داستان نویسی
مقدمه
اما شاید هیچکس نتواند به سؤال چگونه می توان داستان نویس موفقی شد، پاسخ کاملی بدهد. زیرا همه کم و بیش با این حقیقت کنار امده اند که نویسندگی اموختنی نیست. ولی مأیوس نشوید. اگر استعداد نویسندگی در خود سراغ دارید می توانید و باید، راه و روش بهتر نوشتن را نیز بیاموزید. اما یادتان باشد که معلم و کتابِ راهنما جز اینکه مجموعه ای از فنون قراردادی وغیر قراردادی راهمچون ابزاری دردستانتان بگذارند،کار دیگری نمی توانند بکنند.
هدف از گرداوری این مقاله اشنایی با برخی از فنون داستان نویسی از دید چند تن از داستان نویسان غربی و ایرانی و همچنین اشنایی با سرگذشت داستان نویسی ایران و مطالعه ای مختصر دربارۀ چند داستان معروف ایرانی است.
امیدوارم این مطالب بتواند شما را در خلق اثاری ماندنی تر و بهتر یاری کند.
طبقه بندی داستانها
(( نخستین سؤال دربارۀ داستان اینست که: چرا باید رنجی بر خود تحمیل کنیم و داستان بخوانیم؟ با زندگی ای بدین کوتاهی، با اینهمه نیازهای مبرم و روزافزون، و با درک این حقیقت که چه بسیار کتابهای مختلف پیرامون مسائل اموزشی و مباحث متنوع وجود دارد که هنوز نخوانده ایم، چرا باید اوقات گرانبهای خود را صرف خواندن اثاری تخیلی کنیم؟
به این سؤال می توان دو پاسخ اساسی داد: برای «لذت وتفریح» وبرای «درک وفهم بیشتر».
اگر بخواهیم زیاد طول و تفصیل ندهیم، داستان کمک می کند تا زندگی کمتر برای ما خسته کننده و یکنواخت باشد. ونیزکمک می کند تا اوقات ما با خوشی و سرعت بیشتری بگذرد. با این دلایل واضح، مطمئناً دیگر نیازی به توصیه بیشترنسبت به خواندن داستان نیست.
لذت- ولذت بیشتر- نخستین مقصود و ابتدایی ترین توجیه برای خواندن داستان است. ولی اگر داستان چیزی بیشتر از لذت به ما نمی داد، به سختی می توانست خودش را به عنوان مبحثی برای « مطالعات دانشگاهی» مطرح کند.
داستانها را می توانیم به دو بخش عمده طبقه بندی کنیم:
الف) ادبیات داستانی تفریحی
ب)ادبیات داستانی تحلیلی
ادبیات داستانی تفریحی صرفاً بدین منظور نوشته می شود تا ما اوقاتمان را بطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم.
اما ادبیات داستانی تحلیلی نوشته می شود تا اگاهی ما را از زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد.
ادبیات داستانی تفریحی ما را ازجهان واقعی دور می کند. ما را قادر می کند تا موقتاً دردها و رنجهای خویش را بدست فراموشی بسپاریم.
ادبیات داستانی تحلیلی دست ما را می گیرد و به یاری تخیلمان وامی دارد تا بیشتر به درون جهان واقعی برویم. به ما توان می بخشد تا درد و رنجهایمان را به درستی بفهمیم.
ادبیات داستانی تفریحی در نهایت به هدف و مقصود خود یعنی لذت ختم می شود.
