فطرت الهی ، خداشناس و خداپرست ، آفریده‌ای که گرایش به خوبی و فضیلت دارد ، خیرخواه و نوع دوست است و از سوی دیگر عجول و شتابگر ، طماع و حریص ، تن پرور و لذت جو است.
حقیقت آن است که انسان از سویی دارای گرایش‌های متعالی برتر است و از سوی دیگر تمایلات حیوانی و تب دارد.
در حقیقت انسان مجمع گرایش ‌های متفاوتی باشد. او دارای دو من است : من سفلی (فرودین) و من علوی (متعالی).
انسانیت انسان را همان من علوی و متعالی او تشکیل می‌دهد به گونه‌ای که انسان با از دست دادن آن خود را باخته است و کسی که من علوی و مقتضیات آن را به فراموشی سپارد خود واقعی و راستین خویش را فراموش کرده است از جمله فطریات انسان که شالحه خود واقعی را تشکیل می‌دهد و پیامبران اولیای الهی بر وجود آن تاکید دارند فطرت خداگرایی و خداپرستی است آتش سوزانی که با فراهم آمدن زمینه مناسب به تدریج شعله ور گشته و سراسر وجود آدمی را به تسخیر در می‌آورد و چنان میل و اشتیاقی در درون او برمی‌انگیزد که برای رسیدن به آن مطلوب حقیقی با چشم پوشی از همه لذات در شوق وصال محبوب از سر جان می‌گذرد تا از جرعه وصال سرمست گردد و در جوار دلدار بیارامد بنابراین عمده تلاش انبیای الهی رهایی انسانها از بندگی غیر خدا ، از جهالت و ضلالت و به طور کلی از اسارت من فرودین بوده است . حضرت علی (ع) درباره اهداف خود چنین فرموده است :
“با شما به نیکویی به سر بردم و به قدر طاقت از هر سو نگهبانی‌تان کردم و از بندهای خواری و یوغ زبونی آزادتان ساختم و از زنجیرهای ستم و بیداد رهایتان نمودم.”۲۴
آن حضرت با توصیه به تقوی و ترس از خدا درهای وصول به تربیت حقیقی را به روی انسانها می‌گشاید. و با هرگونه نادانی و بیگانگی معرفتی مبارزه می‌فرماید. زیرا منشا عداوت با خویشتن و خصومت با مقام ربوبی است.
در تعلیمات نورانی آن حضرت ضرورت دشمن شناسی و نوع برخورد با آنان نیز مورد تاکید قرار گرفته است زیرا در طول تاریخ بشر و به ویژه در مبارزات پیامبران و اولیای الهی با جبهه‌های کفر و ظلم دشمنان فراوانی وجود داشته‌اند.
روش آن حضرت در شناخت دشمنان و باورهای آنان ، روشن ساختن سیاستهای شیطانی افرادی مانند معاویه و عمرو عاص توجه به روانشناسی ناکثین و شیوه‌های شیطانی سران قاسطین و مارقین و کشش توطئه آنها و سرانجام جنگ‌های متعدد ایشان نمایانگر هدف آن حضرت در جهت استقرار عدل و برانداختن انحراف ، آزادی مستضعفین و در هم کوبیدن شورشیان و منحرفین و اصلاح رفتار آنان می‌باشد.
واژه های کلیدی: خود شناسی، انسان ، نهج البلاغه، خداشناسی، دشمن شناسی


واژه شناسی

درباره واژه نفس آمده است.

نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است.

نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است .

1) روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت خواب قبض می‌کند ، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه می‌دارد. اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشند و دیگری را تا وقتی معین به بدن می‌فرستد.

2) ذات و شخص . مثل “واتقو یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا” بقره : 48 بترسید از روزیکه کسی از کسی کفایت نمیکند.

3) در آیاتی نظیر “و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی” یوسف : 53 . “و نفس و ما سواها . فالهمها فجورها و تقویها” شمس: 7و8 . میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد.

4) قلوب و باطن . در آیاتی نظیر “واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه” اعراف : 205. و تخفی فی نفسک مالله مبدیه احزاب : 37 . مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد.

5) نفس به معنی بشر اولی در آیاتی مانند “یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء” سوره نساء : آیه 98 : انعام – 189 : اعراف


واژه الله

الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) . علم است برای ذات واجب الوجود. (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= اله) بود. علم است که به معبود حق دلالت دارد. چنانچه جامع معانی همه اسماء الحسنی می‌باشد ، نامی ازنام‌های خدا . لفظ جلاله. 1

باید دانست که در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری تعالی است ، ولی التزاما بجمیع صفات خدا دلالت می‌کند و شاید از این جهت گفته‌اند : الله نام ذات واجب الوجودی که جامع تمام صفات کمال است و این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است و پنج بار “اللهم ” و بقیه “الله” (المعجم المفرس) وجود حق تعالی و توحید قرآن تعریف نکرده است و نشان نداده است. 2


واژه عدّو

عدو : دشمن که در قلب به انسان عداوت دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می‌کند “ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا” نساء : 101 .

ان الشیطان للانسان عدو مبین) یوسف : 5

به قول راغب دشمن 2 جور است یکی آنکه بشخص عداوت دارد و بقصد دشمنی است مثل : “فان کان من قوم عدو لکم” نساء : 92

دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه وی حالتی دارد که شخص از آن متاذی می‌شود چنانکه از کار دشمن ، مثل “فانهم عدو لی الا رب العالمین”

بعضی موارد از عداوت دشمنی ظاهر و از بعضا عداوت و کینه قلبی است گرچه عداوت بمعنی تجاوز قلبی است در اقرب موارد گفته : عداوت به معنی خصومت و دوری است بقولی آن اخص از بغضاء است که هر عدو مبغض است و گاهی آنکه دشمن نیست مبغض است.3

در آیه “و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان” مائده 20 : عدوان چنانچه از راغب نقل شده است و در المنار ذیل آیه فوق گفته عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد یعنی در گناه ظلم همدیگر را یاری نکنید.


خودشناسی و اصطلاحات آن

اصطلاحاتی که برای شناخت خود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:

1-حیات : عالی ترین محصولی که کارگاه طبیعت تولید می‌کند ، این پدیده با قطع نظر از ماهیت شگفت انگیزی که دارد ، دارای مختصات عمومی و روشنی است که آن را از سایر اجزاء عالم طبیعت مشخص می‌نماید. مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محیط برای زیست تولید نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و .. همه جانداران در این پدیده مشترک می‌باشند.

2-جان : مانند خمیر مایه حیات برای جانداران است ، یا حیات در چهره احساس ملایم و ناملایم جان نامیده می‌شود.

3-خود : عامل مدیریت حیات است که تنظیم روابط حیات را با محیط طبیعی و با سایر موجودات پیرامون خود بعهده می‌گیرد.

4-من : از آنهنگام که خود مورد آگاهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از “جز خود” تفکیک شود. من و خود باعتبار ابعاد و کیفیات مختلف ، با توصیفات گوناگونی متنوع میگردد ، مانند من اجتماعی ، من برتر ، من طبیعی ، من ایده آل، من مجازی و من حقیقی …

5-روان : اصطلاحی است برای آن حقیقت واحد درونی که دارای فعالیت‌ها و خواص و نمودهای مخصوص می‌باشد که در علوم گوناگون روانی مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرند.


ارزش و مقام انسان

از نظر قرآن کریم انسان موجودی با ارزش و والامقام است. قرآن تا آنجا برای انسان ارزش قایل است که او را جانشین خود بر روی زمین می‌داند. او را موجودی می‌داند که فرشتگان او را سجده کرده‌اند ، همه آسمانها و زمین مسخر اویند و موجودات جهان آفرینش سر تمکین در برابر او فرود آورده‌اند. قرآن انسان را چونان مکاتب مادی مطرح نمی‌سازد. او را موجودی در عرض سایر موجودات به شمار نمی‌آورد. برای انسان ارزشی بالاتر از همه موجودات جهان آفرینش قایل است. وی را موجودی می‌داند که حیات او تا ابدیت ادامه دارد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که توانسته بار امانت الهی را که آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن سر باز زده‌اند به دوش گیرد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که خدا او را گرامی داشته و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است.

از دیدگاه قرآن ، انسان موجودی است که خداوند او را گرامی داشته و به او استعدادهایی داده است تا به واسطه آن بر بسیاری از مخلوقات برتری پیدا کند.

و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا

“ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم. او را در خشکی و دریا به حرکت درآوردیم و به آنها از روزی‌های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از مخلوقات خود او را برتری دادیم (اسری 70)

آیه فوق می‌گوید که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز اعطا کرده است : یکی کرامت و دیگری برتری بر بسیاری از مخلوقات. منظور از تکریم انسان اعطای نیروی عقل است که در دیگر موجودات نیست و مراد از تفضیل و برتری نیز اعطای خصوصیاتی به انسان است که انسان با آن در دیگر موجودات شریک است ولی انسان به نحوه اکمل از آن برخوردار است.

انسان از دیدگاه قرآن از آن چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرینش مسخر او هستند و خدا نیز انسان را به گونه‌ای آفریده است که بتواند همه نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آنها به نفع خود استفاده کند. انسان به مدد نیروهای خدادادیش می‌تواند نهرها را به تسخیر درآورد ، ماه و خورشید را به تسخیر خود درآورد. زمین و آسمان را مسخر خود ساخته و از آنها استفاده کند.

الله الذی خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم و سخر لکم الفلک لتجری فی البحر بامره و سخر لکم الانهار.

“خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان باران فرو فرستاد تا به وسیله آن میوه‌ها برای روزی شما به ثمر برسد و کشتی‌ها را به امر خود بر روی دریاها جاری ساخت و نهرها را مسخر شما گردانید. (ابراهیم 32)

آری انسان در جهان بینی اسلامی دارای آن چنان ارزشی است که خداوند همه موجودات جهان آفرینش را مسخر او قرار داده است و در جهت نفع رساندن به انسان آنها را خلق کرده است. خورشید برای انسان نورافشانی می‌کند، میکروبها را می‌کشد و از پرتو نور خود گیاهان را رشد و نمو می‌دهد. نهرها در خدمت انسان هستند و مزرعه‌ها را برای وی آبیاری می‌سازند تا از محصولات آن انسان استفاده کند.


ویژگی‌های انسان کامل :

انسانی را که قرآن کریم به عنوان یک انسان نمونه و کامل معرفی می‌کند دارای ویژگی‌های فراوانی است که به برخی از آنها اشاره می‌گردد .

“ایمان به خدا” : اولین نشانه و ویژگی انسان نمونه قرآن ایمان به خداست ، یعنی اعتقاد به این موضوع که جهان را خالقی باشد خدا نام. انسان مومن نه تنها به خدا ایمان دارد ، بلکه به جز او هیچکس و هیچ چیز را قابل ستایش و پرستش نمی‌داند. تنها سر به آستان او فرود آورده و از او مدد می‌گیرد. چنین انسانی هیچگاه از رحمت بی‌پایان الهی ناامید نشده و همواره چشم امید به دریای بیکران فیض او دارد.

و لا تیاسوا من روح الله انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون

از رحمت خدا ناامید نشوید ، زیرا جز کافران کسی از رحمت الهی مایوس نمی‌‌شود. (یوسف 87)

انسان مومن تنها به خدا توکل داشته و با اتکا به او دست به انتخاب و عمل می‌زند.

قل حسبی الله علیه یتوکل المتوکلون

بگو خدا بس است و تمام متوکلان فقط بر او توکل می‌کنند. (زمر 38)

انسان مومن همواره به یاد خدا بوده و هیچ گاه او را فراموش نمی‌کند، چرا که ذکر خدا موجب می‌شود تا آدمی نظارت او را بر خود همواره بیاد آورده و مرتکب عملی که مانع رشد و کمال او می‌شود نگردد.

واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو والاصال و لاتکن من الغافلین

و پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و خوف و آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش. (اعراف 205)

“ایمان به انبیا” : دومین ویژگی انسان نمونه قرآن ایمان و اعتقاد به انبیاست. و در واقع در پرتو چنین اعتقادی است که انسان هدف آفرینش خویش را یافته و به سوی آن گام برمی‌دارد. این تنها وظیفه و رسالت پیامبران است که به انسان بگویند از کجا آمده ؟ برای چه آمده ؟ به کجا می‌رود ؟ و چه باید بکند؟

ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه ویزکیهم

ای پروردگار ما در میان آنان رسولی از خود آنان بفرست تا آیات الهی تو را برای آنان بخوانند و کتاب و حکمت به آنان تعلیم نمایند و آنان را تزکیه و پاکیزه گردانند . (بقره 129)

“ایمان به رستاخیز” : ایمان به جهان غیب و عالم پس از مرگ از دیگر ویژگی‌های انسان نمونه قرآنی است. در آغاز سوره بقره به هنگام یادآوری نشانه‌های افراد متقی چنین می‌خوانیم :

والذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون

و آنان کسانی هستند که به آنچه بر تو (پیامبر) نازل شده و آنچه بر (پیامبران) قبل از تو نازل شده است ایمان می‌آورند و به روز رستاخیز هم یقین دارند. (بقره 4)

“تسلط بر نفس” : انسان نمونه قرآن تسلط بر نفس دارد ، زیرا یکی از بزرگترین وجه امتیازات انسان بر حیوان کنترل نفس اماره است : نفسی که آدمی را به سوی بدیها و زشتی‌ها سوق می‌دهد.


فهرست

عنوان صفحه

چکیده .............................................................................................................................................

مقدمه ..............................................................................................................................................

واژه شناسی ...................................................................................................................................

خودشناسی و اصطلاحات آن ...................................................................................................

تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن ............................................................................................

آشنا ساختن انسان با خویشتن ................................................................................................

اهمیت خودشناسی در قرآن کریم .........................................................................................

انسان و شناخت های کاذب و فریبنده ..................................................................................

انسان و خداشناسی .....................................................................................................................

ارزش و مقام انسان ......................................................................................................................

ویژگی‌های انسان کامل در قرآن ..............................................................................................

خداشناسی در کلام حضرت علی (ع).....................................................................................

نگاهی به سیمای انسان کامل و ویژگیهای او از دیدگاه نهج البلاغه .............................

انسان و دشمن شناسی ..............................................................................................................

دشمن داخلی ................................................................................................................................

ناکثین و شیوه حضرت علی (ع) در برخورد با آنان ............................................................

سیمای ناکثین ..............................................................................................................................

نتیجه گیری ...................................................................................................................................

پی نوشتها .......................................................................................................................................

فهرست منابع ................................................................................................................................



