بررسی جهاد در نهجالبلاغه
مقدمه:
انسان و جنگ
یکی از مسایل زندگی انسان در طول تاریخ، جنگ بوده است. این پدیده عمری بسیار طولانی دارد و قدمت ان به آغاز خلقت بشر می رسد. اندک زمانی پس از آفرینش حضرت آدم نیز، بین فرزندان او جنگ و نزاع درگرفت و دامنة آن تا امروز هم چنان ادامه دارد. برای جنگیدن، ابزار و آلاتی لازم بود که برای تهیه و ساخت آن در طول زمان، انسان استعدادهای جسمی و ذهنی خود را به کار گرفته است. با گذشت عمر جهان و پدید آمدن دوره های مختلف، ابزار و آلات جنگی و شیوه های نبرد نیز کاملتر و جدیدتر شده است؛ تا جایی که در دنیای امروز شیوه هایی چون «جنگهای الکترونیکی» و «جنگ ستارگان» مطرح شده است.
عللی که انسان را به جنگ کشیده، متفاوت بوده است. مسأله اساسی آن است که جنگ به اشکال گوناگون در زندگی انسان وجود دارد، چه به صورت دفاع به منظور دفع تجاوز دشمن و چه به شکل تعرض یا به منظور سلطه گری، شهرت طلبی، حرص و طمع.
جهاد در نهج البلاغه
علی (ع) پرچمدار جهاد و مبارزه در راه خدا
“به خدا قسم اگر من تنها، با دشمنان اسلام رو به رو شوم و آنها تمام روی زمین را پر کرده باشند، باک نداشته و نمی هراسم و بدون ذره ای بیم و هراس با آنان رو به رو میگردم.”
یاران پیامبر اسلام (ص) با تمام توان، و با مال و جان در راه خدا جهاد کردند، ولی تاریخ اسلام و جهان هیچ شخصی را که بتواند فداکاری، رشادت و شجاعت و اخلاص حضرت علی (ع) را در راه خدا و دین داشته باشد، به خود ندیده است.
قدم، قلم، بیان، شمشیر و تمام زندگی علی (ع) در راه خدا و در راه جهاد و مبارزه بود و در همه حال، به مصلحت اسلام می اندیشید.
علی (ع) با قطع نظر از تمام اوصاف انسانیش که او را پس از پیامبر (ص)، شخص درجه یک اسلام معرفی می کند، افسر نمونة اسلام هم بوده است.
فتوحات جنگی به استثنای جنگ تبوک، به پرچم داری و فداکاری او بوده است. در هر نوع جهادی، تا آنجا برجستگی و امتیاز داشت که احدی بر او سبقت نمی گرفت. در همة جنگها در صف اول مقدم بود و از آغاز نوجوانی تا پایان آخرین لحظه زندگی اش، در جهاد دایم به سر می برد.
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: “من هنوز بیست سالم نشده بود که قدم به میدان جنگ گذاشتم … چهل سال است که من به فنون سربازی آشنایی و سابقه دارم. هفتاد نبرد نامی را در عهد پیغمبر (ص) با نقشه های صحیح خود گشوده، پرچم پیروزی اسلام را بر بلندترین دژهای دشمن به اهتزاز درآوردم.”
اگر مصلحت اقتضای نبرد می کرد، قهرمانانه در جنگ شرکت می جست و به استقبال شهادت می شتافت. چنان که خود چنین فرموده است: “سوگند بدان کسی که جان پسر ابی طالب به دست اوست، که هنوز ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است از مردن در بستری که در غیر طاعت خدا باشد.”
در زمان صلح، با زبان فصیح و قلم بلیغ و بیان دلنشین خود، به دعوت به حق مبادرت می نمود. با تمام این عظمت می فرمود: اگر همة حکومت زمین و آسمان را در مقابل درآوردن پوست جوی از دهان مورچه ای به من بدهند، چنین عملی انجام نخواهد داد. این است سرباز اسلام، الگوی تمام و کمال برای رزمندگان، افسران و فرماندهان و همه مسلمین دنیا.
1- اطاعت و فرمانبری
سرباز در مقابل فرمانده خود باید مطیع محض و تسلیم صرف، باشد و کوچکترین تخطی از نقشه ای که مولود فکر افسران و فرماندهان است، روا ندارد.
2- شجاعت و استقامت
سرباز باید رشید و فداکار باشد به هنگام حمله، از کوههای آتش و دریاهای مواج باک نداشته باشد. سرباز نیست آن که لطمات سنگین حوادث؛ کوچکترین لرزشی در اراده و پیشرفت او بدارد.
3- ایثار و فداکاری
سپاهی شجاع، کسی است که شمشیر بر کفن نبرد و بر چهره نامبارک مرگ لبخند زند و همچنان خندان در آغوش امواج معرکه فرو رود، یا در خون خویش و گرداب فنا غرق گردد یا به ساحل پیروزی و افتخار دست یابد.
4- دقت در اجرای دستور
همین که به سرباز، فرمان تقدم (پیش) داده شد تا پایان پیکار، باید این کلمه نصب العین او قرار گیرد و تمام اعضا و اندامش در منتهای فعالیت به پیشرفت پردازد.
5- دفاع از حیثیت و شرافت خود و اسلام
او باید ایمان داشته باشد که شرافت شخصی و نوعی او، و حرمت و ناموس دین اسلام، گروگان فرمانی است که در هنگامة نبرد، از غریو فریاد فرمانده به گوش می رسد.
6- دفاع از عقیده
سربازان رشید، شما شمشیر بر کفن همی بندید و در مقابل تهاجم بیگانگان، از عقیده و مرام خویش حمایت کنید و این فداکاری بزرگ به اسلام عزت و مناعت، بخشد.
7- عدم سستی و خیانت در برابر فرمانده
وای بر آن سرباز که در انجام وظایف جنگ، سستی کند و یا به فرماندة خویش خیانت روا دارد. این چنین لشگری در پیشگاه خداوند و در مقابل امیرالمؤمنین، سخت پست و ناچیز و شدید ترین کیفر ها را که بتوان تصور کرد، در دو جهان سزاوار است.
8- هنگام عبور از شهرها، برای رسدن به محل مأموریت
سرباز موظف است موقعی که به عنوان راهگذار به شهری وارد می شود، خود را مانند یک مرد عادی، در آن شهر دانسته و کاملاً مطیع مقررات فردی و اجتماعی آن جا باشد.
سرباز در مقابل کم بهاترین چیزی که از شهرهای معبر خود خریداری می کند، باید همان مبلغ که قیمت آن کالا است بپردازد.
از من نیست و با من بستگی ندارد و روحم از آن کس بیزار است، که بخواهد به قدر ارزنی بر افراد رعیت تحمیل شود و از آنها حتی متاع کم ارزشی هم بدون پرداخت بها دریافت دارد.
1395/03/20