معماری پلها در شهرهای مختلف
مراحل اهمیت رودخانه به همراه پلهایش به صورت زیر می توان عنوان کرد:
الف ـ یهودیه قلعه تبرک جی به همراه پل شهرستان پل مارنان.
ب ـ مسجد جامع میدان کهنه، قلعه تبرک پل شهرستان،پل مارنان.
ج ـ مسجد جامع میدان نقش جهان، چهار باغ، پل الله وردیخان.
د ـ مسجد جامع میدان نقش جهان،چهارباغ. پل الله وردیخان،پل مارنان، پل خواجو.
چهار باغ برای شاه عباس در طرح جدید شهری که عنوان می کرد اهمیت زیادی داشت و در این جهت بود که می خواست اولاٌ قدمت و کشش شاهرگ اقتصادی بازار را از طرف شرق به غرب برگردانیده شود. دوما” با تضعیف این عامل اقتصادی عامل بعدی یعنی پل شهرستان ضعیف می شد و در نتیجه دیگر آن کنترل هائی که گذشت مفهومی برای آن پل پیدا نمی کرد و پل الله وردیخان در انتهای چهار باغ اهمیت می یافت. در جهت تقویت پل الله وردیخان شاه عباس حتی به ایجاد منطقه ای ارمنی نشین در زیر رودخانة زاینده رود در بخش جنوبی غربی می کند و عبور و مرور ارامنه از پل الله وردیخان باعثی بر رونق این پل و شبکه چهارباغ می گردد.اساس شبکه بندی سازه اصفهان صفوی بر روی بازار از مسجد جامع میدان نقش جهان خیابان چهارباغ و رودخانه زاینده رود قرار دارد.پل خواجو اهمیت خاصی در این زمان داشته و با ساختن قصری خصوصی در ابتدای آن (قصر میرزا علیخان ) در واقع عبور و مرور از روی این پل بسته می شود.
طرح جامع شهر صفوی اصفهان با در نظر گرفتن عامل آب بعنوان عصاره حیات جامع مطرح شده و با توجه به این تمام فرمهای شهری انجام میگیرند .
طراحی براثر مادیها طراحی که منشع از سرچشمه اصلی بوم یعنی زاینده رود میگردد . طراحی بر اساس خیابانهای جدید مانند چهارباغ و چهارباغ صدر که مجددا” براساس عامل اقتصادی که بعد ازعامل کشاورزی مرحله قبل بعنوان تجارت زندگی روزمره به همراه بازا رو عبور از پلهائی که از رودخانه ی زاینده رود می گذرند و بالاخره خود رود خانه ای زاینده رود با انجام تقسیمات حیاتی آب در کننده هائی چون پل خواجو و تفریگاههای چون پل الله وردیخان مطرح میشود .
موقعیت امروزی سازه کالبدی شهر اصفهان چیست ؟ چندین پل مجموعهای مختلف و اهمیتها ... پلهای امروز بر روی زاینده رود که نقشی در حیات اصفهان بازی میکنند عبارتند از:
الف ـ پل خواجو
ب ـ پل الله وردیخان
ج ـ پل آذر
د ـ پل فلزی
ه ـ پل وحید
و ـ پل بزرگمهر
پلهای آذر ، فلزی ، وحید با توجه به ابعادشان بایستی جوابگوئی مهمی در حیات اصفهان داشته باشند بخصوص با ممنوعیت کامیون و اتوبوس از پلهای خواجو و الله وردیخان اما می بینیم که چه بی حساب این سه پل اخیر برروی زاینده رود زده شده اند و شاید فقط در مرحله ای پل وحید بتواند جوابگوی صحیح نیاز به شهر بشود .
پل الله رودیخان درست در محور مقابل چهارباغ مرکز حیاتی شهر صفوی اصفهان مطرح میشود و از طرف دیگر پل خواجو نیز در همین موقعیت را با چهار باغ صدر بازی می کند در صورتیکه پل آذر مطلقا” درچنین وضعی قرار ندارد و پل فلزی تقریبا به علت کور بودن یکطرفه بودن خیابان منتظری در مقابل خیابان حکیم نظامی عملکرد صحیح خود را ندارد و تنها شاید منهای پل وحید با تکمیل شبکه اتوبان کمربندی اصفهان در جهت ارتباط با خیابانهای خیام و وحید و شریان ارتباطی بین شمال و جنوب کشور از طریق جاده تهران و جاده شیراز و ذوب آهن و شهر کرد مفهومی واقع به خود گیرد .
درجمع مطالب گذشته دقیق به مهم بودن پلهای الله وردیخان و خواجو از نظر مردم و ارتباطات شهری پی می بریم و این بدان معنی است که امروز نیزبا اینکه سه پل جدید بر روی رودخانه شهر موجود هستند ولی این دو پل نه ازرونق افتاده اند و نه خود را باخته دارند .
تاریخچه پل خواجو :
پل خواجو چهارمین پل قدیمی است که از طرف مغرب برروی رودخانه زاینده رود قراردارد .هنگامیکه سیصد ذرع از پل چوبی بطرف پایین برویم به پل خواجو می رسیم که آن را پل بابارکن الدین ، پل شیرازی ، پل گهرستان ، پل حسن بیک ، پل تیموری و پل خواجو میگویند و درباره ساختمان و وجه تسمیه آن اقوال و روایات بسیاری نقل می کنند .از جمله این پل را خواجو که محله به این اسم را با جاده شیراز ربط می دهد ا زاین راه است که کاروانهای به هنگام خروج و دخول عبور می نمایند .
....... این پل که در سر راه قدیم اصفهان به شیراز ساخته شده بود .بنام پل حسن آباد و پل بابارکن الدین نیز خوانده می شود. احتمال داده اند که شالوده آن در زمان حسن بیک ترکمان یا حسن پاشا نامی از امرای تیموری گذاشته شده باشد . بهر حال قبل از صفویه در محل این پل، پلی وجود داشته است که واسطه ارتباط شهر اصفهان با قبرستان مشهور و قدیمی تخت فولاد بوده است . و چون درآن زمان مشهورترین مزارات تخت فولاد و بقعه بابا رکن الدین بیضاوی انصاری بوده است آن پل بنام بابارکن الدین نیز نامیده شده . در دوره پادشاهی شاه عباس ، محل پل حسن آباد یا بابارکن الدین را یقینا” پل ساده ای بوده و به علت موقع بسیار خوب آن در بستر شهری زاینده رود برای ایجاد پل با شکوه شاهی انتخاب کرده اند و پس از برچیدن آن پل شالوده و اساس پل شاهی را که امروز به پل خواجو بیشتر شهرت دارد ریخته اند . درباره انتخاب محل پل خواجو تا ورینه تاج و سیاح فرانسوی می نویسد شاه عباس از دو نظر محل مزبور را برای ساختن پل انتخاب کرد .یکی آنکه در این نقطه رود خانه عمیق و پر آب شده منظره زیبایی پیدا میکند دیگر آنکه راه گبرها که در پشت عمارت سعادت آباد اقامت دارند نزدیم شده از روی این پل جدید به شهر عبورو مرور نمایند .
پایه های پل از سنگ ساخته شد و طرف راست آن ( مقابل جریان رود خانه ) مثل جلوی کشتی تیز و نوک دار است که از فشار آب جلوگیری می کند . سمت چپ دارای پله های سنگی عریض و مرتفعی است که تا کف رودخانه اتصال دارد . در مواقع کم آبی همان سکو ها نشیمن تما شا چیان میباشد که از منظره زیبای رود و بیشه های سبز و خرم اطراف استفاده میکنند .
امتیاز پل خواجو برسایر پل های زاینده رود آن است که غیر از اختلاف جنبه معماری ـ تزینات کاشیکاری فراوان نیز دارد و پشت بغلهای چشمه های پایین و غرفه های بالا و بنای دو بیگلربیگی روی پل و نمای غرفه های طرفین پل با کاشیهای الوان مختلف تزیین شده ودر داخل اطاقها و گوشواره های بیگلر بیگی روی پل که اقامتگاه تفریحی پادشاه بود نقاشی شده است .
این پل بیست ویک دهانه دارد در ابتدا و انتهای پل سمت راست و چپ غرفه های یک طبقه ساخته شده ودر وسط پل عمارت دو طبقه گچ کاری بنا کرده اند . کاشیهای بیرون پل قدری ریخته و قدری بر جاست به عقیده کرزن.
تغییر کارکرد پل خواجو:
پل خواجو به مثابه قصری است که فضای سبز و استخر خود را به گونهای طبیعی در اختیار دارد . پل خواجو نیز مانند سی و سه پل فونکسیون متفاوت قصر،محل عبور ، محل استراحت و گردش درتابستان را داشته است این پل را در جای پل قدیمی دیگری با در نظرگرفتن سه کارکرد ساخته اند :به منظور فضائی برای گذر و استراحت ، دیگرمحلی برای ایجاد یک دریاچه مصنوعی ، و سوم و مهمترین فونکسیون پخش کردن آب و رساندن آن به مناطق کشاورزی مختلف .