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی انسان شناسی از نظر هابز

بررسی انسان شناسی از نظر هابز

الف: وضع طبیعی

هابز در تحلیلی روانشناسانه از انسان معتقد است که حرکتهایی کوچک درون انسان وجود دارند که پیش از حرکتهای ارادی انسان مانند سخن گفتن راه رفتن و دیگر حرکتهای ارادی مشابه وجود دارند، این مقدمات محدود و اولیة حرکت در درون بدن آدمی، قبل از آنکه در عمل راه رفتن، سخن گفتن، زدن و دیگر اعمال مشهود آشکار شوند، عموماً کوشش خوانده می‌شوند.» اگر این کوشش معطوف به چیزی است که محرک آن می‌باشد خواهش یا میل خوانده می‌شود و وقتی در جهت گریز از چیزی باشد بیزاری هابز در ادامه شرح می‌دهد که عشق و نفرت ناشی از همین میلی یا بیزاری می باشد همچنین امید و بیم نیز اسامی دیگر می باشد که میل و بیزاری به آنها معنا می‌بخشد. بر اساس همین نظر، هابز خوب و بد را نیز بر مبنای میلی تعریف می‌کند. اگر انسان چیزی را خوب می‌داند به معنی آنست که به آن میلی دارد و در صورتی که آن را بد نیامد، به این معناست که بدان میلی زاده، یا به عبارت دیگر از آن بیزار است. با این وصف می‌توان گفت هابز مدعی است که ارزشهایی مثل خوب و بد ذهنی و نسبی می باشند و دیگر نمی‌توان گفت صفت خوبی که ما به چیزی نسبت می‌دهیم در ذات آن چیز است. «بنابراین، اختلاف نظر درباره ارزشها، همان اختلاف نظر درباره سلیقه‌هاست. [و] البته می‌توان انتظار داشت که مردم درباره اینکه برخی چیزها به نظرشان خوب و برخی چیزها بر آید با هم اختلاف عقیده داشته باشند.» این اختلاف تا حدی است که چیزی که برای فردی کاملاً خوب به نظر می‌رسد توسط دیگری به تعریف شود.

بیان این مقدمه به درک بهتر وضع طبیعی تبیین شده بوسیله هابز کمک می‌کند. هابز در فصلی از لویاتان که در باب وضع طبیعی آدمیان و سعادت یا تیره روزی آنها در آن وضع نگاشته است بحث خود را با برابری آغاز می‌کند. او می‌گوید آدمیان بر حکم طبیعت در تواناییهای بدل و ذهنی با هم برابرند. معنای گفته او این نیست که واقعاً همه به یک اندازه از نیروی بدنی و ذهنی برخوردارند، بلکه می‌خواهد بگوید روی هم رفته کاستیهای آدمی از یک وجه با دیگر خصوصیاتش جبران می‌شود. کسانی که از نظر قوای جسمی ضعیف‌تر هستند به کمک دسیسه و نیرنگ می‌توانند بر قوی‌ترها فائق شوند و تجربه همه انسانها را در کارهایشان برای چاره‌اندیشی و تدبیر کمک می‌کند.

این برابری انسانها بخاطر وجود خصلتهای خودخواهانه و انگیزه‌های انسانها در نهایت به وضعی غیرقابل تحمل منجر می‌شود. هابز معتقد است: «از همین برابری آدمیان در توانایی، برابری در امید و انتظار برای دستیابی به اهداف ناشی می‌شود. و بنابراین اگر دو کس خواهان چیز واحدی باشند که نتوانند هر دو از آن بهره‌مند شوند، دشمن یکدیگر می گردند و در راه دستیابی به هدف خویش (که اصولاً صیانت ذات و گاه نیز صرفاً کسب لذت است) می‌کوشند تا یکدیگر را از میان بردارند یا منقاد خویش سازند.

در این وضع معقول‌ترین کاری که هر کسی می تواند بکند آنست که برای گریز از ترس و تامین امنیت خود از دیگران پیش بگیرد، یعنی هر کس باید از طریق زور یا تزویر بر همه آدمیان تا آنجا که می‌تواند سلطه و سروری» بیابد، تا وقتی که هیچ قدرتی برای به خط انداختن او وجود نداشته باشد. از نظر هابز انسانها برای حفظ و حیات از خود مجاز به این کار می‌باشند. زیرا همانگونه که در گفته شرهابز یک اصل محوری در فلسفه اخلاق خود ارائه می‌دهد و آن اصل که «حق طبیعی» می‌باشد توضیح دهنده رفتار آدمیان در وضع طبیعی می‌باشد. حق طبیعی انسان را به حفظ خود و پیروی از خواهشهای هدایت می‌کند.

وقتی انسانها در پی صیانت از خویش و پیروی از امیال و خواهشهای خود هستند این امر به رقابت و ترس از دیگران می‌انجامد، همچنین چون قدرتی در کار نیست که آنها را در حال ترس و احترام کامل نیست به هم نگه دارد از مصاحبت و معاشرت با هم ناراحت می‌باشند. این شرایط به ادعای هابز به خاطر این پیش می‌آید که هر کس می‌خواهد دوستش برای او همان ارج و قدری را قائل شود که خود او بر خود می‌نهد و اگر ببینید او را خوار می‌شمرند می‌رنجد و در صدد انتقام بر می‌آید.

هابز معتقدات که سه علت اصلی در نهادان نها برای کشمکش و منازعه وجود دارد. این سه علت رقابت، ترس و طب عزت و افتخار می‌باشد. رقابت برای کسب سود بیشتر می‌باشد، ترس برای کسب امنیت بوجود می‌آید و طلب افتخار موجب تعدی به دیگران می‌گردد. از اینجاست که وی نتیجه می‌گیرد که تا زمانی که ما آدمیان بدون قدرتی عمومی به سر برند که همگان را در حال ترس نگه دارد، در وضعی قرار دادند که جنگ خوانده می‌شود؛ و چنین جنگی جنگ همه بر ضد همه است.

البته این جنگ همان نبرد یا فعل جنگیدن نمی‌باشد بلکه طولی از زمان است که در آن اراده و ستیز کردن و نبرد نمایان می‌باشد و بوی جنگ به مشام می‌رسد. در این وضع طبیعی جنگ هر فردی برای تامین امنیت متکی توانایی و دانایی خودش می‌باشد و در این حالت جایی برای کار و کوشش وجود ندارد زیرا ثمره‌کار نامعلوم است. در نتیجه هیچ گونه صنعت و دانشی شکل نمی‌گیرد و از همه بدتر زندگی آدمی در انزوا ، مسکینانه، زشت، در فشار و کوتاه می‌باشد. از نتیجه‌گیری هابز چنین نمایان است که دستیابی به صلح و تمدن تنها از راه برپاداشتن جامعه و بنا نهادن قدرتی عمومی امکان پذیر است، اما نمی‌توان تا قبل از رسیدن به این وضع انسانها را بخاطر اعمالشان سرزنش کرد.

عوامل پیدایش نظریه تصویری

ما در زندگی روزمرة خود، با امور و مسایل عادی و معمولی زیادی سر و کار داریم که آنقدر برایمان ساده و پیش پا افتاده هستند که به ندرت پیش‌ می‌آید دربارة آنها سئوالاتی را بپرسیم. زبان، یکی از این موارد است؛ در زندگی روزمرة خود از آن استفاده می‌کنیم و به کمک آن به توصیف جهان، بیان امور واقع و ارتباط با دیگران می‌پردازیم و اندیشه‌ها و تصوراتی را که در ذهن داریم، بیان می‌کنیم. معمولاً وجود زبان و عملکرد آن بدون چون و چرا و بطور مسلم پذیرفته می‌شود و به ندرت پیش می‌آید که زبان برای یک انسان عادی مسأله‌ای باشد و به توانایی آن در توصیف و گزارش از جهان و امر واقع و بیان اندیشه بیندیشید. هر چند اموری چون زبان آنقدر واضح و بدیهی هستند که کمتر کسی در آنها تردید می‌کند، اما گاه پیش‌ می‌آید که مسایل ساده و واضح برای فلاسفه جز و مسایل بغرنج و پیچیدة فلسفی به حساب می‌آیند و یک فیلسوف در طول حیات فکری‌اش همواره به دنبال جوابی برای این مسائل بوده است. ویتگنشتاین از جمله این فیلسوفان بوده و مهمترین سئوالاتی که ذهن او را به خود مشغول کرده‌اند، عبارتند از: «چه نسبتی میان زبان و جهان برقرار است؟»، «چه نسبتی میان زبان و اندیشه برقرار است؟» «چگونه زبان می‌تواند از سویی بیانگر اندیشه باشد و از سوی دیگر بیانگر جهان یا امر واقع؟» و ... ویتگنشتاین پاسخ این سئوالات را در جریان حادثه‌ای بسیار ساده و معمولی یافت. این حادثة بسیار ساده‌ای که ویتگنشتاین را به تأمل در باب زبان رهنمون کرد گزارش یک حادثة تصادف بود، او از مدلی که برای بازسازی یک حادثه تصادف ساخته شده بود. الهام گرفته، در دادگاه برای بازسازی این حادثه از مدلهای کوچک همچون عروسک‌ها و اتومبیل‌های اسباب‌بازی استفاده شده بود.

در این عمل بازسازی، هر یک از مدل‌ها، معرف و نماینده اشیاء و افراد واقعی بودند که می‌توان آنها را به نحوه‌های مختلف مرتب کرد تا بدین ترتیب اشکال مختلف امکان وقوع تصادف را نشان دهند. زمانی که ویتگنشتاین به این اتومبیل‌ها و عروسک‌ها، جاده و موانع و ... که در یک نظام و ترتیب خاصی قرار گرفته بودند نگاه کرد، به این نکته رسید که هر مدلی از نحوة قرار گرفتن آن اشیاء می‌تواند گزاره‌ای دربارة تصادف باشد و نحوة دیگری از ترتیب آرایش همان اشیاء می‌توانست گزاره دیگری دربارة تصادف باشد و تغییر جدیدی را به دنبال آورد. لذا هر یک از آنها مدلی از واقعیت است، اما از میان آنها، صرفاً آن مدلی درست خواهد بود که شکل‌ها و عروسک‌ها و ماشین‌ها و ... مطابق با ابژه‌ها و اعیان واقعی مرتب شده باشند. از نظر ویتگنشتاین وضع حملات نیز به همین منوال است، یعنی هر گزاره‌ای، مدلی از واقعیت به حساب می‌آید، به عبارت دیگر زمانی که جمله‌ای ساخته و پرداخته می‌گردد، در واقع مدلی از واقعیت نشان داده می‌شود؛ «گزاره الگویی از واقعیت است، آنطور که ما به اندیشه‌اش در می‌آوریم» (رساله01/4 ) نکتة مهم این است که بدانیم آیا ویتگنشتاین جمله را یک تصویر به معنای حقیقی می‌دانسته است یا معنا و منظور او از تصویر بودن جمله معنای مجازی و غیر حقیقی است. مفسران معتقدند که مراد وی این است که جمله واقعاً یک تصویر است، نه آنکه از بعضی جهات صرفاً شبیه یک تصویر باشد. «او می‌خواست از گفته او چنین مستناد شود که زبان به معنای حقیقی دارای خاصیت تصویری است»... [البته] اگر چه جمله‌های زبان عادی شکلشان شبیه تصویر یا عکس نیست ولی اگر بناست اصولاً معنایی داشته باشد، باید قابل تحلیل یا تجزیه به مجموعه‌ای از جمله‌های ابتدایی باشد که آن جمله‌ها واقعاً از یک سلسله تصویرها تشکیل می‌شوند، یعنی از مجموعه‌ای از نام‌های دارای همبستگی مستقیم یا چیزهایی که دربارة آنها حرف می‌زنیم و ترتیب اسامی در آنها مثل آینه ترتیب اشیاء را نشان بدهد ... ویتگنشتاین بر این نظر بود که اگر شما هر اظهاری را دربارة جهان به الفاظ تحلیل کنید، می‌توانید آن را به کلماتی برگردانید که نام چیزها محسوب می‌شوند و نسبت متقرر بین الفاظ در جمله مطابقت خواهد داشت با نسبت متقرر بین چیزها در جهان و به این نحو جمله می‌تواند دنیا را تصویر کند.» (مردان اندیشه، براین مگی، ص 159).

قبل از وارد شدن به بحث تفصیلی بهتر است ببینیم چه عواملی باعث شد ویتگنشتاین چنین نظریه‌ای را مطرح کند و نظریة قبلی‌ای که در گذشته در باب زبان مطرح شده بود با چه مشکلاتی مواجه بوده و چه مسایل فلسفی را ایجاد کرده که ویتگنشتاین برای حل این مشکلات و مسایل فلسفی نظریة تصویری را مطرح می‌کند. اغلب مفسران مهمترین مشکل نظریة متداول قبلی او را، مسئله «معنا و گزاره‌های کاذب» می‌دانند، لذا برای فهم بهتر نظریة تصویری بهتر است بحث کوتاهی در این باب داشته باشیم؛ یکی از متداولترین نظریات زبان شناختی نظریة اگوستین است که هانس و یوهان گلوک خلاصة آن را با توجه به بند‌های اولیة پژوهش‌های فلسفی این گونه مطرح می‌کند:

نکات تشابه تصویر و قضیه:

یکی از مهمترین سئوالاتی که ممکن است در ذهن خوانندگان آثار اولیه ویتگنشتاین بوجود آید این سئوال است که ویتگنشتاین چه شباهتی را میان قضیه و تصویر در نظر داشته است که یک قضیه را به یک تصویر تشبیه می‌کند؟ نکته اصلی تشبیه گذاره به تصویر در این حقیقت نهفته است که معنای یک قضیه چیزی خارج از خود آن نیست یعنی ما نمی‌توانیم به معنی یک قضیه به عنوان چیزی خارج از خود آن اشاره کنیم درست عکس وضعیت اسم که معنای آن چیزی در خارج از آن است یعنی مرجع و مدلول آن. لذا می‌توان گفت هر چند معنی اسامی که قضیه از آنها تشکیل یافته است اشیایی هستند که مدلول آن اساسی می‌باشند. اما معنی یک قضیه چیزی نیست که قضیه مذکور بدان دلالت نماید. معنی یک قضیه در درون خود آن است. (هاوارد ماونس درآمدی بر رساله منطقی ـ فلسفی صص 36-31).