ادبیات داستانی تحلیلی علاوه بر لذت،درک و بصیرت را نیز به همراه دارد.))[1]
راه پر پیچ و خم تجربه
پل انگگل
((نوشتن مثل عشق ورزیدن است.وقتی که می بینیم این غریزۀ پاک وبی الایش(البته اگر پاک وبی الایش باشد) تا کجا ما را با خود می برد شگفت زده می شویم. به علاوه نکاتی دربارۀ این اّشکال غنایی بیانی یعنی نویسندگی و عشق ورزیدن موجب نیل ان به کمال خواهد شد. نکته بسیار مهم دربارۀ نویسندگی این است که اولا چیزی به نام مصالح نویسندگی به خودی خود وجدا ازنوع نگرش نویسنده به ان، نحوۀ احساس ان و شکل اندام وار و بیانی در قالب کلمات دادن بدان، وجود ندارد.از نظر نویسنده شکل بخشی از محتواست ضمن اینکه بر روی ان اثرمی گذارد وصورتی واقعی به ان می دهد. هنری جیمزمی نویسد تجربه «حساسیتی شدید ونوعی تارعنکبوت بسیار بزرگ ازلطیف ترین نخهای ابریشم و در ناخوداگاه ادمی معلق است و ذرات هوا را به میان رشته هایش می کشد. تجربه همان کیفیت حسی فضای ذهن است.»واین سخن بسیار قاطعی است چرا که می گوید اهمیت اتفاقات جهان بیرون مطلق نیست بلکه تغییراتی که ذهن نیرومند هنرمند به هنگام کشف وقایع، در انها می دهد وانها را منظم می کند مهم است. پس وقتی صحبت از تجربه به میان می اید منظور این نیست که نویسنده باید ماجراهای گوناگون را پشت سر گذاشته باشد. داستان می تواند دربارۀ هر چیزی باشد. البته داستان ثبت حوادثی که برای اشخاص رخ می دهد نیست، بلکه ثبت واکنش انها دربرابرحوادث است. چون داستان به شخصیت می پردازد و شخصیت است که حوادث را رقم می زند و حوادث نیز شخصیت را ترسیم می کند. مثلاً نوشتن دربارۀ مردی که بر روی رینگ مشت زنی یا در حال دست و پنجه نرم کردن با گاوی خشمگین است همان قدر حساس برانگیز و مناسب است که لرزش خفیف دست یک زن. کسانی هم که می خواهند نویسنده شوند باید حساسیت قوۀ ادراکشان را نسبت به زندگی بشر تقوییت کنند. در این مورد نیز جیمزسخن نغزی گفته است. وی ضمن تایید این نکته که نویسندگان جوان باید اثارشان را براساس تجربییات خود شان بنویسند، می گوید ولی قبل از این باید یاد بگیرند که چه طور بیشترین و والاترین تجربیات ممکن را به وسیلۀ خود اگاهشا ن جذب کنند.وسپس به نویسندگان جوان توصیه می کند که«سعی کنید چیزی از چشمانتان دور نماند.» جیمزبا استفاده از مهارتهای عملی خودش درداستان نویسی به شرح نحوۀ استفادۀ نویسنده ازتجربیاتش می پردازد ومی نویسد« قدرت حدس زدن نادیده ها ازطریق دیده ها،توانایی کشف اشارات ضمنی، قدرت قضاوت دربارۀ کل یک چیز ازطریق یکی از اجزای ان، داشتن وضعیتی که بتوان زندگی را در مجموع و به طور کامل احساس کرد طوری که بتوان به راحتی هرکدام از زوایای خاص ان را شناخت، مجموعۀ استعدادهای ذاتی ای است که تجربه را بوجود می اورد. پس اگر تجربه متشکل از مجموع برداشتهاست می توان گفت که مجموعۀ برداشتها و تاثیرگیریها تجربه است.» اگر بگوییم نویسندگی حاصل کشف و شهود است ان را محدود به جنبۀ کوچکی از زندگی و در نتیجه تحقیر کرده ایم. به همین دلیل هم عکس این گفته صحیح است. منبع اصلی اثر نویسنده کل زندگی اوست. همۀ حواس او من جمله حس چشایی و لامسه اش، وضع سوخت وساز بدن، فشار خون، وضع دستگاه گوارش، دمای بدن، خاطرات گذشته، سرزندگی و هوشیاری ذهن، مطالعات قبلی، نگاه ژرفکاو وی نسبت به زنگی اشخاص، تمایلات جنسی و گوش اوکه برای شنیدن اصوات تیزاست،هریک به نحوی در پدید امدن اثرش سهیمند.))[2]
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه .....................................................................1
باب اول
فن داستان نویسی
طبقه بندی داستانها ...........................................................................2
راه پرپیج وخم تجربه (پل انگگل)...........................................................4
داستان را چگونه باید گفت؟.................................................................6
داستان تا چه حد ساختگی است؟(جورج ه سیزرز،دارال شوایستر)......................7
داستان نویس و انتخاب نوع داستان ........................................................10
روند رسیدن میوۀ داستان(لارنس بلاک)....................................................13
َماهیت وهدف داستان(فلانری اوکانر).......................................................14
تصویر در داستان(والیس گریوز، ویلیام ج. لیری).........................................16
باب دوم
سرگذشت داستان نویسی ایران
قدیمی ترین متون..............................................................................19
استمرار سنت داستان پردازی................................................................25
گذر از دوره ها.................................................................................28
جمال زاده واغاز عصر جدید داستان نویسی................................................31
ایسم گرایی......................................................................................33
مکاتب مهم ادبی................................................................................34
فهرست مآخذ...................................................................................38
[1] - تأملی دیگر در باب داستان ، محسن سلیمانی ، تهران ، انتشارات حوضه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم ، 1365 ، صص 13- 15
[2] - فن داستان نویسی ، محسن سلیمانی ، تهران ، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ، چاپ اول ، صص 74-78
صادق هدایتِ داستان نویس
این که چرا هنوز هم، نود و هفت سال پیش از اولین چاپ «حاجی بابا»ی میرزا حبیب اصفهانی و شصت و نه سال پس ازاولین چاپ «زیبا»ی محمد حجازی، فـُرم رمان در ادبیات معاصر ایران یک فـُرم دستنیافتنی و جانیفتاده است و داستاننویس ایرانی هنوزنتوانسته است مخاطبی برای خودش دست و پا کند، سؤال دردآور و آزاردهندهایست.