برا ی انبار کردن آب در بالا دست پل، نخست کشوهای ساخته شده با الوار در شیارهای شیب داری که در دو بدنه آب روی زیری کنده شده پایین می دادند تا جلوی آب روی زیری را ببندد . این کشوها را با طنابهائی که به زیر طاق پل آویزان میکردند ، بالا می کشیدند و پایین می دادند پس از آنکه جلوی آب رودهای زیری بسته شده ، جلوی آب رودهای زیری بسته شده ،. جلوی آب رودهای بالای می ایستد.
برای جا گذاشتن کشوهای بالائی ـ کنار دیدگاههای میان پایه های پل، در سنگ جا سازی کرده اند . نخست دو سر الوارهای متکا را در آنجا می گذاشتند سپس پایین کشوها را در شیاری که روی تخته سنگهای پوششی آب روی زیری کنده شده بود جا می گذاشتند و بالای آنهارا به الوارهای افقی تکیه میدادند برای آنکه فشار آب بالائی ، الوارهای متکای آنهارا نشکند ، پشت الوارهای متکا ، شمع چوبی می زدند برای آنکه این شمعها از جا در نروند ، در تخته سنگهای پوشش آب روی زیری، برای جا گذاشتن پای شمعها جا سازی کرده اند.برای تقسیم آب در زیر پل خواجو، کشوهای آب روی زیری را بالا می کشیدند و آب روان شده را از زیر کشوها را در پایین دست، نزدیک لبه پله کان،سوراخ گرد کوچکی کنده اند که یک میله چوبی کددار (درجه بندی شده ) در آن فرو میردند و گودی آب آرام گرفته را اندازه می گرفتند و از روی آن مقدار آب روان شده را می سنجیدند.از منظره دریاچه مصنوعی که در قسمت غربی پل موجود می شده در دوره شاه عباس دوم و جانشینان او در مواقعی که در کاخهای سلطنتی ساحل زاینده رود ماند عمارت هفت دست و تالار آئینه خانه مراسمی برپا بوده استفاده می شده، به این ترتیب که بر روی آبهای بر هم انباشته مقابل قصرهای سلطنتی مراسم آتش بازی به عمل می آمده است.
برای کشتن انرژی آب،در پایین دست پل، پله کانی ساخته اند که آب روی آن فرو می ریزد و انرژیش را از دست بدهد،تا هنگام رسیدن به بستر رودخانه،انرژی خراشنده نداشته باشد که بستر رودخانه را بشوید. در میان پایه های پل، دیدگاهی به پهنای9/2 متر ساخته اند که از درون آنها سراسر زیر پل دیده می شود. از این دیدگاه ها (بیشتر از دیدگاه میانی ) مسیر آب به آبیاران فرمان می داده است.
همچنین پله های کناری و سرار زیر پل جایگاهی بوده است برای تفریح و استراحت مردم، تا خستگی خود را در کنار رود درآمیختگی زیبای آن با طبعیت از دوش بردارند.معماری پل خواجو تحت تاثیر معماری قصرهای صفوی است. به عنوان مثال شباهت مرکز پل بیگلربیکی را به کاخ هشت بهشت می توان نام برد.این دو فضا در دو ضلع شرقی و غربی پل شامل چند اطاق مزین به نقاشی است که اقامتگاه سلطنتی بوده است. و مواقعی که پادشاه قصد تماشای آبریزان پل را داشته، و یا به عنوان ویلائی تابستانه مورد استفاده خاندان شاهی بوده است. بعد از تعطیلات نوروز سال 1060 هجری به امر شاه عباس دوم پل خواجو را که بر زاینده رود بسته شده آئین بندی و چراغانی و گلریزان کردند و هر یک از غرفه های آن را یکی از امرا و بزرگان تزئین خود و پادشاه به مدت یک ماه در کنار رودخانه به عیش وعشرت پرداخت.
تغییرات پل خواجو:
در قسمتهای زیر سقف پل اطاقهای زیر سواره رو در بعضی قسمتها که سطح آجرها ریخته بوده و بیشتر هم این قسمتها در وسط اتاق اطاقها می باشد یک قشر گچ را به فرم آجرکاری خط کشی کرده اند. دیگر از کارهای مرمتی در پل خواجو نصب دیوار آجری مشبک در دهانه های کناری قسمت بیگلربیکی می باشد که به این ترتیب از ورود به داخل این قسمت جلوگیری شده است. همچنین در قسمت جلوی دهانه های بیگلر بیگی نردهائی جدید نصب گردیده است.کارهای مرمتی انجام شده عبارت است از تعویض سنگهای قسمتهای آبرو در جبهه شرقی پل و پر کردن حفره های ایجاد شده در جلوی سکوی سنگفرش در اثر ریزش پل و تعویض و ترمیم پله ها بوده است. این سنگفرشها در اثر مرور زمان ترکهایی برداشته اند و اختلاف سطحهایی با یکدیگر پیدا کرده و به صورتهائی غیر همگن در آمده بودند، در ابتدا این سنگها را برداشته و پس از زیر سازی آنها مجددا” همان سنگها را کار گذاشته و سطح سنگها را یکسان کرده اند. در مرحله بعدی پله ها را عوض کرده و فرمی شبیه به ساخت قبلی ایجاد کرده و در صورت امکان از سنگهای اصلی و در غیر این صورت از سنگهای جدید استفاده کرده اند در جبهه غربی پل نیز تعمیراتی انجام شده است. این کار علت فاصله پیدا کردن بین سنگها و معدوم شدن بعضی از سنگها بوده است مراحل کار در این مرحله عبارت بوده است از :
1ـ عوض کردن مسیر آب در یک قسمت پل.
2ـ برداشتن سنگهای موجود در کف آبروها.
3ـزیر سازی مجدد در قسمتهای مختلف.
4ـ سنگفرش مجدد مسیر با استفاده از سنگهای قدیمی در صورت امکان و استفاده از سنگهای جدید.
مراحل مختلف را در این مرحله می توان مشاهده نمود.همچنین سنگهایی از دیواره سکوها را نیز در جبهه غربی در صورت لزوم تعمیر و تعویض کرده اند. نمای غربی فعلی پل در عکس19 نمایان است.
از مهمترین اقداماتی که بر روی پل انجام گرفته، تعویض پیاده روهای پل می باشد. قبلا” دو پیاده رو به عرض حدود 70 سانتیمتر در طرفین سواره رو وجود داشته که لوله های آب و کابلهای برق و تلفن از داخل آن عبور می کرده است.به منظور کاهش رفت و آمد و جلوگیری از عبور کامیونها بزرگ و سنگین وزن و در نتیجه جلوگیری از صدمه زدن پل تعرض پیاده روها در برنامه کار قرار گرفته است مراحل مختلف کار:
1- در کنار پیاده روی قبلی پیاده روئی به عرض 140 سانت و ضخامت 20 سانت بتن ریزی شده است.
2ـ به منظور ازدیاد اصطکاک در کف پیاده روها شیارهائی بر روی قشر بتنی ایجاد شده است.
در جدول بندی کنار پیاده روها زائده هائی بتونی با فاصله هائی به تناوب به منظور جلوگیری از عبور ماشبن های سنگین ایجاد شده است.
تزئینات پل خواجو:
کاشیکاری پل خواجو حکایتی زیبا از هنر و مهارت مردم این بوم و سرزمین است سادگی و زیبائی ترکیب بندی آنها به شدت مورد تحسین بیننده قرار می گیرد. این کاشیکاریها در لچکیهای بالای قوسها در سراسر پل موجب زیباتر جلوه کردن آن شده اند.رعایت تناسبات هندسی و تقارن چه در طرح خود کاشی و چه در نقوش آن به نحو چشمگیری وجود دارد این از خصوصیات مشخص دوره صفویه می باشد. در تابلوهای نقاشی و کاشیکاریها نسبت جاهای خالی به پر تا حد امکان در این دوره برابر گرفته شده است.استفاده از رنگ در این دوره نسبت به دوره های پیشین تغییراتی کرده است. رنگ زرد بیشتر از هر دوره دیگر به خصوص در کارگاههای اصفهان توسعه پیدا می نمایند رنگها با ته رنگی از زرد پدیدار می گردند. رنگهای آبی علاوه بر لاجوردی و آبی کلبات،شامل آبی آسمانی و آبی خاکستری روشن می باشد.نمای شرقی پل در لچکی قوسهای بالائی با کاشی هفت رنگ پوشیده شده است. نقوش این کاشیها، انواع گل و بته، نقش ترنج و عناصر اسلیمی و خطائی می باشد. دو رنگ زرد و آبی در این کاشیها نظرها را جلب می نماید.
حاشیه دور لچکیها از عناصر بند خطائی پوشیده شده است.در قسمت مرکزی داخل پل نقشهای تکراری هندسی و غیر هندسی با رنگهای زیبا جلب توجه می کنند و نقش گل چند پر به صورت تکراری در زمینه آبی و سبز روشن نیز دیده می شود.
ازدواج در ایران و ادیان مختلف
ازدواج
ازدواج یا پیوند زناشویی پیوندی آیینیاست که طی احکام یا رسومی خاص بین زن و مرد در مذاهب و کشورهای مختلف برقرار میشود تا به تشکیل خانواده منجر گردد و میتواند منجر به زایش فرزند شود. در برخی از کشورهای جهان، ازدواج همجنسگرایان، یعنی ازدواج دو مرد یا دو زن با یکدیگر و تشکیل خانواده نیز وجود دارد.