بدین جهت ویتگنشتاین می‌گوید قضیه معنای خود را نشان می‌دهد و نیازی نیست که یک گزاره را برای کسی که می‌داند مدلول اجزاء و عناصر این گذاره چیست، توضیح دهیم «نکته‌ی نامبرده مبتنی بر این واقعیت است که ما معنی گزاره نما را در می‌یابیم، بی‌آنکه آن را به ما توضیح داده باشند» (رساله 02/4) «گزاره معنای خود را می‌دهد» (رساله 122/4) برای فهم بهتر این معنا، ویتگنشتاین در بند 1431/4 رساله، از ما می‌خواهد که گزاره‌ای را تصور کنیم که به جای اینکه از علائم مکتوب تشکیل شده باشد از اعیان طبیعی همچون کتاب، غیر و صندلی تألیف شده باشد ترتیب فضایی این اعیان، معنی گزاره را به ما نشان خواهد داد. درست همانطور که اگر کسی برای دادن پیغامی به دوستش طبق قرار قبلی به جای نوشتن یاد داشتی، کتاب‌های او را با طرحی خاص روی میزش بچیند. این نحوه آرایش کتابها تشکیل نوعی گزاره خواهند داد و معنای آن را به مخاطب نشان می‌دهند. از نظر هاوارد ماونس بند 1432/3 رساله نیز مؤید این مطلب است که گزاره معنی خود را نشان می‌دهد: «به جای اینکه بگوییم در نماد مرکب « aRb» حاکی از رابطه R بین a و b است باید بگوییم «وقتی «a» با «b» رابطة خاصی دارد، آن وقت aRb برقرار است». به عنوان مثال به جای نهاد مرکب «aRb»، گزاره «کتاب روی میز است» را در نظر بگیرید.

فهرست مطالب

وضع طبیعی و قرارداد ۴
الف: وضع طبیعی ۵
ب: قرارداد اجتماعی ۱۲
ج: معمای زندانی ۱۶
عوامل پیدایش نظریه تصویری ۲۳
نکات تشابه تصویر و قضیه ۳۱
رد نظریه رساله در باب «معنی واژه‌ها و جملات» ۴۱
صورت منطقی ۴۸
گزاره‌های بنیادین و گزاره‌های غیر بنیادین ۵۰



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی آسیب شناسی اجتماعی

بررسی آسیب شناسی اجتماعی


آسیب شناسی اجتماعی چیست ؟

آسیب شناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماریهای عضوی و آسیبهای اجتماعی (کجرویها ) قائل می شوند . در واقع ، با شکل گیری و رشد جامعه شناسی در قرن نوزدهم میلادی ، بهره گیری از علوم مختلف برای بیان فرایند های اجتماعی نیز معمول گردید و در نتیجه بسیاری از اصطلاحها و واژه های رایج در علوم دیگر چون زیست شناسی ، علوم پزشکی ، زمین شناسی و مانند ان در جامعه شناسی نیز به کار گرفته شد که از جمله می توان” آسیب شناسی اجتماعی” را نام برد .

هدفها و مقاصد آسیب شناسی اجتماعی

هدفها و مقاصد آسیب شناسی اجتماعی را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد :

  1. مطالعه و شناخت آسیب های اجتماعی و علل و انگیزه های پیدایی آنها ، زیرا تشخیص درست دردها ، نخستین شرط چاره جویی و بیش از نیمی از درمان است ، درد تشخیص نا داده را درمان نتوان کرد . بی شک هرگونه ساختن بدون شناختن ، تیر در تاریکی رها کردن است .
  2. پیشگیری از وقوع انحرافات اجتماعی و جرم در جامعه به منظور بهسازی محیط زندگی جمعی و خانوادگی . ازآنجا که پیشگیری همواره ساده تر ، علمی تر و کم هزینه تر از درمان است ، دارای اهمیت بسیار می باشد .
  3. درمان کجروان اجتماعی با بکار گیری روشهای علمی و استفاده از شیوه های مناسب برای قطع ریشه ها و انگیزه های این کجرویها .
  4. تداوم درمان برای پیشگیری و جلوگیری از بازگشت مجدد انحرافات اجتماعی وم بررسی شیوه های باز پذیری اجتماعی کجروان .

در واقع ، آسیب شناسی اجتماعی خاستگاه اختلالها ، بی نظمی ها و نا بسامانیهای اجتماعی است . اگر در جامعه ای هنجارها مراعات نشود ، کجروی پدید می آید و رفتار آسیب می بیند . مطالعه علمی این گونه نابسامانیها و ناسازیها را در جامعه انسانی آسیب شناسی اجتماعی می گویند .

فرهنگ

انسانها به کمک نیروی اندیشه ، بر خلاف دیگر جانداران خود را از تسلیم و وابستگی بی قید و شرط به طبیعت برهانند و برای مبارزه و تسلط بر آن ، راهها و روشها ومسایلی را اختراع کنند که به مجموعه آنها ”فرهنگ ” گویند . فرهنگ مجموعه پاسخهای انسان به پرسشها و نیازهای گوناگون ناشی از ضروریات زندگی در طبیعت و در جامعه است . تایلورفرهنگ را حاصل رفتار و کردار انسانهایی می داند که دار جامعه زندگی می کنند . به بیان دیگر ، فرهنگ شیوه کلی زندگی در هر جامعه است .

از آنجا که فرهنگ ، قوام دهنده و نظام بخش کارکردها و ساختارهای اجتماعی است و رفتار هر یک از افراد جامعه از آن تاثیر می پذیرد ، بنابراین باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد تا از آن بتوان به تبیین رفتار فردی و گروهی در جامعه پرداخت .

ویژگیهای فرهنگ

فرهنگ دارای ویژگیهایی چند است :

  1. انتقال پذیری : یعنی فرهنگ فرایندی است که از طریق آموزش از نسلی به نسل بعدی انتقال می یابد ، ادامه پیدا می کند و دگرگون می شود . فرهنگ با انتقال تجربه ها ، الگوها و قالبهای رفتاری را در ذهن افراد جامعه ، حک می کند و زمانی این قالبها حک شد ، آثار تجربه ها ، عمیق و مداوم و مستعمر می شوند . فرایند حک کردن ، از طریق جامعه پذیری ، فرهنگ پذیری و یاد گیری انجام می شود .
  2. آموختنی : فرهنگ را می توان به عنوان مجموع ویژگیهای رفتاری و اکتسابی افراد یک جامعه تعریف کرد . واژه تعیین کننده در این تعریف ، همان واژه اکتسابی است که فرهنگ را از رفتاری که نتیجه وراثت زیست شناختی است ، متمایز می سازد
  3. همگانی : بدین معنی که فرهنگ دستاورد فردی نیست ، بلکه مجموعه ای از افراد در پیدایی آن شریک و سهیمند
  4. وسیله ای برای کنترل و نظم اجتماعی : از آنجا که افراد ، شیوه های رفتاری و الگوهای فرهنگی جامعه را چه به صورت سطحی ( جامعه پذیری ) و چه به صورت عمقی ( فرهنگ پذیری ) یاد می گیرند ، فرهنگ وسیله ای است که رفتار و تمایلات و کردار آنان را یکنواخت می کند و از طریق مجازاتهایی که اعمال می کند ، باعث کنترل و ایجاد نظم در جامعه می شود . فرهنگ پذیری وقتی در شرایط استعماری – هنگامی که یک فرهنگ مورد تهاجم واقع می شود و فرهنگ غالب سعی در انهدام ارزشهای اجتماعی و رد حیات سنتی داشته باشد – ( فرهنگ زدایی ) قرار بگیرد ، آسیب شناختی به خود می گیرد . ویلیام ریورس (1922) می نویسد : در اثر تضاد میان فرهنگ غربی ( فرهنگ غالب ) و فرهنگ بومی در برخی از قبایلی که در حالت بدوی زندگی می کنند ( فرهنگ مغلوب ) ، ” لذت زندگی از میان رفته است ” . به این اعتبار ” فرهنگ زدایی ” که بر اثر آن فرد فاقد هنجارهای قابل استناد برای رفتار خویش می گردد ، منجر به بروز برخی ناسازیها و دشواریهای اجتماعی مانند : الکلیسم ، اعتیاد به مواد مخدر ، رشد فحشا ، افزایش جرمهای مختلف ، خود کشی و مانند آن خواهد شد .

ضربه فرهنگی:

هنگامی که یک فرد در یک محیط فرهنگی بیگانه و در میان مردمی قرار می گیرد که در باورهای بنیادی آنها سهیم نیست ، دچار ضربه فرهنگی می شود ( کوئن ،1370 : 43). مثلا اگر یک ایرانی را به جزیره دور افتاده ای در اقیانوس آرام در میان قبیله ای ببرند ، جایی که شکار انسان برای آنها امری معمولی است ، به درستی دچار ضربه فرهنگی می شود ، زیرا زندگی این قبایل با شیوه زندگی او بسیار متفاوت است .

عناصر اساسی فرهنگ

مفهوم وسیع و گسترده فرهنگ که شیوه های کلی زندگی مردم در هر جامعه است ، به طور مشخص از اجزا و عناصر متفاوتی که در عین حال به هم مربوطند ، تشکیل شده است . ما در اینجا برای روشنتر شدن موضوع به دو بخش مهم فرهنگ – ارزشها و هنجارها – اشاره می کنیم .

هنجارهای اجتماعی

هنجارهای اجتماعی ، شیوه های رفتاری معینی هستند که بر اساس ارزشهای اجتماعی جامعه شکل می گیرند و با رعایت آنهاست که جامعه نظام پیدا می کند . در اصطلاح جامعه شناسی هنجارها را ”الگوهای استاندارد شده رفتار و کردار” می گویند ، این الگوها نشان دهنده رفتار ایده آل یا مطلوب افرادجامعه است. مقررات رسمی ، قوانین ، احکام فقهی و شرعی ، آداب و رسوم ، شیوه های قومی و نظایر آن از جمله هنجارهای جامعه به شمار می روند .

هنجارهای اجتماعی راهنماهای آشکاری هستند که به یک مردم جامعه می گویند چگونه باید در شرایط خاص رفتار کنند . در واقع ، هنجارهای اجتماعی تعیین می کنند چه باید بگوید و از گفتن چه چیزهایی اجتناب ورزد . باید چگونه بیندیشد و چگونه رفتار کند ، چه اعمالی را انجام دهد و از انجام کدام اعمال دوری گزیند و به همین دلیل هر کس می کوشد تا رفتار خود را با هنجارهای اجتماعی سازگار کند تا جامعه او را به عضویت خود بپذیرد . بنابراین ، هنجارهای اجتماعی برای اعضای جامعه مشخص می سازند که در یک موقعیت اجتماعی چه نوع رفتاری را باید در پیش گیرند و از چه نوع رفتار پرهیز کنند . به عنوان مثال : هنجارهای ممنوع ، عملی را که فرد مجاز به انجام آنها نیست مشخص می کند . مثلا” به فرد گفته می شود که دزدی ، آدمکشی و وارد آوردن خسارات مالی و جانی به دیگران اجتناب کند و هنجارهای مجاز ، رفتارهایی را مشخص می کند که از فرد انتظار می رود در موقعیت معین ، آن را انجام دهد ، مثلا از فرد انتظار می رود که به موقع مالیات خود را بپردازد ، قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کند و لباس مناسبی بپوشد .

انواع هنجارها

پاره ای از مهمترین هنجارهای اجتماعی را می توان به شرح زیر گروهبندی کرد :

1.هنجارهای دینی : هنجارهای دینی معلول آموزش دینی هر جامعه مفروض است . برای مثال ، فقه و شرع مقدس اسلام که ازتعالیم دینی اسلام سرچشمه گرفته است ، در طول قرنها به وسیله مجتهدان و اندیشمندان دینی تنظیم تدوین شده و تنها مرجع داوری در کارها و مهمترین هنجارها در ایران است .

آسیب شناسی را باید با توجه به هنجارهای دینی مطالعه کرد : زیرا با پژوهشهایی که به عمل آمده است ، بین نوع آسیبهای اجتماعی و باور های دینی رابطه نزدیک وجود دارد . مثلا معلوم شده است که نرخ خودکشی در کشور های اسلامی بسیار کمتر از دیگر کشور ها است ، زیرا خود کشی در این دین تحریم شده است .

نظم وکنترل اجتماعی

در هر جامعه ای ، اعضا و گروهها دارای پایگاههای تعیین شده ای هستند که از هر کدام انتظار می رود که بر اساس هنجارها و ارزشهای جامعه چه بخواهند و چه نخواهند و چه کار بکنند و چه توقع داشته باشند یا نداشته باشند . تمام اینها ، جزیی هستند از فرهنگ جامعه و فرهنگ جامعه به عنوان مجموعه ای از ” الگوهای ” استاندارد شده خواستن و اندیشیدن و رفتار ” ( نظامی 1357 : 188 ) تمام جنبه های زندگی انسانها را به گونه ای یک نواخت تعیین می کند و همین یکنواخت شدن . پیروی از هنجارهای اجتماعی یعنی نظم اجتماعی .

بقای هر جامعه ای به هنظو و ثبات بستگی دارد و برای ایجاد نظم و و تنظیم روابط اعضای خود به دو دلیل عمده متکی است :

1- حصول اطمینان : از اینکه کارهای حیاتی جامعه انجام می گیرد

2- پیشگیری از اختلالها و آشفتگیهایی که ممکن است به سبب کشمکشهای درونی جامعه در زندگی اجتماعی پدید آید .

حصول به این هدفها از طریق مکانیسمهایی که کنترل اجتماعی نامیده می شوند ، تامین می گردند و تنظیم زندگی گروهی را بر اساس تشویق رفتارهای مطلوب و تنبیه رفتارهای نا مطلوب سازمان می دهند . اقدامات ویژه ای که برای تشویق یا تنبیه رفتارهای مورد نظر در جوامع مختلف به عمل می آید . از نظر شکل و ماهیت با یگدیگر متفاوتند ولی ،تمام نظامهای مختلف کنترل اجتماعی دو عنصر اساسی را در بر دارند : اولا” ، همیشه و هر جا مجموعه ای از موازین وجود دارد که به طور کلی معین می کنند در شرایط مختلف چه نوع رفتارهایی خوب است و چه نوع رفتارهایی بد ، یا چه نوع رفتارهایی خوبتر است و چه نوع رفتارهایی بدتر. این موازین معمولا به شکل قوانین ، مقررات ، آیین نامه ها ، رسوم ، رهنمودها و معیارهای عرضه می شوند . ثانیا” همیشه مجموعه ای از ضمانتهای اجرایی تدوین می گردد تا انگیزه هایی برای واداشتن مردم به در پیش گرفتن رفتارهای مطلوب وجود داشته باشد . این ضمانتهای اجرایی به صورت پاداشها و مجازاتهای گوناگون نمود می یابند .

جامعه شناسان خاطر نشان ساخته اند ، هیچ مکانیسم کنترل اجتماعی که تنها بر تشویقها و تنبیه های برونی متکی باشد موثر واقع نخواهد شد . مساله اساسی این است که نظام فرهنگی جامعه باید چنان محیطی به وجود آورد که افراد به نوعی نظم اخلاقی درونی پایبند گردند ( مثلا به احساس گناه ، یا احساس رضایت خاطر ) . به همین علت ، یکی از هدفهای عمده فرایند اجتماعی شدن باسید رعایت باشد از ادغام موازین و ارزشهای گروهی در وجدانهای انفرادی به نحوی که اعضای جامعه ارزشهای گروهی را نه به عنوان معیارهای تحمیلی از خارج ، بلکه به عنوان ارزشها و معیارهای شخصی خویش نیز بپذیرند . ( لنسکی 1369: 48).

سرقت

سرقت از با سابقه ترین جرایم بشری است که در جامعه های مختلف به شیوه های گوناگون دیده می شود . این پدیده در طول زمان دستخوش دگرگونیها و تغییرات زیادی شده . اما تنها چیزی که از بدو پیدایی و شکل گیری آن تا کنون ثابت مانده ، زشتی و مذموم بودن ماهیت آن است .

با گذشت زمان ، شیوه ها و روشهای سرقت ، نوع اموال و اشیا ء مسروقه و وسایل و ابزار مخورد استفاغده برای ارتکاب سرقت تغییر یافته ، به طوری که امروزه برخی از سارقان از آخرین تکنیکها و تکنولوژیها برای پیشبرد کار خود استفاده می کنند . به همین لحاظ ، شیوه های مقابله و روشهای برخورد با آنها متناسب با دگرگونیهای سرقت متحول شده است . به تعبیر دیگر ، چون در عصر ما موارد و وسایل گوناگون سرقت و گرایش به آن تغییر یافته ، مقابله با آن نیز دشوار تر شده است .

تعریف سرقت

برای سرقت تعریفهای متعددی ارایه شده اغست که به برخی از آنها اشاره می شود :

- ربودن خدعه آمیز مال غیر

- برداشتن چیزی از دیگری بدون اطلاع و رضایت او

- گرفتن و بردن مال و پول کسی به زور یا مکر و فریب

- ربودن متقلبانه شئی متعلق به دیگری

و بالاخره از نظر قانون ، سرقت تنها وقتی موجود است که شئی موضوع جرم بدون آگاهی و بر خلاف میل صاحب آن از تصرف دارنده قانونی آن به تصرفعانل جرم در آید ، لازمه آن ، گرفتن ، برداشتن و کش رفتن است .

سرقت در صورتی موجب حد می شود که سارق دارای کلیه شرایط و خصوصیات زیر باشد :

- سارق به حد بلوغ شرعی رسیده باشد

- سارق در حال سرقت عاقل باشد

- سارق با تهدید و اجبار وادار به سرقت نشده باشد

- سارق قاصد باشد و بداند و متوجه باشد که مال غیر است و ربودن آن حرام است

- صاحب مال ، مال را در حرز قرار داده باشد

- سارق به تنهایی یا با کمک دیگری هتک حرز کرده باشد

به طور کلی سرقت به دو صورت انحام می گیرد :

1) سرقت ساده که سارق بدون توسل به زور ، شئی را می رباید.

2) سرقت با توسل به زور و تهاجم که به طور فردی یا گروهی رخ می دهد.

علل و انگیزه های سرقت

در بررسی علل و انگیزه های سرقت می توان از عوامل متعدد نام برد که چند نمونه آن را به اختصار بدین شرح است :

1- عوامل ذهنی ، مانند هوش کم یا زیاد ، استعدادهای فردی و نظایر آن .

2- سن : بی شک تقسیم بندی انواع سرقت بر حسب سارقان متعلق به گروههای سنی مختلف ، متفاوت است تا جایی که برای مثال می توان گفت بسیاری از آنچه بزرگسالان در رفتار کودکان ” دزدی ” می نامند ، از نظر روان شناسان کودک ممکن الست صرفا کنجکاوی باشد .

3- جنس : چون به طور معمول قدرت بدنی زن از مرد کمتر است یا به تعبیر زیست شناسان مرد بیش از زن قدرت تحرک دارد ، بنابراین موارد ارتکاب سرقت مخصوصا سرقتهایی که به طریقی با قدرت و تحرک بدنی ارتباط دارد . بین دو جنس متفاوت خواهد بود . به عنوان مثال ، دختران بیشتر اشیا کوچک را می ربایند و پسران غالبا وسایل الکتریکی نقلیه ( دوچرخه ، موتور سیکلت ، اتومبیل ) را به سرقت می برند .

4- وضعیت بدنی : زشتی و زیبایی ، نقص عضو ، و بلندی و کوتاهی بیش از حد ممکن است از عوامل موثر در ارتکاب انحراف باشد . گاه دیده شده که اشخاص تنومند و قوی پنجه که از تاثیر هیکل خویش آگاهی دارند ، برای خود حقی تصور می کند . عکس آنهم صادق است . به این معنی که گدایی یا جیب بری در میان اشخاص ضعیف الجثه بیشتر دیده می شود .

اما آنچه بیش از همه در این پدیده تاثیر دارد ، عوامل روانی عاطفی و اجتماعی – اقتصادی است . هر چند به یک تعبیر ظریفتر می توان عوامل دیگر و از جمله چهار مورد فوق را نیز متاثر از این عوامل دانست .


فهرست مطالب

آسیب شناسی اجتماعی چیست ؟ ۴
هدفها و مقاصد آسیب شناسی اجتماعی ۴
فرهنگ ۵
ویژگیهای فرهنگ ۵
ضربه فرهنگی ۷
عناصر اساسی فرهنگ ۷
هنجارهای اجتماعی ۷
انواع هنجارها ۸
هنجارها و نوع مجازات ۹
تعریف کجروی اجتماعی ۱۰
ملاکهای تشخیصی کجرویهای اجتماعی ۱۱
انواع کجرویهای اجتماعی ۱۴
عوامل موثر در کجرویهای اجتماعی ۱۹
خانواده ۱۹
مدرسه ۲۱
گروه همسالان ۲۲
بنیانهای اجتماعی کجرویها ۲۳
ناسازگاری جامعه با ارگانیسم انسانی ۲۳
ناسازیهای درونی جامعه ۲۴
نظریه های جامعه شناختی کجرویها ۲۵
تعریف کنترل اجتماعی ۲۶
نظریه کنترل اجتماعی ۲۷
نظم وکنترل اجتماعی ۲۹
سرقت ۳۱
تعریف سرقت ۳۱
علل و انگیزه های سرقت ۳۲
علل و انگیزه های روانی – عاطفی سرقت ۳۳
علل اجتماعی – اقتصادی سرقت ۳۶
نگاهی به سرقت در ایران ۴۱
اعتیاد چیست ؟ معتاد کیست ؟ ۴۱



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی انسان شناسی از دیدگاههای مختلف

بررسی انسان شناسی از دیدگاههای مختلف

تاثیر امیل دورکیم بر انسان‌شناسی

در تاریخ انسان شناسی سه شاخه بزرگ قابل تشخیص هستند: نخست انسان‌شناسی فرانسوی با اندیشمندانی چون امیل دورکیم، مارسل موس و لوی ـ برول. این شاخه به شدت از علوم طبیعی و فلسفه به ویژه از آگوست کنت متاثر بود. دوم، انسان‌شناسی امریکایی بود که از ابتلا بر مفهوم فرهنگ پای می‌فشرد و از معان ابتلا انسان شناسی فرهنگی نام گرفت و بنیانگذاران اصلی آن (پس از لوئین هنری مورگان) فرانتس بوآس و شاگردان ؟؟ بودند. سوم، انسان شناسی بریتانیا که تاکید آن به مفهوم جامعه در برابر فرهنگ بود. هر چند بنیانگذاران انسان شناسی بریتانیا برونیسلا و مالینوفسکی وارد طیف براون هر دو اندیشمند کارکرد گرا بودند [رادگیف ـ بحاون به شدت از دورکیم متاثر بود]، اما گسست مشخصی بین آنها وجود داشت. (فکوسی، 1381: 175و174)

با توجه به این مطلب می‌توان گفت که دورکیم در تاریخ انسان‌شناسی و نیز بنیانگذاری این رشته سهم بسیار مهمی داشته است، چرا که وی در دو شاخه از انسان شناسی، یعنی انسان‌شناسی فرانسوی و انسان شناسی بریتانیا، نقش بسزایی داشته است.

امیل دورکیم را می‌توان چه در منشا انسان شناسی فرانسوی و انسان‌ شناسی بریتانیا، نقش بسزایی داشته است.

امیل دورکیم را می‌توان چه منشا انسان شناسی علمی جدید و چه در منشا جامعه شناسی جدید قرار داد. در واقع به باور دورکیم، جامعه شناسی علمی گسترده بود که مطالعه مقام جوامع را شامل می‌شد و مردم شناسی به اعتقاد و تنها یکی از شاخه‌های جامعه شناسی به حساب می‌آمد. در حالی که مردم نگاری به نظر دورکیم، مجموعه‌ای از روش‌های میدانی بود که به تنهایی اعتبار زیادی ندارند. می‌توانیم او را از بنیانگذاران و نظریه پردازان‌ اصلی مردم نگاری به نظر دورکیم، مجموعه‌ای از روش‌های میدانی بود که به تنهایی اعتبار زیادی ندارند. می‌توانیم او را از بنیانگذاران و نظریه پردازان‌های اصلی کارکردگرایی بدانیم. کارکردگرایی وی به خصوص از طرق رابطه عمیق وی با سنت اثبات گرایی آگوست کنت، که در روش شناسی دورکیمی منعکس شده است، دیده، می‌شود. (همان، 140)

- مردم شناسی فرانسه

«مردم شناسی فرانسه با اندیشمندانی چون، امیل دورکیم و خواهرزاده او مارسل موس (1872-1950)، درون حوزه جامعه شناسی پایه‌گذاری شد. در فرانسه مطالعه آغازین باز نمودهای جمعی تا مدت‌ها و موضوع پدیده دینی تمرکز داشت.» (ریوبر، 1381: 70) دورکیم با انجام پژوهش‌های خود، خصوصاً با کتاب خود تحت عنوان صدور بنیانی حیات دینی، نفوذ زیادی بر نسل نخستین مردم شناسان فرانسه داشت.

- انسان شناسی دینی

«انسان شناسی دینی در معینه دوم قرن 19 شکل گرفت. به رغم پیچیدگی پدیده دینی، [در نزد مردم شناسان] از تایلر تا امیل دورکیم همواره با رویکرد ساده پندارانه‌ای روبرو هستیم که تلاش داشت برای انجام ادیان یک منشا مفروض ارائه دهد و طرح ساده‌ای نیز از منظور آنها ترسیم کند.» (همان: ) دورکیم با انتشار کتاب صور بنیانی حیات دینی تاثیر زیادی بر انسان شناسی دین ماده است. کتاب وی را می‌توان جز نخستین کتب انسان شناسی دین قرارداد و راه‌گشای پژوهش‌هایی در زمینه انسان شناسی دینی دانست.

- تاثیر دورکیم از طریق دیدگاه اثباتی بر انسان شناسی:

جامعه شناسان و انسان شناسانی که تعریف اثباتی [دورکیمی] دین را پذیرفته‌اند، کوشیده‌اند این جادو و دین تمایز قائل شوند [بر اساس همان نگاه دورکیمی]: براساس پذیرفته شده‌ترین تمایزها مذهب اساساً اعتلا یا پرستش امور معنوی یا مقدس و جادو مستکاری و کنترل این اشیاء و امور شناخته می‌شود. (توسلی، 1380)

- انسان شناسی حقوق

دکتر روج الامینی، از دورکیم به نام مردم شناسی یاد می‌کند و نام او را در کنار مردم شناسان دیگری می‌نهد که در پیدایش مردم شناسی حقوق نقش داشت‌اند: «از میان دانشمندانی که نه به عنوان حقوقدان، بلکه به عنوان مردم شناس سهمی بزرگ در تحقیقات مردم شناسی حقوقی دارند، باید از تایلر، مورگان، بوآس، فریزر، دورکیم، مارسل موس، ماسینوفسکی و لوی ـ برول نام برد. مطالعات این مردم شناسان در سنن و آداب و رسوم و فرهنگ جوامع ابتلایی منابع ذی قیمتی را برای شناخت و مطالعه و تحلیل و تحلیل حقوق سنتی و مقررات رایج یا منسوخ این جوامع در دارد. این مطالعات و نظرات، زمینه‌ای مناسب برای ایجاد رشته مردم شناسی حقوقی فراهم مرد». (روح الامینی، 1380: 261)

- دورکیم، مالینوفسکی و رادکیف ـ براون

«ماینوفسکی سنت مشاهده مشارکت آمیز و مستقیم را در انسان شناسی بریتانیا بنا نهاد، سنتی که جز آداب انسان شناسی و به نظر برخی، یکی از مناسک ورود به اجتماع انسانی شناختی گشته است. ماینوفسکی را متعلق به مکتب کارکردگرایی و تحت تاثیر دورکیم می‌دانند. ماینوفسکی به پیروی از دورکیم، این و جادو را به قلمرو امور مقدس و متمایز از امور مقدس متعلق می‌داند، هر چند که مفهوم امر مقدس او از دورکیم سرچشمه می‌گیرد، اما به گونه‌ای یکسره متفاوت با دورکیم میان دین و جادو تمایز می‌نهد.» (همیلتون، 1377: 86 و 85)

رادکیف براون در کارکردگرایی خود به شدت تحت تاثیر دورکیم قرار داشت، به طوری که بسیاری از مفاهیم دورکیمی را اخذ نمود. و بی این مفهوم «مقدم جامعه در برابر فرهنگ» را که مورد پذیرش جامعه شناسان است، از جمله دورکیم که نقش بسزایی در تثبیت این مفهوم در نزد جامعه شناسان داشت؛ وارد انسان شناسی بریتانیا کرد.