سیر تاریخی ازدواج
ایران باستان
در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده میشد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود. انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان میداد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشتهاند . نوع دیگر که باعث بحث و جدلهای زیادی میان امروزیان شدهاست خویدوده بود که ازدواج با محارم است.
ازدواج در دیدگاههای جامعهشناختی
در جامعهشناسیِ خانواده علتهای دگرگونیها و بررسی واقعیتهای موجود مفهوم «خانواده» بررسی میشود. به طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقشهای اجتماعی و جابهجایی پایگاه اجتماعی افراد میشود.
موضوع مکانگزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعهشناسی و انسانشناسی است:
ازدواج از دیدگاه حقوقی
ایران
در ایران با توجه به شیعه جعفری در اسلام ازدواج به دو نحو دائم و موقت میتواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پارهای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در اینست که ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود آزاد است، یعنی وابسته باراده و قرارداد طرفین است، حتی بودن آن نیز در حقیقت نوعی آزادی بهطرفین میبخشد و زمان را در اختیار آنها قرار میدهد.
آنچه در درجه اول این دو را از هم متمایز میکند یکی این است که در ازدواج موقت زن و مرد تصمیم میگیرند بطور موقت باهم ازدواج کنند و پس از پایان مدت، اگر مایل بودند تمدید میکنند و اگر مایل نبودند از هم جدا میشوند.
دیگر اینکه از لحاظ شرایط، آزادی بیشتری دارند که بطور دلخواه بهر نحو که بخواهند پیمان میبندند مثلاً در ازدواج دائم مرد باید عهده دار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود، ولی در ازدواج موقت بستگی دارد بقرارداد آزادی که میان طرفین منعقد میگردد، ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود، یا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند.
در ازدواج دائم، زن باید امر مرد را در حدود مصالح خانواده اطاعت کند، اما در ازدواج موقت بسته به قراردادی است که میان آنها منعقد میگردد.
در ازدواج دائم زن و شوهر از یکدیگر ارث میبرند، اما در ازدواج موقت چنین نیست.
زن و مرد میتوانند در ازدواج موقت شرط کنند که بهره برداری جنسی آنها محدود باشد و مثلاً آمیزشی صورت نگیرد.
نوع فایل: word
سایز:23.8 KB
تعداد صفحه:10
پاورپوینت بررسی شیوه های مختلف مقاوم سازی سازه های با مصالح بنایی
چکیده:
بدلیل آنکه بسیاری از ساختمانهای متداول در اکثر نقاط ایران، ساختمانهای مصالح بنایی و مختلط میباشند و اکثر این سازهها طوری ساخته میشوند که در برابر بارهای زلزله مقاومت بسیار کمی دارند لذا در این سمینار انواع روشهای مقاومسازی ساختمانهای با مصالح بنایی و مختلط مورد بررسی قرار گرفته است. در انتخاب روشهای مقاومسازی سعی بر آن بوده است که آسانترین روشها که در ایران نیز قابل اجرا باشند استفاده گردد.
مقاومسازی به انواع حالات تقویت دیوارها سقفها، پیها و ستونها، تیرها، شناژها و یکپارچهسازی اجزاء مختلف ساختمان تقسیم میگردد. تعمیر و مرمت سازههای آسیب دیده نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
مقدمه
از آنجا که کشور ایران به عنوان یکی از منطقههای زلزلهخیز جهان در مسیر کمربند زلزله آلپ هیمالیا قرار دارد و وجود گسلهای فراوان و رخداد زلزلههای شدید گذشتههای دور و دهههای اخیر در راستای گسلهای شناخته شده و همچنین نقشه پهنهبندی موجود خطر زلزله نشانگر این واقعیت است که اکثر مناطق کشور در معرض وقوع زلزلههای شدید یا نسبتا شدید قرار دارند، از طرفی با توجه به وضعیت آسیبپذیری بسیار نگرانکننده شهرها و روستاهای کشور که حاصل قرنها غفلت در تاریخ ایران بوده است، تا قبل از زلزله منجیل- رودبار (در سال 1369) اقدامات و فعالیتهای مؤثر علمی – فنی در زمینه کاهش خطرات ناشی از زلزله بسیار اندک بوده و آن هم به صورت پراکنده انجام پذیرفته است. پس از این زلزله و بدنبال انجام کارهای گوناگون در زمینه مهندسی زلزله موقعیت کشور از این نظر بهبود یافت به طوری که تهیه و تدوین مقررات، بازبینی آئیننامههای زلزله، تهیه و تدوین دستورالعملهای ایمنسازی و بهسازی لرزهای ساختمانها بخشی ازدستآوردهای حاصل از خود آگاهی جامعه فنی و مدیران کشور پس از زلزله مهم سال 1369 در رودبار و منجیل میباشد.
در کنار این پیشرفتها، کمبودهای شدید و نگرانکنندهای وجود دارد که حاصل ساختار سازهای غیرفنی و ناامن بوده، به طوری که شهرها و روستاهای کشور با ساختمانهای نامقاوم در برابر زلزله، پرهزینه، کم دوام، پرهزینه از نظر انرژی و گران قیمت از نظر نگهداری شکل گرفته است.
در حال حاضر ساختمانهای ساخته شده با مصالح بنایی ]بخصوص ساختمانهای آجری[، درصد بالایی از ساختمانهای موجود یا در حال احداث در کشور ما را تشکیل میدهند مهمترین عامل مقبولیت ساختمانهای بنایی در ایران، بویژه در شهرستانها در دسترس بودن مصالح، ساده بودن تکنولوژی تولید آجر و بلوکهای بنایی، آشنایی سازندگان با نحوه ساخت و ساز با مصالح بنایی و سرانجام ارزانتر بودن قیمت تمام شده این قبیل ساختمانها نسبت به ساختمانها با اسکلت فولادی و بتن مسلح میباشد.
دستهبندی ساختمانهای آجری
ساختمانهای آجری به بناهای گفته میشود که با مصالح فشاری، مثل آجر، بلوک بتنی، سنگ و خشت و ملات بنا شدهاند. این ساختمانها را میتوان به چهار گروه غیرمسلح، نیم مسلح، مسلح و مرکب تقسیم کرد
بررسی علل و میزان ضایعات آرد و نان های مختلف
چکیده:
این مطالعه به منظور بررسی میزان ضایعات آرد و نان ها در نانوائی ها و در حین مصرف و ارتباط آن با کیفیت ماده اولیه، نوع نان، نحوه تولید، پخت و مصرف در سه استان تهران بدلیل تنوع نان ها، خوزستان بدلیل حداکثر تولید نان بصورت تافتون و در استان گلستان بیشتر بصورت بربری انجام گردید. این بررسی ها از آذرماه 1380 طبق پرسشنامه های مختلف (پرسشنامه مربوط به خانوار مصرف کننده، پرسشنامه عمومی مصرف کننده، پرسشنامه اختصاصی مصرف کننده) با 286 سئوال به اجرا در آمد.
در عمل هم برای یادداشت برداری و آمارگیری از ضایعات نان ها اول هر ماه با تحویل پلاستیک های رنگی به منازل، نان خشک های هر ماه به تفکیک، لواش، بربری، سنگک، تافتون و حجیم جمع آوری و آخر همان ماه با مراجعه مجدد به منازل نان خشک ها با ترازوی سیار توزین، پرسشنامه ها تکمیل و اول ماه بعد همین عملیات در منازل و مناطق دیگر از شهرها تکرار می شد
پاورپوینت بررسی مسکن در دوره های مختلف
مساکن اولیه
از زمان ظهورانسان اولیه واحد اجتماعی وی خانواده بود اما اجتماع وی متحرک بوده و برای دستیابی به منابع جدید غذا باید تغییر مکان می داد وهمراه خودمتعلقاتش را به پناهگاه دیگر می برد.تا حدود140000سال قبل از میلاد هیچ واحد پایدار فیزیکی وجود نداشت.با نزدیک شدن آخرین عصر یخبندان انسان مجهز شده وتوانسته بود خود را از مهلکه نجات دهد و در غارها پناه گیرد.و این نخستین مساکن حقیقی بود.دوام سکونت در یک محل بیش از پیش تبدیل واحد فیزیکی به دهکده را میسر می ساخت هرچند که این مجتمع ها بیش از مجتمع هایی از آلونک های بدوی نبود
ساختمان این خانه ها بسیار پیچیده تر و تناسب انها بسیار بیشتر از ان چیزی بود که انتظار داشت.او تصور می کرد که تنها ساختمانهایی یک طبقه ,ساخته شد از خشت خام وصرفا دارای 2 الی 4 اتاق بیابد,ولی وی به ساختمانهایی دو طبقه با دیوارهای از آجر پخته در طبقه پایین و خشت خام در طبقه بالا دست یافت در حالی که گچ ودوغاب آهک تفاوت مصالح رامی پوشانید.دربعضی از این خانه ها 13 الی 14 اتاق پیرامون یک حیاط مفرو ش مرکزی که هوا و نور خانه را تامین می نمود وجود داشت
در مناطق بسیارمتراکم شهری ,با خیابان های باریک ,شلوغ و کثیف و در نتیجه خطرناک ,خانه های حیاط داری که به نیاز محرمیت خانواده پاسخ می گفتند بوجود آمدند مشابه امروزی این خانه ها همان خانه های حیاط دار درون گرا هستند.این نوع خانه ها علی رغم تراکم بالا ,محرمیت را نیز فراهم می آورند,کاری که خانه های معمول برون گرا قادر به انجام ان نیستند.علاوه بر این خانه های حیاط دار در منطقه بین النهرین,مصر و دره سند و سپس در یونان و مناطق و نواحی گرمتر امپراتوری رم ,تهویه طبیعی هوا را سبب شده و محیط سردتری را بوجودمی اورد
پلان نمونه هایی از خانه های انسان پیش از تاریخ در منطقه خاور میانه
مصر
علت کبود آثار شهری باقی مانده د رمقایسه با شهرت ساختمانها ی مذهبی بکارگیری تمام مصالح برای ساخت معابد بوده .خانه ها مثل بین النهرین از خشت خام بوده اما چون سکونت در یک مکان تداوم نداشته تل که حاصل این تداوم سکونت است بوجود نیامده و بنابراین حتی اگر آثاربا ارزش نیز توسط لایه های بعدی ساختمان حفظ شده باشند ,تشخیص مکان انها غیر ممکن می باشد.