«در انسان شناسی تغییر این دیدگاه، یعنی پی بردن به اینکه علم اثباتی مقیاس مناسبی برای سنجش عقلانیت دین نیست، را با این بحث مرتبط دانسته‌اند که در جامعه ابتدایی مردم تمایز بارزی بین جادو و تکنولوژی قائل می‌شوند، جادو کارکرد مهمی را در ساخت‌یابی موقعیت‌های غیر قابل پیش‌بینی و خطر ایفا می‌کند. و این تحت تاثیر اندیشه معای دورکیم بوده است.» (تامسون، 1381: 16)

- طبیعت پرستی

ماکس مولر نظری مقابل جان پرستی دارد، به نظر وی این مطلب که «دین بر تجربه‌ای نهاده شده که همه اقتدار خود را از آن می‌گیرد از اصول متعارف است. «به نظر وی، دین برای آنکه به عنوان عنصر مشروع به آگاهی ما جایی را که شایسته اوست دارا باشد، باید مانند همه شناسایی‌ای دیگرمان، از نوعی تجربه محسوس آغاز کند. وی با استفاده به شعار قدیمی فلسفه تجربی که می‌گوید «هیچ چیز در تعقل ما نیست که پیش از آن در حواس ما نبوده باشد»، همین شمار را در مورد دین بکار می‌برد و می‌گوید: «هیچ چیز در ایمان ما نمی‌تواند وجود داشته باشد که پیش از آن به حس در نیافته باشیم.

از دید وی دین می‌بایست نه الزاماً همچون خواب و خیال آشفته بلکه همچون دستگاهی از اندیشه‌ها و اعمال باشد که ریشه در واقعیت دارند. از دید ماکس مولر، شکل گرفتن روان برای این بود که مساله مرگ را تبیین کند و نه مسلم خواب را، سپس بر اثر اوضاع و اموری گوناگون که تا حدی اتفاقی بوده‌اند، روان‌های افراد بشر به محض جدا شدن از تن‌ها، ظاهراً به تدریج در قلم باشندگان الهی کشیده شده و سرانجام خودشان بدین ترتیب به نوعی الوهیت دست یافته‌اند. (همان، 107-100)

این نظریه تا حدی بر تعدادی از اصول موضوعه زبانشناختی نهاده شده است که در گذشته و حال، ایرادهای بسیار بر آنها وارد شده است. و بسیاری از تطابق‌هایی که ماکس مولر گمان می‌کرد مابین نام‌های بیانگر خدایان در زبان‌های اروپایی وجود دارد، ایراد گرفته و گرفته‌اند که چنین تطابق‌هایی در کار نیست. و این سئوال مطرح شده بود که تطابق‌های مورد بحث نه تنها ممکن است نشانه وجود دینی بسیار بدوی نباشد بلکه احتمال دارد نتیجه وامگیری‌های مستقیم، یا برخوردهای طبیعی، همین اواخر پدید آمده باشند. (همان، 108)

انتقاد دورکیم به نظریه طبیعت پرستی: اگر چنانچه طبیعت پرستی اعتقاد دارد، اندیشه دینی از اینگونه تفکرات برخاسته باشد، در آن صورت به دشواری می‌توان تبیین کرد که اندیشه دینی توانسته باشد پس از نخستین آزمایش‌های تفکر بشری باز هم دوام بیاورد، در نتیجه دوام واقعی این اندیشه و ماندگاری‌اش در طول زمان از توانایی درک بشر خارج می‌شود. تصوری که دین از عالم می‌دهد بویژه در آغاز تاریخ، ناپرورده‌تر و ناقص‌تر از آنی است که توانسته باشد زمینه اعمالی سودمند در طول زمان را برای بشر فراهم کند. [از دیدگاه دینی طبیعت برستانه چیزها بی کم و کاست موجودات زنده اندیشنده‌اند، هر چون خود آگاهی‌ها و شخصیت‌هایی که تخیل دینی از آنها عوامل مؤثری در پدیده‌های عالم ساخته است.] بنابراین اگر دلیل وجودی دین را چنین تصور کنیم که دین می‌بایست راهنمای بشر در روابطش با چیزهای عالم باشد، در این صورت دین به راستی در وضعی نبوده است که بتواند این نقش را ایفا کند و اقوام و مردمان روی زمین هم بی‌تردید می‌توانسته‌اند از این نقطه ضعف در عمل آگاه شوند: با تکرار موارد ناکامی، که بی‌گمان بیشتر از موارد موفقیت می‌بوده‌اند، بشر به زودی به این آگاهی می‌رسیده که چنین انتظاری از دین بیهوده و رسمی که او در پیش گرفته دور از صواب است. این مکتب هم از دین تصویری و هم آلود می‌سازد. زیرا معتقد است که دین چیزی جز دستاورده عظیم که هیچگونه ارزش عینی ندارد نیست. در هر صورت اگر موضوع اصلی دین بیان نیروهای طبیعت باشد، ممکن نیست در این چنین چیزی دیگر جز توهم‌هایی مایوس کننده که ادامه بقایشان بسیار نامعقول می‌نماید، بجوئیم. از نظر دورکیم همه نیروهایی که در جهان بروزی دارند، اعم از آنهایی که درون ما قرار می‌گیرند، با در بیرون ما، دارای طبیعتی واحد‌اند. بویژه هیچ دلیلی وجود ندارد که توانسته باشد سبب شود به بعضی از این نیروها حیثیت برتری در مقایسه با بعضی دیگر نسبت دهیم. پس اگر دین به واقع زاییده این نیاز بود که عللی برای پدیده‌های فیزیکی در نظر بگیریم آن نیروهایی که از این راه توانسته‌اند به ذهن بشر برسند، ممکن نبوده لاهوتی‌تر از نیروهایی باشد که دانشمند امروزی برای این منظور در نظر می‌گیرد. یعنی اینکه نه به موجودی لاهوتی نیاز بوده و نه در نتیجه به دین. انسان بدوی احساس خواری در برابر عظمت جهان ندارد که این القاء کننده تفکر دینی باشد. او به هیچ وجه آگاه نیست که نیروهای عالم به راستی دین قدر برتر از نیروهای خود او باشد. انسان بدوی معتقد است می‌تواند بر عناصر طبیعی فرمان براند و خود دین در دادن این گونه امنیت به او سهیم است، چون فکر می‌کنند دین به بشر قدرتهایی گسترده بر طبیعت می‌دهد. مراسم دینی تا حدی برای آن است که بشر بتواند اراده خود را بر جهان تحمیل کند. پس ادیان نه تنها زاییده احساس زبونی بشر نسبت به طبیعت نیستند، بلکه بیشتر از احساس مخالف آن برخاسته‌اند. حتی برترین و ایده آلیستی‌ترین ادیان تاثیرشان بر این است که به بشر در مبارزه‌اش با اشیا اطمینان دهد. (همان، 119-109)



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی نظریه های انسان شناسی

بررسی نظریه های انسان شناسی



دیباچی:

امیل دورکیم ـ را به همراه ماکس وبرـ یکی از دو بنیانگذار اصلی تئوری جامعه شناسی نوین نامیده‌اند. دورکیم چهارچوب وسیعی برای سیستم‌های اجتماعی ایجاد کرد که در جامعه شناسی و تعدادی رشته‌های مرتبط با آن به عنوان یک اصل هنوز باقی مانده است، بویژه در انسان شناسی. حتی آنهایی که اساساً با آن موافق نبوده‌اند. آن را به عنوان یک نقطه عطفی می‌پذیرند. این چهارچوب تحلیل در جریان کار خود دورکیم رشدی اساسی را طی کرد، اما مداوم پیرامون ماهیت سیستم اجتماعی و رابطه آن سیستم با شخصیت فرد تمرکز داشت.

تفکر دورکیم غالباً ریشه در تاریخ روشنفکری فرانسه داشت. اگر به گذشته دورتری برگردیم، دکارت [فلسفه دکارتی] و رسو از همه مهمتر بودند و افراد دیگری که در سالهای نزدیک به او بوده‌اند و در تفکر دورکیم اهمیت بسزائی داشته‌اند، سن سیمون و آگوست کنت و استاد وی فوستل دو کولانژ بودند. علاقه دورکیم به روشنفکران معاصر برجسته دیگر کشورها، ویژه آلمان و انگلستان، به طور موثقی ماهیت فرانسوی داشت: راجع به مسائل انسان و جامعه، و این به معنی تحقیر کردن اصالت تفکر فرانسوی نیست. اگر بگوییم آن تفکر یک موقعیت میانجی بین دو جناح اصلی گرایشات متفکر را در بر می‌گرفت. یعنی تجربه گرایی انگلیسی و کارکردگرایی و ایده آلیسم آلمان. به عبارتی صریح‌تر، جامعه شناسی مدرن حاصل ترکیب عناصری هستند که به برجسته‌ترین وجهی در آن دو سنت شکل گرفته‌اند و به نظر می‌رسد ماهیت میانجیگرانه‌اش در زمینه فرانسوی‌اش بوده است که به دورکیم یک محل بارزی برای ابراز وجود دادند و جایگاه و نفوذ دورکیم به طور مؤثری در این ترکیب کمک کرد.

در نوشته‌ای که پیش‌رو دارید سعی شده است تمام ابعاد دورکیم که شامل زندگی شخصی و حرفه‌ای، ریشه‌های فکری، آثار دورکیم و مفاهیم کلیدی که در هر اثر مطرح می‌شود، مورد بررسی قرار بگیرند. و نیز تأثیرات دورکیم بر نظام آموزش همگانی فرانسه و تأثیراتی که وی بر رشته انسان شناسی و شاخه‌های این رشته داشته است. و از آنجایی که بیشترین تأثیرات دورکیم بر انسان شناسی از طریق کتاب معروف وی تحت عنوان «صور بنیادین حیات دینی» بوده است. سهم بیشتری به بررسی این کتاب و مفاهیم ارائه شده توسط این کتاب داده شده است.


زندگی شخصی و حرفه‌ای دورکیم:

امیل دورکیم را باید به عنوان نخستین جامعه‌شناس دانشگاهی کشور فرانسه به شمار آورد. او اگر چه در امور اجتماعی فرانسه به سختی درگیر شده بود، اما سراسر زندگی‌اش تحت تأثیر کار دانشگاهی‌اش قرار داشت. دورکیم مرد دانشگاهی بود که همکارانش هنوز وی را مهمان ناخوانده‌ای می‌دانستند که می خواهد رشته‌ای را تدریس کند که هنوز مشروعیت آن توجیه نشده بود.» (کوزر، 1382 : 204 و 205)

دوران زندگی دورکیم با بحرانی از تاریخ فرانسه و اروپا مقارن است. وی در 15 آوریل 1858 در اپینال واقع در لورن متولد شد و در 15 نوامبر 1917 در فرانسه- پاریس درگذشت. دورکیم از تبار یهودی بود و در خانواده‌ای متدین پرورش یافت، پدرش خاخام اعظم بود و زمانی از دورکیم انتظار می‌رفت که پای بر جای پای پدر بگذارد. وی بر آن شد که از این سنت خانوادگی بگسلد و اعلام کرد که لااداری است؛ اما شخصیت سخت متأثر از پرورش اولیه و زندگی دقیق و منضبط اولیه باقی ماند. وی در 18 سالگی به پاریس رفت تا برای دانشسرای عالی درس بخواند.

در دانشسرا، در زمره گروهی از روشنفکران برجسته بود. دیری نگذشت که علاقه وی متوجه حوزه فلسفه اجتماعی و سیاسی شد. در اکول نورمال سوپر یور پاریس، وی از دو تن از معلمانش، بوترو و فوستل دوکولانژ متأثر شد. بوترو وی را به مطالعه دقیق آثار کنت هدایت کرد. وی همچنین با مطالعه نوشته‌‌های رنوویه فیلسوف اجتماعی نوکانتی به فلسفه کانت علاقمند گردید. مضامین کانتی بعداً به دفعات در آثار دورکیم ظاهر شدند، او در صور بنیانی حیات دینی کوشید تا صورتی نظام یافته از «کانت گرایی جامعه‌شناختی» را به عنوان نظریه شناخت طرح بریزد.

وی بعد از فراغت از تحصیل، سالهای 1882 تا 1887 به تدریس فلسفه پرداخت. و در این میان سال تحصیلی 86-1885 را در آلمان سپری کرد و به مطالعه تحولات معاصر در فلسفه اجتماعی و روانشناسی جمعی در آن کشور پرداخت. در آنجا به درک روشنتر چگونگی واقعیت اجتماعی و پیچیدگی ارگانیک و تحول آن نایل آمد. مقالاتی که دورکیم در مورد تفکر اجتماعی آلمان نوشت به وی کمک کرد تا در سال 1887 مقامی در دانشگاه بوردو بدست آورد، این مقام دانشیاری علوم اجتماعی و آموزش بود. وی در همان سال ازدواج کرد. (گیدنز، 1363 : 12- 9) سالهای بوردو برای دورکیم یک دوره فعالیت کتاب بس آفرینشگرانه بود. او در این سالها یک رشته مقالات انتقادی مهم از جمله نقد تاب جامعه سنتی جامعه نوین فردیناند تونیس را منتشر ساخته و سخنرانی‌های افتتاحیه درسهایش را به صورت یک رشته مقالات به چاپ رسانده بود. در سال 1893، او از رسالة دکترایش به زبان فرانسوی تحت عنوان تقسیم کار و نیز از رساله لاتینی خود که درباره منتسکیو نوشته شده بود، دفاع کرد. (کوزر، 1382: 209) انتشار قواعد روش جامعه‌شناسی که در سال 1894 به صورت یک سلسله مقاله بود، باعث مشاجراتی شد. به دنبال قواعد، کتاب خودکشی در سال 1894 انتشار یافت و در آن دورکیم بر عهده گرفت که مفید بودن برداشت خود از روش جامعه‌شناسی را با کار بستن آن به یک موضوع تجربی خاص نشان دهد. در همان سال که خودکشی چاپ شد، دورکیم به تأسیس مجله مشهور «سالنامه جامعه‌شناسی» کمک کرد. سالنامه اهمیت خاصی به آثار مربوط به جامعه‌شناسی دین می‌داد، رشته‌ای که دورکیم به طور فزاینده‌ای در دوره‌های آخر زندگی خویش به آن علاقمند شده بود. وی در سال 1902 به سوربن رفت و کرسی آموزش را اشغال کرد، هر چند که تا سال 1906 مقام استادی کامل را بدست نیاورد. در سال 1912 صور بنیانی حیات دینی را منتشر ساخت.

پیش از این سالها، وی تدریس تاریخ سوسیالیسم را در سال 86-1885 در پاسخ به برخی از شاگردانش که از مارکسیسم متأثر شده بودند، برعهده گرفت. وی هیچ علاقه‌ای به مارکسیسم انقلابی نداشت و معتقد بود انقلابها تغییرات بسیار اندکی بوجود می‌آورند: دگرگونی عمیق همواره نتیجه تکامل اجتماعی دراز مدت است از سوی دیگر وی به گرمی به سوسیالیسم اصلاح گرا متمایل بود و آنرا با آرمانهای بازسازی ترقی خواهانه اجتماعی خودسازگار می‌پنداشت.