دهکده کارگران
دهکده کارگری کاهون منطقه ای با مساحتی کمتر از 20 آکر را در بر داشته است.این دهکده محصور در دیوار بوده که به منظور جلوگیری از خروج مردم از آن ساخته شده بودو تنها به مدت 21 سال مسکونی بوده است.مشاهدات حاکی از آن است که"هر خیابان دارای یک سری خانه های هم شکل است.علی رغم عدم وجود باغ در شهر هر خانه ای هر چند کوچک مانند خانه های امروزی مصر,دارای یک حیاط بوده است.خانه های کارگران معمولی حداقل دارای سه اتاق و حیاط بود.در حالیکه سایر خانه ها با توجه به موقعیت و وضع مالی صاحب خاه ,دارای 6,5,4اطاق بوده و بعضی از خانه ها ی بزرگتر نیز دو طبقه بوده اند.
شرح انواع مختلف پیچها
در بیشتر واحدهای صنعتی از پیچ ها برای سوار کردن و اتصال قطعات روی یکدیگر و نیز تنظیم دستگاههای صنعتی و یا جهت انتقال حرکت استفاده می شود. در کمتر دستگاهی است که از پیچها استفاده نمیشود بهمین دلیل است که اهمیت آنها در صنعت بسیار زیاد میباشد. مواردیکه از پیچها استفاده میشود عبارتند از:
ماشینهای ابزار، انواع گیره ها، وسائط نقلیه، ابزرار و ادوات جنگی و کشتی ها، هواپیماها، ساختمانهای فلزی، میز و صندلی، ماشینهای چاپ و ریسندگی و بافندگی.
تراشیدن پیچها بوسیله ماشین تراش و یا سایر دستگاههای دیگری نیز صورت میگیرد که البته برحسب نوع دقت و اندازة آن در دستگاه مخصوص بخود تراشیده یا ساخته میشوند.
شکل (142) تراشیدن پیچ را بوسیله ماشن تراش نشان میدهد که با داشتن مشخصات کامل پیچ و با در نظر گرفتن اصول پیچ تراشی و مراحل آن میتوان آنرا تراشید. ولی بطور کلی تراشیدن پیچ با ماشین تراش بدون شک یکی از مشکلترین عملیاتی است که انجام میگیرد. منظور از تراشیدتن پیچ ایجاد شیار مارپیچی با فرم دندانه و زاویه مشخصی روی محیط استوانه ای ایجاد میگردد میباشد. علاوه بر آن نیز میتوان همین عمل را در داخل سوراخهای داخلی انجام داد.
شرح اجزاء مختلف پیچ و طریقه تراشیدن آنها:
قبل از اینکه به تراش پیچها اقدام نمائیم لازم است که اجزاء مختلف آنرا بشناسیم برای این منظور بطور خلاصه بشرح هر یک بصورت زیر میپردازیم.
1- قطر خارجی Mujor D – بزرگنرین قطر پیچ و یا مهره را قطر خارجی آن گویند که عبارت است از اندازه سر دندانه تا سر دندانه مقابل که آنرا با حرف OD نمایش میدهند.
2- ارتفاع یا گودی دندانه Depth of T – ارتفاع دندانه عبارت است از فاصله قائم میان سر دندانه تا ته دندانه پیچ که آنرا با علامت h مشخص مینمایند.
3- قطر داخلی Minor D که کوچکترین قطر پیچ و یا مهره را قطر داخلی گویند که اندازه آن عبارت است از فاصله ته دندانه تا ته دندانه مقابل آن یا بعبارت دیگر برابر است با تفاضل قطر بزرگ دو برابر ارتفاع دندانه که با حرف I نشان میدهند. شکل (143) اجزاء مختلف پیچ را نشان میدهد.
4- تعداد دندانه Nimber of T. – همانطور که در شکل پیدا است تعداد دندانه عبارت است از تعداد دندانه در یک اینچ روی محیط در طول پیچ که برای تعیین آن خط کش یا کلیس را روی پیچ مطابق شکل قرار داده و سپس دنداغنه های بین یک اینچ را میشماریم که معمولاً آنرا با حرف N نمایش میدهیم. علاوه بر آن میتوان با طرق مختلف دیگری آنرا اندازه گیری نمود که عبارت از استفاده از شابلن باین ترتیب که شابلن مورد نظر را روی دندانه ها قرار داده و در صورتیکه نوری از بین دندانه ها نشاهده نشد تعداد دندانه هائیکه روی شابلن نوشته شده است همان تعداد دندانه پیچ خواهد بود.
5- گام یا تقسیم دندانه Pitch – فاصله نوک یک دنده تا دنده مجاور و یا فاصله یک نقطه از ته دنده تا نقطه مشابه از ته دنده دیگر را گام یا تقسیم دنده گویند که با علامت P مشخص میکنند.
6- تارک یا پهنای سر دنده Crest – سر دندانه پیچ های یکنواخت ملی دارای سطح باریکی است که طرفین یک دندانه را بهم متصل میسازد با f علامت
نوع فایل: word
سایز:61.0 KB
تعداد صفحه:23
بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی
واژه شناسی
درباره واژه نفس آمده است.
نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است.
نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است .
1) روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان میگیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت خواب قبض میکند ، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه میدارد. اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشند و دیگری را تا وقتی معین به بدن میفرستد.
2) ذات و شخص . مثل “واتقو یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا” بقره : 48 بترسید از روزیکه کسی از کسی کفایت نمیکند.
3) در آیاتی نظیر “و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی” یوسف : 53 . “و نفس و ما سواها . فالهمها فجورها و تقویها” شمس: 7و8 . میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد.
4) قلوب و باطن . در آیاتی نظیر “واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه” اعراف : 205. و تخفی فی نفسک مالله مبدیه احزاب : 37 . مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد.
5) نفس به معنی بشر اولی در آیاتی مانند “یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء” سوره نساء : آیه 98 : انعام – 189 : اعراف
الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) . علم است برای ذات واجب الوجود. (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= اله) بود. علم است که به معبود حق دلالت دارد. چنانچه جامع معانی همه اسماء الحسنی میباشد ، نامی ازنامهای خدا . لفظ جلاله. 1
باید دانست که در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری تعالی است ، ولی التزاما بجمیع صفات خدا دلالت میکند و شاید از این جهت گفتهاند : الله نام ذات واجب الوجودی که جامع تمام صفات کمال است و این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است و پنج بار “اللهم ” و بقیه “الله” (المعجم المفرس) وجود حق تعالی و توحید قرآن تعریف نکرده است و نشان نداده است. 2
عدو : دشمن که در قلب به انسان عداوت دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار میکند “ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا” نساء : 101 .
ان الشیطان للانسان عدو مبین) یوسف : 5
به قول راغب دشمن 2 جور است یکی آنکه بشخص عداوت دارد و بقصد دشمنی است مثل : “فان کان من قوم عدو لکم” نساء : 92
دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه وی حالتی دارد که شخص از آن متاذی میشود چنانکه از کار دشمن ، مثل “فانهم عدو لی الا رب العالمین”
بعضی موارد از عداوت دشمنی ظاهر و از بعضا عداوت و کینه قلبی است گرچه عداوت بمعنی تجاوز قلبی است در اقرب موارد گفته : عداوت به معنی خصومت و دوری است بقولی آن اخص از بغضاء است که هر عدو مبغض است و گاهی آنکه دشمن نیست مبغض است.3
در آیه “و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان” مائده 20 : عدوان چنانچه از راغب نقل شده است و در المنار ذیل آیه فوق گفته عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد یعنی در گناه ظلم همدیگر را یاری نکنید.
اصطلاحاتی که برای شناخت خود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:
1-حیات : عالی ترین محصولی که کارگاه طبیعت تولید میکند ، این پدیده با قطع نظر از ماهیت شگفت انگیزی که دارد ، دارای مختصات عمومی و روشنی است که آن را از سایر اجزاء عالم طبیعت مشخص مینماید. مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محیط برای زیست تولید نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و .. همه جانداران در این پدیده مشترک میباشند.
2-جان : مانند خمیر مایه حیات برای جانداران است ، یا حیات در چهره احساس ملایم و ناملایم جان نامیده میشود.
3-خود : عامل مدیریت حیات است که تنظیم روابط حیات را با محیط طبیعی و با سایر موجودات پیرامون خود بعهده میگیرد.
4-من : از آنهنگام که خود مورد آگاهی قرار میگیرد و میتواند از “جز خود” تفکیک شود. من و خود باعتبار ابعاد و کیفیات مختلف ، با توصیفات گوناگونی متنوع میگردد ، مانند من اجتماعی ، من برتر ، من طبیعی ، من ایده آل، من مجازی و من حقیقی …
5-روان : اصطلاحی است برای آن حقیقت واحد درونی که دارای فعالیتها و خواص و نمودهای مخصوص میباشد که در علوم گوناگون روانی مورد بحث و تحقیق قرار میگیرند.
بنظر میرسد که تفاوت چهره من و روان در وضع پویایی روان است که عبارت است از تحرک دائمی و دگرگونی مستمر که در من حکمفرما است. اگر اولین استعمال کنندگان این اصطلاح باین معنای پویایی من توجه داشته و آن را روان اصطلاح کردهاند ، توجهی فوق العاده با ارزش داشتهاند. جلال الدین مولوی در توضیح اندیشه و امعان که بمعنای دقت در تفکر است ، چنین میگوید:
چیست امعان ؟ چشمه را کردن روان چون ز تن وارست گویندش روان
6-روح : جنبه عالی روان که وابستگی آن را به جهان مافوق طبیعت محسوس نشان میدهد ، روح نامیده میشود. البته دو اصطلاح روح و روان گاهی بطور مترادف بجای یکدیگر هم بکار برده میشوند.
7-ذات : اصطلاحی است دارای معنای عمومی که در مقابل جهان عینی بکار میرود و اغلب مترادف با ماهیت است.
لوازم ایمان ، عمل صالح است.
والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون
کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، اهل بهشت هستند و برای همیشه در آنجا به سر خواهند برد.
انسان مومن باید دست به هر کار و فعلی که میزند از انگیزه الهی برخوردار باشد ، یعنی عمل خود را به قصد قرب به خدا انجام دهد.
“گفتار نیک و پندار نیک” : نه تنها اعمال و افعال انسان مومن باید حساب شده و دقیق باشد ، بلکه گفتار و پندار او نیز باید درست و صحیح باشد. انسان مومن نباید سخن لغو و بیهوده بر زبان جاری سازد ، هم چنان که نباید شهادت ناحق و دروغ بدهد. قرآن کریم به هنگام برشمردن صفات “عبادالرحمان” در مورد آنها چنین میگوید :
والذین لا یشهدون الزور اذا مروا باللغو مروا کراما
(عبادالرحمن) کسانی هستند که شهادت ناحق و دروغ ندهند چون بر امور ناپسندی بگذرند با بزرگواری گذر کنند. (فرقان 72)
انسان نمونه قرآن فردی است که از میان آراء و نظرات مختلف نیکوترین آنها را انتخاب میکند. به بیان دیگر او حتی به اقوال مخالفان خود نیز با بزرگواری گوش فرا داده و سخنی را که حق است میپذیرد.
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
بشارت ده بیکسانی که وقتی کلامی را میشنوند بهترین و نیکوترین آن را انتخاب میکنند. (زمر 19)
“راستی” و صداقت نیز از برجسته ترین صفات و کمالات انسان مومن است. چنین انسانی هیچ گاه سخن دروغ و سخن زشت را بر زبان خود جاری نمیسازد، حتی اگر با جاهلان و فرومایگان نیز برخوردی داشته باشد با زبان خوش پاسخ آنها را میدهد.
و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
(عباد الرحمان) کسانی هستند که هرگاه مردم جاهل آنان را خطاب کنند با سخن ملایم پاسخ دهند (فرقان 6)
“مردم گرایی” : انسان نمونه قرآن انسانی اجتماعی و مردم گراست. او حق ندارد که دور از جامعه در گوشه عزلت به سر برده و احساس هیچ گونه تعهد و مسئولیتی نکند. انسان مومن باید به دردها و گرفتاریهای افراد جامعه خود اندیشیده و راه درمانی برای آن پیدا کند ، چرا که از نظر قرآن کریم افراد مومن در حکم یک پیکر بوده و میان آنها رابطه برادری برقرار است.
عنوان : خداشناسی در کلام حضرت علی (ع)
در کتاب نهج البلاغه با استناد به کلام امیر مومنان علی (ع) واقعیات و حقایق با اهمیتی در رابطه با موضوعات خدا و انسان مورد بحث قرار گرفته که در 4 بخش کلی آن اشاره میگردد.
بخش اول :
بیان مختصات مقام شامخ خداوندی است که در حقیقت بازگو کننده اوصاف جمال و جلال آن ذات اقدس است. که بدون آنها ، خدایی مطرح نیست و راه شناخت این مختصات ، توجه همه جانبه به مفهوم کامل مطلق است که ضروری ترین صفت اوست ، مانند :
الحمدالله الذی علابحوله و دنا بطوله مانح کل غنیمه و فضل و کاشف کل عظیمه و ازل.15
سپاس مرخدای راست که به قدرت و سلطه ربوبیش بالاتر از همه جهان هستی است و با احساس و عنایت پروردگاریش به همه موجودات نزدیک است. اوست بخشنده هر سود و فضل ، و برطرف کننده هر حادثه بزرگ و تنگنای سخت.
الاول الذی لم یکن له قبل فیکون شی قبله و الاخر الذی لیس له بعد فیکون شی بعده.16
خدا آن ذات اول است که برای او هیچ قبلی نبوده است تا پیش از ذات اقدس او چیزی وجود داشته باشد ، و آن آخر است که برای او بعدی وجود ندارد تا چیزی بعد از او وجود داشته باشد (یعنی آن ذات واجب مافوق هر ابتدا و انتهاست که تصور شود.)
الحمدالله المتجلی لخلقه بخلقه و الظاهر لقلوبهم بجحته .17
سپاس مر خدای را که به وسیله خلقتی که فرموده ، به مخلوقاتش تجلی نموده و با حجت درونی در دلهای آنان آشکار است.
همچنین است در جملات دیگر از نهج البلاغه که علم مطلق و قدرت مطلقه خداوندی را با بیانات روشن توصیف میکند و چنانکه میدانیم ، این توصیفات از قبیل تعریفات منطقی معمولی نیست که منظور از آنها ، توضیحی درباره ذات خداوندی باشد ، زیرا هم از نظر عقلی و هم با نظر به جملات نهج البلاغه که در موارد متعدد آمده است ، ذات اقدس الهی قابل شناخت نیست. بلکه رابطه انسانهای رشد یافته با خدا همان طور که امیرالمومنین علیه السلام فرموده است، تجلی اوست در دلهای شایسته با نیروی ایمان. از آن جمله :
و لا تقدر عظمته الله سبحانه علی قدر عقلک فتکون من الهالکین هو القادر الذی اذا ارتمت الاوهام لتدرک منقطع قدرته و حاول الفکر المبرا من خطرات الوساوس ان یقع علیه فی عمیقات غیوب ملکوته و تولهت القلوب الیه لتجری فی کیفیه صفاته و غمضت مداخل العقول فی حیث لا تبلغه الصفات لتنال علم ذاته ردعها و هی تجوب مهاوی سدف الغیوب متخلصه الیه سبحانه فرجعت اذ جبهت معترفه بانه لا ینال بجور الاعتساف کنه معرفته .18
عظمت خداوندی را به اندازه عقل خود اندازه گیری مکن ، زیرا از هلاک شوندگان خواهی گشت. خداوند آن توانای مطلق است که هرگاه اوهام انسانی بخواهد نهایت قدرت او را درک کند و فکر تجرید شده و خالص از جریانات وسوسهها بخواهد در اعماق غیوب ملکوت الهی ذات او را دریابد و دلها با اشتیاق برای دریافت کیفیت صفات او به فعالیت بیفتند و عقول انسانی با دقیق ترین راهها با نفوذ بسیار ظریف و دقیق بخواهند برای شناخت ذات او به مقامی که اوصاف توانایی رسیدن به آن را ندارد ، وارد شوند ، آن عقول را بر میگرداند در حالی که در مهلکههای تاریکیهای غیوب سرگردانند. این عقول که برای شناخت ذات خداوندی حرکت کرده بودند ، در حالی که دست رد به پیشانی آنها زده شده است ، برمیگردند و اعتراف میکنند که با تعدی تکلف آمیز نمیتوان به کنه معرفت او نایل گشت.
فهرست
عنوان صفحه
چکیده .............................................................................................................................................
مقدمه ..............................................................................................................................................
واژه شناسی ...................................................................................................................................
خودشناسی و اصطلاحات آن ...................................................................................................
تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن ............................................................................................
آشنا ساختن انسان با خویشتن ................................................................................................
اهمیت خودشناسی در قرآن کریم .........................................................................................
انسان و شناخت های کاذب و فریبنده ..................................................................................
انسان و خداشناسی .....................................................................................................................
ارزش و مقام انسان ......................................................................................................................
ویژگیهای انسان کامل در قرآن ..............................................................................................
خداشناسی در کلام حضرت علی (ع).....................................................................................
نگاهی به سیمای انسان کامل و ویژگیهای او از دیدگاه نهج البلاغه .............................