او مقاله‌ای به نام فردگرایی روشنفکران نوشت که به طور مشخص انتزاعی و مجرد بود. در آن دورکیم به عنوان یکی از همان روشنفکران سعی کرد تا تفسیری از فردگرایی بدست دهد که از عقاید جامعه‌شناختی اش استنتاج شده بود و به رد این ادعا پرداخت که نظریات وی متضمن هرج و مرج است. (گیدنز، 1363 : 16-12)

«شواهدی وجود دارند که جنگ برای دورکیم یک ضربه بزرگ داشت. نه تنها در واقع هزینه جنگ برای فرانسه خیلی بالا بود، بلکه بیش از نیمی هم آموزگاران دورکیم که دراکول نورمال وارد شده بودند، قبل از اتمام جنگ در سال 1913 کشته شدند. همچنین دورکیم تنها پسرش را در سال 1916 از دست داد. این آسیب‌ها ممکن است در باعث شدن مرگش در اثر یک سکته قلبی در 15 نوامبر 1917 در سن 59 سالگی خیلی کمک کرده باشند. (Sills. 1968:p.311)

بخش عمده آثار دورکیم که بیشتر شامل جزواتی بود که وی برای درسهای متعدد نوشته بود، بعدها [پس از مرگ وی] به چاپ رسید. مهمترین این آثار عبارتند از: دو مطالعه دربارة‌ آموزش (آموزش اخلاقی و تحول تعلیم و تربیت در فرانسه)، درسهای بوردو و درباره سوسیالیسم (که در سال 1928 منتشر شده و مخصوصاً از سن سیمون بحث می‌کند)، بحثی در سیاست مدنی و دولت (اخلاق حرفه‌ای و اخلاق مدنی)، تحلیل فلسفه عمل گرایی که از یادداشت‌های دانشجویان گردآوری شده است (عمل‌گرایی و جامعه‌شناسی)، درسهای جامعه‌شناسی؛ فیزیک سوم و حقوق که در سال 1950 منتشر شدند. (گیدنز، 1263 : 17-15 ، آرون 1381: 421 و 422)

- تقسیم کار:

توجه دورکیم همانند همه بنیانگذاران عمده جامعه‌شناسی معطوف به تحولاتی بود که جامعه‌ را دگرگون می کرد. او سعی کرد این تحولات را بر حسب پیشرفت تقسیم کار -- رشد تمایزات هر چه پیچیده‌تر بین مشاغل مختلف ـ به عنوان بخشی از فرایند صنعتی شدن درک کند. دورکیم استدلال می کند که تقسیم کار به تدریج جانشین مذهب به عنوان پله اصلی بهم پیوستگی اجتماعی می‌شود، با گسترش تقسیم کار مردم بیش از پیش به یکدیگر وابسته می‌شود زیرا هر کس به کالا و خدماتی نیاز دارد که توسط افرادی که در مشاغل دیگر هستند. فراهم می‌شود. بنابراین تقسیم کار نتیجه‌ای از مبارزه برای زندگی است: تقسیم کار، نوعی پایان یا راه حل انعطاف یافته این مبارزه است. چرا که رقبای مبارزه زندگی ، در پرتو تقسیم کار، در واقع مجبور به نابود کردن متقابل یکدیگر نیستند، بلکه موفق به همزیستی در کنار هم می‌شوند. از این روست که به موازات توسعه کار، تعداد بیشتری از افرادی که در جامعه‌ای همسان محکوم به فنا بودند، فرصت پایداری و بقا پیدا می کنند. در بین بسیاری از اقوام پست‌تر، هر موجود زنده‌ای که ناقص به دنیا می‌آمد «ناگزیر محکوم به زوال بود چرا که هیچ فایده‌ای بر وجود او متصور نبود. گاهی نیز قانون، این انتخاب طبیعی را پیش بینی می‌کرد و جنبه‌ رسمی بدان می‌بخشید زیرا کلیه افراد ناقص الخلقه و ناتوان را محکوم به مرگ می‌شمرد و ارسطو نیز این عادت را امری طبیعی می دانست. اما در جوامع پیشرفته‌تر، وضع کاملاً متفاوتی حکم فرماست. یک فرد ناتوان قادر است در چهارچوب پیچیده سازمان اجتماعی کنونی ما جایی فراخور حال خویش پیدا کند و مصدر خدماتی باشد. اندیشه امیل دورکیم، از همین نخستین کار مهم خویش بر محور چند فکر اساسی ساخته می‌شود. تمایزپذیری اجتماعی، نمود خاص جوامع جدید شرط آفریننده آزادی فردی است. فرد فقط در جامعه‌ای که در آن وجدان جمعی بخشی از صلابت چیره کننده خویش را از دست داده‌ است می تواند نوعی استقلال رای داشته باشد. در چنین جامعه فردگرایی، شکل عمده عبارت است از حفظ حداقل وجدان جمعی که اگر بکلی از بین برود همبستگی ارگانیکی به تجزیه اجتماعی خواهد انجامید. (آرون: 1381، دورکیم: 1381، گرب: 1373، گیدنز: 1378)

قواعد روش جامعه‌شناسی (1894):

در این کتاب، دورکیم روش تفکر فلسفی و قیاس و استقرار صرف یعنی استدلال دور از تجربه و تجربه دور از استدلال را محکوم می‌داند، از جمله روان‌شناسان قرن 19 را که می‌خواستند قوانین مربوط به انسان مجرد و کلی را به وقایع اجتماعی تعمیم دهند، به باد انتقاد تندی می‌گیرد و سرانجام به این نتیجه می‌رسد که چون جامعه شناسی علم به نهادهاست و نهادها خود دارای بنیاد و طبیعت خاصی است، پس باید در صدد یافتن روش مناسب با طبیعت این پدیده‌ها بود. دورکیم در این کتاب پس از اثبات علم بودن جامعه‌شناسی، یعنی آزاد ساختن آن از قیمومیت فلسفه و روانشناسی و مسلکها و اعلام استقلال موضوع و روش این دانش جدید با ذکر قواعدی روش استوار به جامعه‌شناسی قرن بیستم قوام و استحکام می‌بخشد.

- واقعیت اجتماعی: به نظر دورکیم، واقعیت اجتماعی ، موضوعات مورد بررسی جامعه‌شناسی هستند و نوع منحصر به فرد هستند و باید جدا از پدیده بیولوژیکی و روانشناختی مورد مطالعه قرار گیرند. آنها را می توان به عنوان الگوهای رفتار تعریف کرد که قادر به اعمال برخی نیروهای جبری به افراد هستند. آنها رهنمودها و کنترل‌های رفتار هستند که به شکل هنجارهای گروهی و اخلاقیات متجلی می شوند. و این رهنمودهای اجتماعی تبدیل به تعهدات اخلاقی می شوند برای اطاعت از قواعد اجتماعی.

(Elwell: 2003)

از نظر دورکیم، واقعیت اجتماعی، با عمومی بودن در درون جامعه تعریف نمی شود و عبارت از شیوه‌های عمل کردن یا اندیشیدن است و از خصوصیات آنها این است که می‌توانند بر شعورهای فردی اثر و نفوذ قهری و جبری داشته باشند.

- قواعد مشاهده وقایع اجتماعی: از نظر دورکیم، نخستین و اساسی‌ترین قاعده این است که وقایع اجتماعی را شیی یا امری جدا از متفکر بشماریم: پدیده‌های اجتماعی شیی است و باید با آنها همانند اشیاء رفتار کرد. پدیده‌های مذکور مواد خاصی است که در اختیار جامعه‌شناسی گذاشته شده است باید این پدیده‌ها را از بیرون و مانند اشیاء بیرونی مطالعه کرد، زیرا با این کیفیت است که پدیده‌های مذکور بر ما معلوم می شود. باید به نحو منظم و مرتب هر گونه مفهوم پیش ساخته را از ذهن خود دور کرد و حتی‌الامکان به عالی‌ترین وجه عینی نیز باشد، برای نیل به این منظور باید وقایع اجتماعی را از جهتی مورد دقت قرارداد که جدا از تظاهرات فردی خود جلوه می‌کند.

- خصوصیات عمومی روش جامعه‌شناسی: از نظر دورکیم «چون جامعه‌شناسی زائیده مکاتب بزرگ فلسفی است، عادت بر این شده است که یکی از نظام‌های فلسفی را که به این علم پیوستگی دارد تکیه‌گاه خود قرار دهد. بدین ترتیب جامعه‌شناسی گاهی از مشرب اثبات گرایی، گامی از مسلک تکاملی و روحی پیروی کرده است و حال آنکه حق این بود که تنها جامعه‌شناس بماند. این روش [روش جامعه‌شناسی] از هر گونه فلسفه و مسلک عملی آزاد است و آزادی را در قبال مسلک‌های عملی نیز ممکن می‌‌سازد. آزادی جامعه‌شناسی از فلسفه به سود فلسفه نیز هست. جامعه‌شناسی از فلسفه طرفی بر نمی بندد، یعنی فلسفه نمی‌تواند بینش جدیدی به جامعه‌شناسی بدهد، در موضوعی که جامعه‌شناسی مطالعه می کند فلسفه از چیز تازه‌ای خبر نمی‌دهد. با این روش، جامعه‌شناسی از فردپرستی و مسلک اشتراکی و مسلک اجتماعی به معنایی که عامه بدان کلمات می دهند، متفاوت است، زیرا قصد این نظریه‌ها به جای تبیین وقایع، تغییر آنهاست، در صورتی که علاقه جامعه‌شناس به تفسیر وقایع، به دلیل این است که حوائج سازنده و محرک جامعه از این راه ظاهر می شود. روش جامعه‌شناسی عینی‌است و این تصور بر سراسر آن حکم فرماست که وقایع اجتماعی شیئی است و باید مانند شیی با آنها رفتار کرد و این روش منحصراً مربوط به جامعه‌شناسی است. غالباً گمان کرده‌اند که پدیده‌های اجتماعی چون بیش از حد پیچیده است یا با علم سازگار نیست یا در صورتی به قلمرو علم وارد می‌شود که به شرایط نخستین خود که ممکن است روانی یا عضوی باشد، مبدل شود. ما نشان داده‌ایم که وقایع اجتماعی را جز با وقایع اجتماعی نمی‌توان تبیین کرد. وقایع اجتماعی تبیین می شوند بی‌آنکه خصوصیت خود را از دست دهند. نتیجه اینکه جامعه‌شناسی به هیچ علم دیگری پیوسته نیست، بلکه خود علمی مستقل و ممتاز است. (دورکیم، 1343: 173-7)

- شیئی کردن: یکی از دستاوردهای دورکیم، روش شناسی او بود که در مفهوم شیئی کردن پدیده مورد مطالعه مطرح شده است. به این معنی که محقق باید در بررسی پدیده‌های اجتماعی آنها را همچون اشیایی مورد مطالعه در نظر بگیرد و در رویکرد خود هر گونه پیش داوری، ذهنیت و عواطف را کنار بگذارد و به گونه ای اثبا‌گرا با آن موضوع برخورد کند. (ریویر، 1381 : 141)

خودکشی (1897):

اندیشه اولیه نظریه خودکشی دورکیم ظاهراً در کتاب معروف و مفصل وی یعنی «درباره تقسیم کار اجتماعی» که رساله دکترای او نیز بوده است، سال قبل از آن مطرح شده و شکل گرفته بود، در کتاب تقسیم کار اجتماعی، در برابر کسانی که معتقد بودند جستجوی خوشبختی از طریق افزایش بازدهی موجب و انگیزه رشد تقسیم کار در جامعه جدید است، دورکیم این استدلال را نادرست و بی‌پایه می‌داند و معتقد است با توسعه تقسیم کار خوشبختی و شادمانی آدمیان الزاماً بیشتر نشده است و دلیل این امر نیز، ضعیف تر شدن حس صیانت ذات در جوامع متمدن است. به عقیده دورکیم هرجا این غریزه قوی‌تر باشد نشاط و سرزندگی و امید انسان به ادامه زندگی در اوج است و هر کجا که این غریزه رو به ضعف گذارد به تبع آن، حس بیزاری او از زندگی بیشتر می‌شود. عین سخن دورکیم چنین است: «هر جا که این غریزه [حس صیانت ذات] عمومیت و انرژی خود را از دست دهد، می‌توان مطمئن بود که زندگی نیز جذابیت خود را از کف می‌نهد و شر و بدی افزایش می یابد. بدین ترتیب که علل درد و رنج روبه فزونی می‌گذارد و یا نیروی مقاومت افراد کاهش می‌یابد. بنابر این اگر ما دارای یک امر واقع عینی و قابل اندازه‌گیری باشیم که بتواند تغییرات شدت این احساس را در جوامع مختلف گزارش کند، خواهیم توانست متوسط تغییرات بدبختی این محیط‌ها را نیز اندازه بگیریم. این امر در واقع، شمار خودکشی‌هاست.» (دورکیم، درباره تقسیم کار اجتماعی). دورکیم در آخرین بخش کتاب درباره تقسیم کار اجتماعی از نابسامانی، یعنی فقدان یا از هم پاشیدگی هنجارها (آنومی) سخن می‌گوید و این مفهومی است که در بررسی خودکشی‌ها نقش مهمی بازی خواهد کرد. دورکیم سپس بعضی از نمودهای دیگر را هم از نظر می‌گذراند، مانند بحران‌های اقتصادی، تطبیق نارسای کارگران با شرایط کار خویش، خشونت دعاوی افراد در برابر اجتماع.