انسان و دشمن شناسی ..............................................................................................................
دشمن داخلی ................................................................................................................................
ناکثین و شیوه حضرت علی (ع) در برخورد با آنان ............................................................
سیمای ناکثین ..............................................................................................................................
نتیجه گیری ...................................................................................................................................
پی نوشتها .......................................................................................................................................
فهرست منابع ................................................................................................................................
بررسی اعتیاد به مواد مخدر در جوامع مختلف
مقدمه
زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد و هنجارهای اجتماعی است. اگر ما از قواعدی که انواع رفتار را در زمینههای معینی به عنوان رفتارهای مناسب و رفتارهای دیگری را به عنوان رفتارهای نامناسب تعریف میکنند، پیروی نمیکردیم، فعالیتهایمان دستخوش هرج و مرج میگردید.
از سوی دیگر زندگی اجتماعی انسان با پدیدههای اجتماعی نمود مییابد. پدیدههای اجتماعی در واقع واقعیتهایی هستند که جزء ذاتی زندگی اجتماعی بشر میباشند. حال اگر برخی از این پدیدهها در وضعیتی قرار گیرند که از سوی جامعه، منفی تلقی شوند، ممکن است که در حیات مطلوب اجتماعی اثر نامناسب گذارده و یا آن را تهدید نمایند. اما باید دانست که تلقی منفی از یک پدیده اجتماعی در همه جوامع یکسان نیست و شاید معدودی از این پدیدهها را بتوان یافت که وجود آنها در تمام یا اغلب جوامع همراه با تلقی منفی باشد. همچنین در یک جامعه خاص نیز تشخیص مثبت یا منفی بودن یک پدیده در میان گروهها یا افراد مختلف، لزوماً یکسان نمیباشد. در این میان تلقی رهبران سیاسی جامعه، فراتر از یک تلقی فردی بوده و به مقدار زیادی در روند حیات جامعه تأثیر دارد.
اعتیاد به مواد مخدر یکی از مسائل مبتلا به امروز جهان است. پدیدهای است که بیش از پیش نسل امروز و فردا را تهدید به نابودی میکند و این امر تقریباً درد جدیدی است، روزی نیست که سمینارها و کنفرانسهایی با شرکت عدهای صاحب نظران دنیا در زمینههای جرم شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و… تشکیل نگردد و در پی از بین بردن این درد بیدرمان نباشند. ولی از آنجا که در فکر شناخت زمینههای اعتیاد بر نمیآیند غالباً طرق درمان پیشنهادی آنان نیز چاره درد نمیکند. این است که میبینیم هر روز بر تعداد معتادین چه در ایران و چه در جهان افزوده میگردد.
بیان مسئله
مصرف مواد مخدر همچون خشخاش، هروئین، تریاک، ماری جوانا و … تا حدودی بهتر از دیگر انواع انحرافات نشان میدهد که تا چه حدی هر جامعه، برحسب زمان، مکان، جنس، سن، قوم، قبیله و طبقه مسائل جامعوی را تعریف و ارزشگذاری میکند.
امروزه مصرف این مواد و امثال آن، آثار مخرب اعتیاد و قاچاق انواع مواد مخدر بر ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع آسیب رسانده و نه تنها بصورت یک تهدید ملی بلکه فراتر از مرزهای ملی بصورت یک مسئله پیچیده جهانی در آمده که شعاع مضرات و اثرات زیانبار آن گریبانگیر کشورهای بیشماری شده است که شدت و وسعت این بحران که از گذشتههای دور بر جامعه جهانی سایر افکنده برحدی که علاوه بر مسئوولین کشورهای توجه بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان مسائل علوم اجتماعی را نیز به خود معطوف نموده و علی رغم رویکردهای جامع و تمهیدات اتخاذ شده در حل و کاهش این معضل در سطح ملی، منطقهای و جهانی، هر روز عملاً شاهد وخامت بیشتر اوضاع و تشدید این مسئله مهم میباشیم.
اما اینکه چرا و چگونه اعتیاد بر مواد مخدر به عنوان مسأله تلقی میشود، بیشتر مربوط به نظر افراد و تجربه شخصی آنان است. چرا که در سالهای اخیر تعداد فزایندهای از مدم عام شهرها طرز تلقی بامدار او اغماضی را پذیرفتهاند و معتقد شدهاند که این قوانین هستند که مواد مخدر را خطرناک جلوه میدهند و در نتیجه مسائل مربوطه را نیز پدید میآورند. با این وجود در جامعه ما بسیاری از مواد مسأله ساز تلقی میشوند زیرا که اغلب آنها، افراد را ناکار میسازند و توانائی آنان را برای ساماندهی امور خویش، اداره زندگی شخصی و خانوادگی دچار اختلال میکنند.
و این مسئله بدان علت است که با مصرف این مواد، فرد معتاد حرمت ارزش های اخلاقی و جر هنجارهای جامعوی را پاس ندارند و در نتیجه قوانین را زیر پا گذارند و با پرخاش موجبات آزار دیگران را فراهم آورده و در نهایت دست بجرایم و جنایات آشکار یا پنهان مالی یا جانی بزنند.
اگر این واقعیت را بپذیریم که انسان موجودی است اجتماعی و ساخته پرداخته بنیادهای فرهنگی، اقتصادی و روابط و مناسبات اجتماعی جامعهای که در آن پرورش یافته، پس ناچار باید این به این حقیقت که پدیدههای ناهنجاری همچون، دزدی، روسپیگری، اعتیاد و … نیز ناشی از مناسبات و روابط حاکم در درون یک جامعه است. به این ترتیب مشخص میشود که اعتیاد نه یک بیماری شخصی. بلکه یک عارضه اجتماعی است. به عبارت دیگر باید در کنار مسائل تاریخی و سیاسی گرایش به اعتیاد ـ که البته از اهمیت ویژهای برخوردار است ـ به جنبههای اجتماعی و فرهنگی آن نیز توجه کافی مبذول نمائیم و سادهانگاری مسئله را تنها در روابط با معتاد و خصوصیات شخصی و روانی آن ملاحظه کنیم. چرا که اعتیاد یک مشکل اجتماعی است و باید در عمق جامعه ریشهیابی شود.
معمولاً واکنش اجتماعی مردم در مورد مصرف مواد مخدر در طول قرون متفاوت بوده و متأسفانه باید به این حقیقت تلخ اعتراف نمود که اعتیاد را بیشتر یک مسئله شخصی و فردی میدانند نه اجتماعی و این در حالی است که اعتیاد یک مسئله اجتماعی است و نه شخصی. ما هنوز هم در دورهای هستیم که تصویر یک «معتاد محکوم است»، «مغعتاد مظنون است» و … در جامعه ما بدون اینکه بیان کرده باشند رواج دارد، تا شاید بتوان از شیوع آن جلوگیری کرد و اجرای قوانین را تشدید نمود اگر امروز، نسل جوان دیگر به شعارهای ضد اعتیاد اعتقادی ندارند بدین سبب است که انواع جدید از مواد و فرا شدهای مخدر در اختیار آنان قرار میگیرد.
- نظریه تضاد:
نظریه تضاد نیز مانند نظریه انحراف بر عواقب شخصی و اجتماعی و تمرکز ثروت و قدرت در دست عدهای معدود تکیه میکند. نقطه عطف عمده این نظریه آن است که گروههای قدرتمند جامعه علایق مشترک اقتصادی و سیاسی دارند و اکثر برگزیدگان قدرت، از قدرت سیاسی خود برای تدوین و اجرای معیارهای قانونی حامی منابع خود استفاده یا در واقع سوء استفاده میکنند. طرفداران این نظریه تا حدی تبیینهای متفاوتی را درباره چرایی بروز موقعیت مورد بحث در جوامع جدید عنوان میکنند.
3- نظریه پیوند افتراقی
نظریه «اروین ساترلند» تحت عنوان پیوند براین نکته دلالت دارد که فرایند یادگیری رفتار مجرمانه بوسیله دوستان فرد مجرم تعیین میشود. چهار گام زیر فرایند نظریه پیوند افتراق را به اختصار نشان میدهد:
1- رفتار تبهکارانه:
مانند دیگر رفتارهای معمولی در اثر کنش متقابل با دیگران، بویژه گروه دوستان آموخته میشود.
2- فراگیرید رفتار مجرمانه:
که مستلزم یادگیری تکنیکهای ارتکاب جرم و انگیزهها و گرایشهای مناسب برای بزهکاری است.
3- انسان بدان سبب مجرم میشود که فراوانی امکانات قانون شکنی بر محدودیتهای نامساعد آن بچربد. از این رو اگر ارزشهای یک نفر و ارزشهای افرادی که بر او تأثیر شدید دارند، به جای حمایت کنند، احتمالاً آن شخص مجرم خواهد شد.
بررسی سازمان ملل و نقش آن در مسائل مختلف
سازمان ملل و نقش آن در مسایل مختلف جهان"
دبیر کل
فصل پانزدهم منشور ملل متحد در خصوص دبیرخانه و تمام دبیر کل در سازمان ملل متحد آمده است. ماده 97 منشور عالیترین مقام سازمان را دبیر کل اعلام نموده است.
و مطابق ماده 98 دبیر کل در تمام جلسات مربوط به سازمان انجام وظیفه میکند و گزارش سالانه مربوط به روال کار سازمان را به جمع تقدیم میکند. ماده 99 اشعار میدارد:
«دبیر کل میتواند نظر شورای امنیت را به هر موضوعی که بعقیده او ممکن است حفظ صلح و امنیت بین المللی را تهدید میکند جلب نماید».
بنابراین طبق این ماده میتوان به وسعت عمل دبیر کل پی برد. بعبارت دیگر دبیر کل در این زمینه به ابتکار خود و در فرصت مناسب میتواند، شورای امنیت را مجبور به بررسی موضوعی نماید که مخل نظم و امنیت بین المللی میباشد.
ماده 100 منشور در خصوص استقلال عمل اعضا از کشورشان میباشد. این ماده بیان می دارد که: «دبیر کل و کارمندان ملل متحد در انجام وظایف خود از هیچ دولت یا مقام خارج از سازمان کسب دستور نخواهند کرد و دستوراتی را نخواهند پذیرفت. آنان فقط مسئول سازمان هستند و از هر عملی که مناقی موقعیتشان بعنوان مامورین رسمی بین المللی باشد خودداری خواهند کرد...»
بدین ترتیب دبیر کل سازمان شخصی مستقل است که در اجرای وظایفش منابع ملی خود را در نظر نخواهد گرفت. بالاترین مقام سازمان به معنای با نفوذترین کارمندان میباشد. به عالیترین رتبه و مدیریت را دارا میباشد. بنابراین از روی انتظاراتی به مراتب بالاتر میرود. هرگاه که بحرانی در جهان اتفاق میافتد، چشمها به دبیر کل سازمان ملل دوخته و امیدها به وی بسته میشود.
کورت والدهالم دبیر کل اسبق سازمان ملل در این رابطه گفته است:
(تحرک و توانایی سازمان ملل برای رفع درگیریها تا حد زیادی به کاردانی دبیر کل و همکارانش بستگی دارد. دبیر کل می تواند جریانات سیاسی را به سویی هدایت کند که از بروز درگیریها جلوگیری کند و برای پاره ای از مسائل راه حلهای صلح آمیزی ارائه نماید. زیرا برای مشکلترین مسائل هم میتوان در نهایت به تضمینی همگانی دست یافت. این امور میتواند مهمترین وظایف بن باشد)
در واقع میتوان گفت حساسترین تست در سازمان ملل متحد، مقام دبیر کل سازمان میباشد سیاستهای دبیر کل در تمام سازمان اجرا میگردد و تمام ارکان سازمان علوم به رعایت آن میباشند، قسمت دوم ماده 100 منشور نیز به همین موضوع اختصاص یافته و مربوط به کروم تبعیت ارکان و اعضاء از دستورات دبیر کل میباشد.
معطوف میکنم...
نقش و توانایی سازمان ملل در چنین جهانی واقعاً چیست؟ منشور ملل متحد پس از 6 سال جنگ و انهدام بوجود آمده است. من پارهای در مواقع احساس میکنم که فاصلی کمتر از تدوین کنندگان آن که در پایان یک تراژدی بزرگ زندگی میکردند، آن را جدی میگیریم. در نتیجه من معتقدم اولین گام مهم این است که ما آگاهیها و تعهدات دولتها را نسبت به منشور سازمان ملل افزایش دهیم...
ما سازمان ملل را زمانیکه در همه جا آماده میشویم جدی میگیریم. من مایلم که تاکید کنم که ما باید به طور جدی راههای عملی و امکانات سازمان ملل را به عنوان یک نهاد داخلی در جهانی چنین طوفانی و تا آرام گسترش دهیم.)
مبحث دوم: اشغال لبنان و کورتوالدهام (چهارمین دبیر کل سازمان ملل)
کورت والدهایم دبیر کل چهارم سازمان ملل متحد و رئیس جمهور اتریش در کتاب خود تحت عنوان کاخ شیشهای سیاست درباره فعالیت ها و خاطراتش در دوران دبیر کل توضیح داده است. در این کتاب وادلهایم در فصل چهارم درباره قضیه اشغال لبنان و فعالیتهای خود گفته است.
او چنین میگوید:
(اوضاع انفجاری و نامطمئن خاور نزدیک، قبل از شروع خدمت من، سازمان ملل متحد خود را به خود مشغول داشته بود و عملاً در تمامی دوران خدمت من نیز با آن درگیری بودیم...
سازمان ملل در این مورد بار دیگر ثابت کرد، هر جا که لازم باشد، اگر اختیارات لازم را گرفته باشد تا به سرعت اقدام میکند، نخست تصمیم داشتیم نیروی چهار هزار نفره تشکیل دهیم ...)
وادلهایم در ادامه توضیح میدهد که نیروهای سازمان ملل در آن زمان متعلق به دو کشور ایران و اتریش بودن و تاکید می کند که دولت شاه ایران کمکهای فراوانی را در عملیات سازمان ملل انجام میداده است.
او میگوید بعد از تقاضای از شاه ایران درباره اعزام نیروها به محل ماموریت، وی با این تقاضا مراقبت میکند و ظرف 24 ساعت نیروها منتقل میشوند.
بررسی انسان شناسی از دیدگاههای مختلف
تاثیر امیل دورکیم بر انسانشناسی
در تاریخ انسان شناسی سه شاخه بزرگ قابل تشخیص هستند: نخست انسانشناسی فرانسوی با اندیشمندانی چون امیل دورکیم، مارسل موس و لوی ـ برول. این شاخه به شدت از علوم طبیعی و فلسفه به ویژه از آگوست کنت متاثر بود. دوم، انسانشناسی امریکایی بود که از ابتلا بر مفهوم فرهنگ پای میفشرد و از معان ابتلا انسان شناسی فرهنگی نام گرفت و بنیانگذاران اصلی آن (پس از لوئین هنری مورگان) فرانتس بوآس و شاگردان ؟؟ بودند. سوم، انسان شناسی بریتانیا که تاکید آن به مفهوم جامعه در برابر فرهنگ بود. هر چند بنیانگذاران انسان شناسی بریتانیا برونیسلا و مالینوفسکی وارد طیف براون هر دو اندیشمند کارکرد گرا بودند [رادگیف ـ بحاون به شدت از دورکیم متاثر بود]، اما گسست مشخصی بین آنها وجود داشت. (فکوسی، 1381: 175و174)
با توجه به این مطلب میتوان گفت که دورکیم در تاریخ انسانشناسی و نیز بنیانگذاری این رشته سهم بسیار مهمی داشته است، چرا که وی در دو شاخه از انسان شناسی، یعنی انسانشناسی فرانسوی و انسان شناسی بریتانیا، نقش بسزایی داشته است.
امیل دورکیم را میتوان چه در منشا انسان شناسی فرانسوی و انسان شناسی بریتانیا، نقش بسزایی داشته است.
امیل دورکیم را میتوان چه منشا انسان شناسی علمی جدید و چه در منشا جامعه شناسی جدید قرار داد. در واقع به باور دورکیم، جامعه شناسی علمی گسترده بود که مطالعه مقام جوامع را شامل میشد و مردم شناسی به اعتقاد و تنها یکی از شاخههای جامعه شناسی به حساب میآمد. در حالی که مردم نگاری به نظر دورکیم، مجموعهای از روشهای میدانی بود که به تنهایی اعتبار زیادی ندارند. میتوانیم او را از بنیانگذاران و نظریه پردازان اصلی مردم نگاری به نظر دورکیم، مجموعهای از روشهای میدانی بود که به تنهایی اعتبار زیادی ندارند. میتوانیم او را از بنیانگذاران و نظریه پردازانهای اصلی کارکردگرایی بدانیم. کارکردگرایی وی به خصوص از طرق رابطه عمیق وی با سنت اثبات گرایی آگوست کنت، که در روش شناسی دورکیمی منعکس شده است، دیده، میشود. (همان، 140)
- مردم شناسی فرانسه
«مردم شناسی فرانسه با اندیشمندانی چون، امیل دورکیم و خواهرزاده او مارسل موس (1872-1950)، درون حوزه جامعه شناسی پایهگذاری شد. در فرانسه مطالعه آغازین باز نمودهای جمعی تا مدتها و موضوع پدیده دینی تمرکز داشت.» (ریوبر، 1381: 70) دورکیم با انجام پژوهشهای خود، خصوصاً با کتاب خود تحت عنوان صدور بنیانی حیات دینی، نفوذ زیادی بر نسل نخستین مردم شناسان فرانسه داشت.
- انسان شناسی دینی
«انسان شناسی دینی در معینه دوم قرن 19 شکل گرفت. به رغم پیچیدگی پدیده دینی، [در نزد مردم شناسان] از تایلر تا امیل دورکیم همواره با رویکرد ساده پندارانهای روبرو هستیم که تلاش داشت برای انجام ادیان یک منشا مفروض ارائه دهد و طرح سادهای نیز از منظور آنها ترسیم کند.» (همان: ) دورکیم با انتشار کتاب صور بنیانی حیات دینی تاثیر زیادی بر انسان شناسی دین ماده است. کتاب وی را میتوان جز نخستین کتب انسان شناسی دین قرارداد و راهگشای پژوهشهایی در زمینه انسان شناسی دینی دانست.