- انسان شناسی حقوق:

دکتر روح الامینی، از دورکیم به نام مردم شناسی یاد می‌کند و نام او را در کنار مردم شناسان دیگری می‌نهد که در پیدایش مردم شناسی حقوق نقش داشته‌اند: «از میان دانشمندانی که نه به عنوان حقوقدان، بلکه به عنوان مردم شناس سهمی بزرگ در تحقیقات مردم شناسی حقوقی دارند، باید از تایلر، مورگان، بوآس، فریزر، دورکیم، مارسل موس، مالینوفسکی و لوی ـ برول نام برد. مطالعات این مردم شناسان در سنن و آداب و رسوم و فرهنگ جوامع ابتلایی منابع ذی قیمتی را برای شناخت و مطالعه و تحلیل و تحلیل حقوق سنتی و مقررات رایج یا منسوخ این جوامع در بردارد. این مطالعات و نظرات، زمینه‌ای مناسب برای ایجاد رشته مردم شناسی حقوقی فراهم آورد». (روح الامینی، 1380: 261)

- دورکیم، مالینوفسکی و رادکیف ـ براون:

«مالینوفسکی سنت مشاهده مشارکت آمیز و مستقیم را در انسان شناسی بریتانیا بنا نهاد، سنتی که جز آداب انسان شناسی و به نظر برخی، یکی از مناسک ورود به اجتماع انسانی شناختی گشته است. مالینوفسکی را متعلق به مکتب کارکردگرایی و تحت تاثیر دورکیم می‌دانند. ماینوفسکی به پیروی از دورکیم، دین و جادو را به قلمرو امور مقدس و متمایز از امور مقدس متعلق می‌داند، هر چند که مفهوم امر مقدس او از دورکیم سرچشمه می‌گیرد، اما به گونه‌ای یکسره متفاوت با دورکیم میان دین و جادو تمایز می‌نهد.» (همیلتون، 1377: 86 و 85)

رادکیف براون در کارکردگرایی خود به شدت تحت تاثیر دورکیم قرار داشت، به طوری که بسیاری از مفاهیم دورکیمی را اخذ نمود. وی این مفهوم «مقدم جامعه در برابر فرهنگ» را که مورد پذیرش جامعه شناسان است، از جمله دورکیم که نقش بسزایی در تثبیت این مفهوم در نزد جامعه شناسان داشت؛ وارد انسان شناسی بریتانیا کرد.

«در انسان شناسی تغییر این دیدگاه، یعنی پی بردن به اینکه علم اثباتی مقیاس مناسبی برای سنجش عقلانیت دین نیست، را با این بحث مرتبط دانسته‌اند که در جامعه ابتدایی مردم تمایز بارزی بین جادو و تکنولوژی قائل می‌شوند، جادو کارکرد مهمی را در ساخت‌یابی موقعیت‌های غیر قابل پیش‌بینی و خطر ایفا می‌کند. و این تحت تاثیر اندیشه‌های دورکیم بوده است.» (تامسون، 1381: 16)

فهرست

پیشگفتار ..........................................................................................................

زندگی شخصی و حرفه‌ای امیل دورکیم............................................................

ریشه‌های فکری اندیشه‌های دورکیم.................................................................

آثار دورکیم .......................................................................................................

درباره تقسیم کار اجتماعی (1893).................................................................

- همبستگی مکانیکی ....................................................................................

- همبستگی ارگانیکی ....................................................................................

- وجدان جمعی..............................................................................................

- تقسیم کار....................................................................................................

قواعد روش جامعه شناختی (1894)...............................................................

- واقعیت اجتماعی.........................................................................................

- قواعد مشاهده وقایع اجتماعی......................................................................

- خصوصیات عمومی روش جامعه شناسی....................................................

- شیئی کردن..................................................................................................

خودکشی (1897)............................................................................................

- خودکشی.....................................................................................................

- آنومی..........................................................................................................

تربیت و جامعه‌شناسی.......................................................................................

سوسیالیسم (1928).........................................................................................

جامعه‌شناسی؛ فیزیک رسوم و حقوق (دورکیم و دموکراسی)............................

صور بنیادین حیات دینی (1912)....................................................................

- مفهوم مانا....................................................................................................

- مفهوم توتم..................................................................................................

- مفهوم تابو....................................................................................................

سالنامه جامعه‌شناسی (1896)..........................................................................

سهم دورکیم در مشروعیت دانشگاهی جامعه‌شناسی.........................................

جامعه شناسی دورکیم........................................................................................

- جامعه و اخلاق ...........................................................................................

- آینده جامعه.................................................................................................

ساختارگرایی دورکیم.........................................................................................

تکامل گرایی دورکیم.........................................................................................

کارکردگرایی دورکیم.........................................................................................

تبین کارکردی...................................................................................................

- تحلیل کارکردی و تحلیل تاریخی................................................................

- تأثیر تحلیل کارکردی دورکیم بر مکاتیب علوم اجتماعی ............................

تأثیر دورکیم بر نظام آموزش همگانی................................................................

تأثیر امیل دورکیم بر انسان‌شناسی......................................................................

- مردم شناسی فرانسه.....................................................................................

- انسان‌شناسی دینی........................................................................................

- تأثیر دورکیم از طریق دیدگاه اثباتی بر انسان‌شناسی.....................................

- انسان شناسی حقوق....................................................................................

- دورکیم، مالینوفسکی و رادکلیف - براون.....................................................

- مطالعات دینی دورکیم.................................................................................

- تأثیر رابرتسون اسمیت بر رهیافت مذهبی دورکیم.......................................

- هدف دورکیم در کتاب صوربنیانی حیات دینی............................................

- اهمیت تاریخ در بررسی امر دین.................................................................

- تعریف دین.................................................................................................

- اعتقادهای دینی ..........................................................................................

- باورهای دینی .............................................................................................

- جادو و دین ................................................................................................

- جان پرستی ................................................................................................

- نقد دورکیم به نظریه جان پرستی ...............................................................

- طبیعت پرستی ............................................................................................

- انتقاد دورکیم به نظریه طبیعت پرستی..........................................................

توتم‌پرستی به عنوان دین بنیانی.........................................................................

کارکرد دین از نظر امیل دورکیم........................................................................

دین و همبستگی................................................................................................

دین و نظریه اجتماعی دورکیم...........................................................................

دورکیم و دگرگونی دین ...................................................................................

دین و نظریه معرفت .........................................................................................

مبنای جامعه‌شناسی معرفت دورکیم..................................................................

کلام آخر...........................................................................................................

منابع..................................................................................................................



خرید فایل


ادامه مطلب ...

بررسی تحلیل مردم شناسی اماکن مذهبی تاریخی شهر صائین قلعه

بررسی تحلیل مردم شناسی اماکن مذهبی تاریخی شهر صائین قلعه


مقدمه:

مردم شناسی یا انسان شناسی فرهنگی، خطوط تمدن و فرهنگ یا خصیصه های فرهنگی گروههای انسانی را بررسی می کند. زیر بنای واقعی مردم شناسی یا انسان شناسی اجتماعی - فرهنگی، مردم نگاری است. در حقیقت مردم نگاری ثبت و ضبط اطلاعات و جمع آوری مصالح و لوازم مادی تحقیق در محل یا در موضوع مورد مطالعه است. و منظور از آن تدوین کاملترین تابلوی ممکن از یک محل می باشد، و موضوع مورد مطالعه می تواند تمام گستره های فرهنگی تاریخی و جغرافیایی را در بری بگیرد. «دکتر عسکری خانقاه، 1373» بنابراین مردم شناسی در ارتباط با سایر علوم از جمله تاریخ، جغرافیا،اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی و بر اساس روش استدلال استقرائی، حرکت از موضوعات به سمت کل، در صدد شناخت این گستره ها می باشد. در این تحقیق که نوعی تحلیل مردم شناسی است سعی شده است تا موضوع مورد مطالعه که شهر صائین قلعه و اماکن مذهبی تاریخی آن از جهات مختلف، جمعیتی جغرافیایی، فنون، اقتصاد، دین، زبان، عادات، آداب و رسوم و ... مورد بررسی و شناخت قرار گیرد. مردم شناسی می تواند در این بررسی یک جامعه ابتدائی یا روستایی یا جوامع صنعتی مدرن را مورد مطالعه قرار دهد. و از گرایش های مهمی که در زمره ی مهمترین تفکرات مردم شناختی هستند یعنی تکامل گرایی، که در جستجوی آن است که جای انسان را در بین سایر انواع حیوانات تعیین کند، که توسعه فرهنگی را منشعب از چند مرکز ایجاد و ابداع بداند و کارکرد گرایی که همه وقتش را بر روابط کارکردی بین ویژگیهای فرهنگی مختلف درنهادهای اجتماعی متمرکز نموده و ساخت گرایی و ... استفاده نماید. «پیشین»

طرح مسئله

یکی از مشخصه های ادیان، ادیان چه ابتدائی و یا ادیان الهی، مسأله تقدس است. در هر دینی جاذبه های قدسی وجود دارد و مردمان آن جوامع نسبت به آن موارد و مکانهای مقدس احترام و ارزش معنوی قائل هستند، و اعمال خاصی را برای آن مکانها در نظر گرفته اند و با دقت سعی در انجام آن اعمال در آن اماکن می باشند. مردم دیندار در هر آئینی برای بازدید و زیارت و انجام اعمال مربوط به آن در زمان مناسبی به آنجا مراجعه و به وظایفی که مطابق با آداب و رسوم آئینشان آئینشان است عمل می کنند. در کشور ما نیز که مردم پیرو دین اسلام و مذهب تشیع هستند، مکانهای مقدسی بسیاری در نقاط مختلف کشور بصورت، قدمگاه، مزارمطهر، اقامتگاه، از امامان و اولاد آنها پراکنده شده است. وبه مردم سالانه بصورت انبوه حتی با طی مسافتهای طولانی خود را به این اماکن می رسانند. به آنها متوسل می شوند، زیارت می کنند و نذر قربانی به جای می آورند. در جامعه مورد مطالعه ما یعنی صائین قلعه که یکی از شهرهای استان زنجان با قدمت بسیار می باشد و با وجود چنین امکن مقدسی بصورت امامزاده، ما شاهد حضور گسترده مردم بری عرض ارادت، دعا، نیایش، توسل ، هستیم که در این تحقیق سی در شناخت این گرایش ها تجزیه و تحلیل مربوط به آن می باشیم.

1- موضوع تحقیق:

تحلیل مردم شناسی اماکن مذهبی تاریخی شهر صائین قلعه.

2-هدف تحقیق:

شناخت اماکن مذهبی و تاریخی صائین قلعه و معرفی گذشته تاریخی تحولاتی که در این شهر و اماکن مقدس و مذهبی آن روی داده، آشنا کردن مردم با خصوصیات جغرافیایی، اقلیمی، اقتصادی، منطقه، شناخت امکانات بالقوه مادی و معنوی و وادار نمودن افراد، برای تحقق بخشیدن و بالفعل کردن آنها، شناخت تأثیرات و کارکردهای مختلف ، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، روانی اماکن مذهبی و امام زاده ها و علل گرایش مردم به زیارت و احترام این اماکن، و همچنین شناخت آداب و رسوم مختلف، در مورد زیارت، نذر، قربانی، میهمانی، مراسم جشم، شادی، تفریح، عزاداری....که در این اماکن توسط زائرین صورت می گیرد.

3- انگیزه تحقیق:

با نظر به این که در کشور ما با توجه به دین و آیین و مذهب مردم، گرایش و کشش زیادی به مسئله مقدس بودن اماکن مذهبی و زیارت آن اماکن وجود دارد. و این گرایش و احترام در جامعه مورد تحقیق ما بصورت گسترده مشاهده می شود سعی در پژوهش و تحلیل این مسأله بر آمده ایم.


4- ضرورت تحقیق:

زندگی اجتماعی مردم از طریق تعاملات اجتماعی میان افراد گسترده می شود. تعامل اجتماعی یعنی تمایل افراد به برقراری رابطه با یکدیگر، که از فطرت انسانس آنها ناشی می شود، و باعث وحدت و گسترش روابط اجتماعی و همبستگی میان اعضاء جامعه می گردد. واسطه تعامل میان افراد معانی هستند و معانی شامل رفتارهای مختلف فرهنگی ، مذهبی و دینی، اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی می باشند. فرهنگ دینی و رفتارها و مراسم مذهبی، بخشی از زندگی اجتماعی مردم می باشند.

و در تعاملات اجتماعی، بعنوان واسطه باعث گسترش روابط افراد می شود. دعا، نیایش، نماز، زیارت، عزاداری بصورت دسته جمعی انجام می گیرد. و ما همواره در اماکن مذهبی، مانند مساجد، امام زاده ها، مرقد امامان، این اعمال را مشاهده می کنیم. در اماکن مقدس و مذهبی جامعه مورد تحقیق، یعنی امام زاده ها، زائرین زیادی برای زیارت، دعا، نیایش، انجام نذر، قربانی، تفریح، عزاداری حضور پیدا می کنند، و در مواردی شاهد کرامات، و معجزات در این اماکن هستیم. لذا شناخت این اعمال و رفتارها و معجزات و کرامات امام زاده ها که از عناصر فرهنگ دینی و اجتماعی هستند، و معرفی آنها به مردم و ارتقاء فرهنگ زیارت، ضرورت پژوهش را بیشتر نمایان میکند. و از طرف دیگر چون تاکنون تحقیقی جامع از خصوصیات و ویژگی های، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، شهر صائین قلعه و اماکن مذهبی آن صورت نگرفته است، ضرورت دیگری را برای این تحقیق ایجاد می کند.

5- روش تحقیق:

روش میدانی - مشاهده مشارکت آمیز، مصاحبه، و مطالعه ی اسناد و منابع از دیدگاه مکتب کارکرد گرایی است ] چرا که در این مکتب جامعه به صورت کلی در نظر گرفته می شود، که از اجزائی تشکیل شده و هر جزء در ارتباط با هم در جهت بقای کل نظام، کارکردی را بر عهده دارند. در این مکتب در تعریف فونکسیون آمده برآورده شدن یک نیاز بوسیله یک عمل دکتر مهرداد نوابخش 1382[ بطوریکه نیازهای روحی و روانی انسان از طریق عمل عبادت، قرائت قرآن- یاد خدا-زیارت ائمه، تذر، قربانی و غیره ارضاء می شود.

6- جامعه آماری: جامعه آماری در این تحقیق عبارتند از: کلیه افرادی که برای زیارت و انجام اعمال خاص به این اماکن مقدس، یعنی امام زاده یعقوب(ع) امام زاده یحیی(ع) امام زاده قاسم و سارا(ع) مراجعه می کنند.

7- روش نمونه گیری: از روش نمونه گیری تصادفی ساده یا اتفاقی با در نظر گرفتن سن و جنس میزان تحصیلات افراد مراجعه کننده به امام زاده ها و اماکن مقدس استفاده شده است.

8- حجم نمونه: حجم نمونه 60 نفر است، که در سطح منطقه از 60 نفر به صورت تصادفی ساده یا اتفاقی اطلاعات مورد نظر کسب شده است.

9- شیوه های جمع آوری اطلاعات: شیوه های جمع آوری اطلاعات در این تحقیق عبارتند از 1-مصابحه2- مشاهده مشارکتی 3- عکسبرداری4-مطالعه اسناد و منابع

10- مشکلات تحقیق: مشکلات مادی تحقیق در انجام آن دشواریهائی را ایجاد می کند، عدم وجود افراد آگاه و مطلع در زمینه موضوع تحقیق در جامعه که بتوانند اطلاعات دقیق و جامعی در زمینه های تحقیقی ارائه دهند.