- تاثیر دورکیم از طریق دیدگاه اثباتی بر انسان شناسی:
جامعه شناسان و انسان شناسانی که تعریف اثباتی [دورکیمی] دین را پذیرفتهاند، کوشیدهاند این جادو و دین تمایز قائل شوند [بر اساس همان نگاه دورکیمی]: براساس پذیرفته شدهترین تمایزها مذهب اساساً اعتلا یا پرستش امور معنوی یا مقدس و جادو مستکاری و کنترل این اشیاء و امور شناخته میشود. (توسلی، 1380)
- انسان شناسی حقوق
دکتر روج الامینی، از دورکیم به نام مردم شناسی یاد میکند و نام او را در کنار مردم شناسان دیگری مینهد که در پیدایش مردم شناسی حقوق نقش داشتاند: «از میان دانشمندانی که نه به عنوان حقوقدان، بلکه به عنوان مردم شناس سهمی بزرگ در تحقیقات مردم شناسی حقوقی دارند، باید از تایلر، مورگان، بوآس، فریزر، دورکیم، مارسل موس، ماسینوفسکی و لوی ـ برول نام برد. مطالعات این مردم شناسان در سنن و آداب و رسوم و فرهنگ جوامع ابتلایی منابع ذی قیمتی را برای شناخت و مطالعه و تحلیل و تحلیل حقوق سنتی و مقررات رایج یا منسوخ این جوامع در دارد. این مطالعات و نظرات، زمینهای مناسب برای ایجاد رشته مردم شناسی حقوقی فراهم مرد». (روح الامینی، 1380: 261)
- دورکیم، مالینوفسکی و رادکیف ـ براون
«ماینوفسکی سنت مشاهده مشارکت آمیز و مستقیم را در انسان شناسی بریتانیا بنا نهاد، سنتی که جز آداب انسان شناسی و به نظر برخی، یکی از مناسک ورود به اجتماع انسانی شناختی گشته است. ماینوفسکی را متعلق به مکتب کارکردگرایی و تحت تاثیر دورکیم میدانند. ماینوفسکی به پیروی از دورکیم، این و جادو را به قلمرو امور مقدس و متمایز از امور مقدس متعلق میداند، هر چند که مفهوم امر مقدس او از دورکیم سرچشمه میگیرد، اما به گونهای یکسره متفاوت با دورکیم میان دین و جادو تمایز مینهد.» (همیلتون، 1377: 86 و 85)
رادکیف براون در کارکردگرایی خود به شدت تحت تاثیر دورکیم قرار داشت، به طوری که بسیاری از مفاهیم دورکیمی را اخذ نمود. و بی این مفهوم «مقدم جامعه در برابر فرهنگ» را که مورد پذیرش جامعه شناسان است، از جمله دورکیم که نقش بسزایی در تثبیت این مفهوم در نزد جامعه شناسان داشت؛ وارد انسان شناسی بریتانیا کرد.
«در انسان شناسی تغییر این دیدگاه، یعنی پی بردن به اینکه علم اثباتی مقیاس مناسبی برای سنجش عقلانیت دین نیست، را با این بحث مرتبط دانستهاند که در جامعه ابتدایی مردم تمایز بارزی بین جادو و تکنولوژی قائل میشوند، جادو کارکرد مهمی را در ساختیابی موقعیتهای غیر قابل پیشبینی و خطر ایفا میکند. و این تحت تاثیر اندیشه معای دورکیم بوده است.» (تامسون، 1381: 16)
- طبیعت پرستی
ماکس مولر نظری مقابل جان پرستی دارد، به نظر وی این مطلب که «دین بر تجربهای نهاده شده که همه اقتدار خود را از آن میگیرد از اصول متعارف است. «به نظر وی، دین برای آنکه به عنوان عنصر مشروع به آگاهی ما جایی را که شایسته اوست دارا باشد، باید مانند همه شناساییای دیگرمان، از نوعی تجربه محسوس آغاز کند. وی با استفاده به شعار قدیمی فلسفه تجربی که میگوید «هیچ چیز در تعقل ما نیست که پیش از آن در حواس ما نبوده باشد»، همین شمار را در مورد دین بکار میبرد و میگوید: «هیچ چیز در ایمان ما نمیتواند وجود داشته باشد که پیش از آن به حس در نیافته باشیم.
از دید وی دین میبایست نه الزاماً همچون خواب و خیال آشفته بلکه همچون دستگاهی از اندیشهها و اعمال باشد که ریشه در واقعیت دارند. از دید ماکس مولر، شکل گرفتن روان برای این بود که مساله مرگ را تبیین کند و نه مسلم خواب را، سپس بر اثر اوضاع و اموری گوناگون که تا حدی اتفاقی بودهاند، روانهای افراد بشر به محض جدا شدن از تنها، ظاهراً به تدریج در قلم باشندگان الهی کشیده شده و سرانجام خودشان بدین ترتیب به نوعی الوهیت دست یافتهاند. (همان، 107-100)
این نظریه تا حدی بر تعدادی از اصول موضوعه زبانشناختی نهاده شده است که در گذشته و حال، ایرادهای بسیار بر آنها وارد شده است. و بسیاری از تطابقهایی که ماکس مولر گمان میکرد مابین نامهای بیانگر خدایان در زبانهای اروپایی وجود دارد، ایراد گرفته و گرفتهاند که چنین تطابقهایی در کار نیست. و این سئوال مطرح شده بود که تطابقهای مورد بحث نه تنها ممکن است نشانه وجود دینی بسیار بدوی نباشد بلکه احتمال دارد نتیجه وامگیریهای مستقیم، یا برخوردهای طبیعی، همین اواخر پدید آمده باشند. (همان، 108)
انتقاد دورکیم به نظریه طبیعت پرستی: اگر چنانچه طبیعت پرستی اعتقاد دارد، اندیشه دینی از اینگونه تفکرات برخاسته باشد، در آن صورت به دشواری میتوان تبیین کرد که اندیشه دینی توانسته باشد پس از نخستین آزمایشهای تفکر بشری باز هم دوام بیاورد، در نتیجه دوام واقعی این اندیشه و ماندگاریاش در طول زمان از توانایی درک بشر خارج میشود. تصوری که دین از عالم میدهد بویژه در آغاز تاریخ، ناپروردهتر و ناقصتر از آنی است که توانسته باشد زمینه اعمالی سودمند در طول زمان را برای بشر فراهم کند. [از دیدگاه دینی طبیعت برستانه چیزها بی کم و کاست موجودات زنده اندیشندهاند، هر چون خود آگاهیها و شخصیتهایی که تخیل دینی از آنها عوامل مؤثری در پدیدههای عالم ساخته است.] بنابراین اگر دلیل وجودی دین را چنین تصور کنیم که دین میبایست راهنمای بشر در روابطش با چیزهای عالم باشد، در این صورت دین به راستی در وضعی نبوده است که بتواند این نقش را ایفا کند و اقوام و مردمان روی زمین هم بیتردید میتوانستهاند از این نقطه ضعف در عمل آگاه شوند: با تکرار موارد ناکامی، که بیگمان بیشتر از موارد موفقیت میبودهاند، بشر به زودی به این آگاهی میرسیده که چنین انتظاری از دین بیهوده و رسمی که او در پیش گرفته دور از صواب است. این مکتب هم از دین تصویری و هم آلود میسازد. زیرا معتقد است که دین چیزی جز دستاورده عظیم که هیچگونه ارزش عینی ندارد نیست. در هر صورت اگر موضوع اصلی دین بیان نیروهای طبیعت باشد، ممکن نیست در این چنین چیزی دیگر جز توهمهایی مایوس کننده که ادامه بقایشان بسیار نامعقول مینماید، بجوئیم. از نظر دورکیم همه نیروهایی که در جهان بروزی دارند، اعم از آنهایی که درون ما قرار میگیرند، با در بیرون ما، دارای طبیعتی واحداند. بویژه هیچ دلیلی وجود ندارد که توانسته باشد سبب شود به بعضی از این نیروها حیثیت برتری در مقایسه با بعضی دیگر نسبت دهیم. پس اگر دین به واقع زاییده این نیاز بود که عللی برای پدیدههای فیزیکی در نظر بگیریم آن نیروهایی که از این راه توانستهاند به ذهن بشر برسند، ممکن نبوده لاهوتیتر از نیروهایی باشد که دانشمند امروزی برای این منظور در نظر میگیرد. یعنی اینکه نه به موجودی لاهوتی نیاز بوده و نه در نتیجه به دین. انسان بدوی احساس خواری در برابر عظمت جهان ندارد که این القاء کننده تفکر دینی باشد. او به هیچ وجه آگاه نیست که نیروهای عالم به راستی دین قدر برتر از نیروهای خود او باشد. انسان بدوی معتقد است میتواند بر عناصر طبیعی فرمان براند و خود دین در دادن این گونه امنیت به او سهیم است، چون فکر میکنند دین به بشر قدرتهایی گسترده بر طبیعت میدهد. مراسم دینی تا حدی برای آن است که بشر بتواند اراده خود را بر جهان تحمیل کند. پس ادیان نه تنها زاییده احساس زبونی بشر نسبت به طبیعت نیستند، بلکه بیشتر از احساس مخالف آن برخاستهاند. حتی برترین و ایده آلیستیترین ادیان تاثیرشان بر این است که به بشر در مبارزهاش با اشیا اطمینان دهد. (همان، 119-109)