- فرضیات تحقیق:

1- آیا علت توجه و گرایش مردم به این اماکن (امام زاده ها) به خاطر انتساب آنها به ائمه و امامان معصوم (ع) و علاقه به آنهاست؟

2- آیاعلت گرایش مردم به اماکن مقدس و مذهبی و انجام اعمال و آداب رسوم مختلف، برای رفع مشکلات مادی و روحی و روانی می باشد؟

3- آیا معجزات و کرامات این امام زاده ها بیشتر باعث جلب توجه مردم و زیارت این اماکن می گردد؟

4- آیا مردم بیشتر برای گذارندن اوقات فراغت، و تفریح به این اماکن توجه دارند؟

5- آیا برای دست یافتن به موقعیت برتر، سیاسی، اجتماعی، شهرستان در منطقه به این اماکن توجه می گردد؟

6- آیا برای رسیدن به آرامش روحی و روانی، مردم به اماکن مقدس و امام زاده ها روی می آورند؟

7- آیا مردم بر اساس عرف و عادت، و رسم محلی به زیارت این اماکن می روند؟

8- آیا امام زاده ها و تقدس آنها نزد مردم ایران، جانشین برای پیران و موبدان اعصار پیش بوده است؟

چون این تحقیق از دیدگاه مکتب کارکرد گرائی صورت گرفته است، بایستی الگو و مدل کارکردی مورد توجه قرار گیرد، بنابراین ارائه الگو و مدل در این تحقیق بر اساس فونکسیون و کارکرد صورت خواهد گرفت،] برای فهم کارکرد و فونکسیون مستقیم ترین راه این است که اثر و نتیجه هر پدیده را به صورت معلول ببنیم. [ « غلام عباس توسلی 1370-ص 216»

بطور مثال در این تحقیق، زیارت اماکن مقدس و امام زاده ها چه اثر و فایده ای را دارد؟

در جواب گفته می شود که کارکرد زیارت طبق تحقیق، باعث آرامش روحی و روانی افراد، انجام آداب رسوم مختلف، ارج و احترام بیشتر به این اماکن، ایجاد انواع روابط و تشریفات مختلف در افراد می شود. که نتیجه آن شامل توجه بیشتر مردم و حتی مسئولین به این اماکن تلاش جامعه خواهد شد. لذا مسأله زیارت در این اماکن تأثیر زیادی در کل نظام اعتقادی افراد دارد و هر بخش در بخشهای دیگر تأثیر می گذارد. ] در واقع کار یک نهاد در کارکل جامعه تأثیر مستقیم دارد. [ «پیشین»

عقیده ثنوی و رب الاربابی:

در اواخر مرحله ی تعدد خدایان میان بعضی اقوام به جای عقیده تثلیث عقیده ثنویت ظهور نمود. زیرا مقتضیات اقتصادی و اجتماعی آنها، چنان عقیده ای را ایجاب می نمود. در نظام ثنویت، منشأ اصلی خیر و شر، نور و ظلمت و خوبی و بدیها را دو اصل لاهوتی، یاد و خدای اساسی، که مافوق خدایان دیگر شمرده می شدند. می دانستند. که غالباً آن دو اصل در دین قدیم ایرانی، نور وظلمت، یا نور و ظلمت مظاهر آنها شمرده می شده است. دین مانی، که در اوئل دوره های ساسانی در ایران پیدا شد، کاملاً بر اساس ثنویت و دو گانه پرستی قرار گرفت. مانی نور و ظلمت را ستثاء پیدائی جهان و اختلاف و تضاد آندو را موجب پیدائی دیگر تحولات و دگرگونی های جهان هستی می دانست.

عقیده ثنوی در چین قدیم نیز به عنوانهای « یانگ» خدا و یا نیروی فاعله و موجد موجودات و «یین» خدا و نیروی منفعله نامیده شده اند، که از امتزاج و ترکیب آندو نیرو، موجودات به اشکالی مختلف ظاهر می شده اند. در پایان های دوره ی تعدد خدایان، در بعضی اقوام و الهیات برخی ملل، مانند دین ملت بابل و یونانی و مصری، تحولی و تکاملی پدید آمده است. و آن اعتقاد آنها به نظام رب الاربابی است. در نظام رب الاربابی یکی از خدایان متعدد، از همه مهمتر و مقتدرتر و عمومی تر تصور می شده، و بر خدایان دیگر ریاست می نموده است. این خدا. گاهی رب الاربابی یعنی خدای خدایان ، و گاهی خدای آسمانها و رئیس خدایان دیگر نامیده شد ه است. زیرا خدایان دیگر، در حقیقت دستیاران و فرمان برداران او حساب شده و به کمک او احتیاج داشته اند. نظام اعتقادی رب الاربابی، شباهت زیادی به نظام حکومتی شاهنشاهی ایران به خصوص در دوره اشکانی داشته است. شاید آن عقیده انتزاعی بوده باشد از آن نظام حکومتی، که کم و بیش در میان بعضی اقوام قدیم بر قرار بوده است. چنانکه نظام یک خدائی اقوام قدیم، از نظام حکومتی امپراتوری و سلطنت استبدادی و مطلقه، مانند حکومت مصریان و آشوریان و رومیان و ایرانیان قدیم انتزاع شده است. رب الاربابها خدایانی در میان اقومام بوده اند که، خال اصلی جهان و آسمانها و زمین، و به وجود آورنده خدایان دیگر، و حامی اقوام و شاهان شمرده می شده اند. از این رو، اور را در همه جا و همه ی مردم عبادت می کرده و از او استمداد می نموده، و در معابد او در شهر به زیارت رفته و مناسک دینی انجام می داده اند. ( یوسف فضائی-1356 ص35)

بنابر این نظام رب الاربابی تقریباً در بیشتر اقوام، در اواخر مرحله ی تعدد خدایان به اشکال مختلف پدید آمده است.

تعدادشان نیز بسیار بود. زیرا برای هر پدیده و حادثه ای خدایان تصور می نمودند، و هر طایفه و قبیله و هر قریه و شهری خدایان ویژه ای داشتند.

در اواخر مرحله تعدد خدایان تحول، و تکامل در جهان بینی دینی اقوام پیدا شد در نتیجه اولاً رفته رفته از تعداد خدایان کاسته شد.

ثانیاً خدایان جنبه مادی و انسانی خود را از دست داده و جنبه روحانی و ماورای طبیعی و داهوتی به خود گرفتند.

ثالثاً دربین یک قوم یا یک ملت برای خدایان درجات و مراتب قائل شدند که از نظر شدت و ضعف و داشتن قلمرو زیاد و کم با هم فرق داشتند.

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

مقدمه .................................................................................................................................................................

فصل اول طرح تحقیق، کلیات طرح و مسأله آن.....................................................................................

طرح مسئله.........................................................................................................................................................

موضوع تحقیق...................................................................................................................................................

هدف تحقیق......................................................................................................................................................

انگیزه تحقیق.....................................................................................................................................................

ضرورت تحقیق..................................................................................................................................................

روش تحقیق.......................................................................................................................................................

جامعه آماری......................................................................................................................................................

روش نمونه گیری.............................................................................................................................................

نحوه جمع آوری اطلاعات..............................................................................................................................

فرضیات تحقیق.................................................................................................................................................

تعریف مفاهیم و متغیرهای مورد مطالعه...................................................................................................

گرایش ................................................................................................................................................................

کشش...................................................................................................................................................................

امامزاده.................................................................................................................................................................

ضریح....................................................................................................................................................................

حرم......................................................................................................................................................................

گنبد.....................................................................................................................................................................

نذر.........................................................................................................................................................................

قربانی...................................................................................................................................................................

وقف......................................................................................................................................................................

دعا.........................................................................................................................................................................

صائین قلعه.........................................................................................................................................................

زیارت....................................................................................................................................................................

روز زیارت............................................................................................................................................................

توسل و شفاعت.................................................................................................................................................

فصل دوم: شناخت کلی شهر صائین قلعه(جامعه مورد تحقیق)..........................................................

پیشینه تاریخی..................................................................................................................................................

موقعیت جغرافیایی...........................................................................................................................................

ویژگیهای طبیعی..............................................................................................................................................

ناهمواریها............................................................................................................................................................

آب وهوا...............................................................................................................................................................

بادها و اثرات آن................................................................................................................................................

منابع آب.............................................................................................................................................................

پوشش گیاهی....................................................................................................................................................

زندگی جانوری...................................................................................................................................................

ویژگیهای اقتصادی:..........................................................................................................................................

دامپروری.............................................................................................................................................................

صنایع...................................................................................................................................................................

راهها.....................................................................................................................................................................

ویژگیهای انسانی:..............................................................................................................................................

هرم سنی............................................................................................................................................................

ویژگیهای سیاسی.............................................................................................................................................

آثار تاریخی.........................................................................................................................................................

مراکز آموزشی، مذهبی، تفریحی و ............................................................................................................

فصل سوم: تئوری و ادبیات تحقیق..............................................................................................................

دین و اعتقادات دینی......................................................................................................................................

شکل گیری دین...............................................................................................................................................

الف) ادیان ابتدائی:............................................................................................................................................

نیاپرستی.............................................................................................................................................................

توئیسم.................................................................................................................................................................

آنی میسیم.........................................................................................................................................................

فتسیزم................................................................................................................................................................

مانا و تابو..............................................................................................................................................................

سحر وجادو.........................................................................................................................................................

ب) ادیان قدیم یا تعدد خدایان.....................................................................................................................

ج) ادیان متکی بر یکتا پرستی......................................................................................................................

1- دین یهود:.....................................................................................................................................................

اماکن مقدس، مناسک دینی و آئین عبادت قوم یهود...........................................................................

2-دین مسیح:...................................................................................................................................................

عقاید در دین مسیح........................................................................................................................................

مهمترین مناسک و شعائر دین مسیح........................................................................................................

3- دین زرتشت:...............................................................................................................................................

اماکن مقدس، مناسک دینی در زرتشت..................................................................................................

4- اسلام:............................................................................................................................................................

مناسک دینی و عقاید و اعتقادات در دین اسلام.....................................................................................

وظایف و تکالیف مسلمانان و اماکن مقدس...............................................................................................

د- مرحله عرفان................................................................................................................................................

- آئین قربانی.....................................................................................................................................................

-اقسام قربانی.....................................................................................................................................................

- آئین قربانی در ایران....................................................................................................................................

- نتیجه گیری از این فصل............................................................................................................................

فصل چهارم: شناخت زیارتگاههای مورد تحقیق......................................................................................

پیش گفتار..........................................................................................................................................................

1- امام زاده یعقوب(ع)...................................................................................................................................

-پیشیننه تاریخی..............................................................................................................................................

- بنای اولیه امام زاده یعقوب(ع)..................................................................................................................

- بنای کنونی امام زاده یعقوب(ع)...............................................................................................................

- ضریح................................................................................................................................................................

- نحوه اداره امام زاده یعقوی(ع)..................................................................................................................

- موقوفات...........................................................................................................................................................

-زائر سرا..............................................................................................................................................................

- قربانی...............................................................................................................................................................

-نذورات...............................................................................................................................................................

- محل مخارج نذورات.....................................................................................................................................

2- امام زاده یحیی (ع)...................................................................................................................................

- مشخصات بنا..................................................................................................................................................

- زیارت نامه امام زاده یحیی.........................................................................................................................

3- امازاده قاسم و سارا(ع).............................................................................................................................

فصل پنجم: باورها و کارکردهای زیارتگاهها:..............................................................................................

-باورهای زیارتگاهها..........................................................................................................................................

- کارکردهای زیارتگاهها..................................................................................................................................

1- کارکرد مذهبی...........................................................................................................................................

2- کارکرد تاریخی............................................................................................................................................

3- کارکرد هنری..............................................................................................................................................

4-کارکرد روانشناسی......................................................................................................................................

5- کارکرد سیاسی...........................................................................................................................................

6- کارکرد اقتصادی.........................................................................................................................................

7- کارکرد اجتماعی و فرهنگی...................................................................................................................

فصل ششم: تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق و نتیجه گیری............................................................

-نمونه پرسشنامه..............................................................................................................................................

- جداول..............................................................................................................................................................

- تجزیه و تحلیل یافته ها..............................................................................................................................

- نتیجه گیری...................................................................................................................................................

- فهرست منابع و مأخذ..................................................................................................................................

چکیده انگلیسی................................................................................................................................................

فصلف اول:

طرح تحقیق، کلیات طرح و مسأله آن



خرید فایل


ادامه مطلب ...

طرح درس جامعه شناسی کار و بیکاری

طرح درس جامعه شناسی کار و بیکاری

موضوعات عمومی در جامعه شناسی کار و بیکاری

صعود و افول جامعه شناسی کار: مسائل انقلاب صنعتی، در مقابل مسائل جهانی شدن

معنای کار، ماهیت بازارهای اقتصادی : ساخت بازار کار و مقایسه آن با سایر بازارها

روندها در نظام اشتغال

تقسیم کار و وابستگی اقتصادی (نظام های تولیدی تیلوریسم و فوردیسم)

تغییرات در کار (ظهور پست فوردیسم، تولید منعطف، تولید گروهی، چند مهارتی ، نقد فوردیسم)

مسائل زنان در بازار کار: رشد فعالیت های روز افزون زنان، جنسیت و نابرابری، نابرابری و خشونت بر علیه زنان در محیط های کار، جایگاه زنان در اقتصاد غیر رسمی

کار و خانواده ، چالش های خانواده و ماهیت کار ، روند تحولات خانه و خانواده و نظام و ماهیت کار

ظهور دولت رفاه و رهیافت های مختلف به کار و بیکاری

ظهور جامعه اطلاعاتی و مساله کار و حرفه

بیکاری، تحلیل بیکاری و روندهای بیکاری

چرا کار قدیم از کار جدید به نحو جامعه شناختی متقاوت شده است؟

آیا در جامعه مدرن می توان بدون تقسیم کار عمل کرد؟

چرا برخی فعالیت ها کار بحساب نمی ایند؟ معیار ما چیست؟

اگر نظام های تولیدی گذشته چون تیلوریسم و فوردیسم کارا بودند چرا روبه زوال رفتند؟

چالش بین “کار و خانواده” در دینای جدید چیست؟ آیا چنین چالشی واقعی است؟

اگر کار امروزی لازم است چند مهارتی باشد برای گرفتن کار این مساله کفایت می کند؟

تغییرات کار چه تاثیراتی بر نهادهای آموزشی گذاشته است؟

نوع فایل:power point

سایز:406 KB

تعداد صفحه: 26



خرید فایل


ادامه مطلب ...