این که چرا هنوز هم، نود و هفت سال پیش از اولین چاپ «حاجی بابا»ی میرزا حبیب اصفهانی و شصت و نه سال پس ازاولین چاپ «زیبا»ی محمد حجازی، فـُرم رمان در ادبیات معاصر ایران یک فـُرم دستنیافتنی و جانیفتاده است و داستاننویس ایرانی هنوزنتوانسته است مخاطبی برای خودش دست و پا کند، سؤال دردآور و آزاردهندهایست که ترجیح میدهیم از خودمان نپرسیم یا با بیاعتنایی و با جوابهای کلی و غیرمشخص از کنار آن عبور کنیم. تاریخ ادبیاتنویسان معاصر ما بیشتر به ثبت رویدادهای ادبی و بازگویی خلاصهی داستانها و تحویل دادن تحلیلهای تکراری علاقه نشان میدهند. یک نگاه فراگیر به سیر تحول رماننویسی در ایران غالباً به گونهای کلیشهیی و با اتکا به سیر تحولات تاریخی و اجتماعی خارج از حوزهی رمان صورت میگیرد و یک نگاه خاص و دقیق به یک نمونهی مشخص آن چنان در جزییات و تجزیه و تحلیل عناصر فنـّی غرق میشود که مجالی برای یک بررسی جامع و ارزیابی عینی از جایگاه اثر باقی نمیگذارد. مشکل اصلی به خاطر توجه شدید به جزییات و یا ملاحظات شخصی، نان قرض دادنها و تصفیهی حسابها، به دست فراموشی سپرده شده و ناگفته مانده است. هر ساله، بنابه مناسبتهای مختلف، مقالهها و گزارشهای فراوانی دربارهی اُفت شدید کتابخوانی و تیراژ پایین کتاب به چاپ میرسد و محققان آمارها و نمودارهای متنوعی برای به دست دادن تصویر روشنی ازاین پدیدهی تأسفبار ارائه میدهند، اما به این سؤال که نقش خود اثر، دست کم تا آنجا که به حیطهی رمان مربوط میشود، درایجاد ارتباط و در به دست آوردن مخاطب چه بوده است، کسی پاسخی نمیدهد.
هشتاد سال پس از انتشار «یکی بود یکی نبود» جمالزاده، ادبیات داستانی ایران هنوز نویسندهی حرفهیی به خود ندیده است و جامعهی ما داستاننویسی را هنور درحد یک حرفهی متعارف به رسمیت نمیشناسد و برای آن اعتباری قائل نیست. داستاننویس ایرانی درطول این سالها دغدغههای فراوان داشته است و با وسوسهها و گرایشهای گوناگونی دست به گریبان بوده است که اغلب آنها ربط چندانی به خود داستان ندارد. قالب داستان زمینهی مساعدی بوده است برای طرح مسایل سیاسی و اجتماعی و تبلیغات حزبی و گروهی و نویسنده ترجیح داده است به جای طرح این گونه مسائل به صورت مستقیم، آنها را به قالب داستان درآورد تا جذابیت بیشتری به آنها بدهد و درعین حال از عواقب احتمالی صراحت لهجه و رکگویی بگریزد و سیطرهی سازمانیافتهی سانسور از اوایل دههی چهل، نسلی از نویسندگانی تربیت کرد که پشت انبوهی ازنشانههای تصنعی و زبانی پیچیده و الکن پنهان شدند. نویسندهی سیاسی کار به دنبال مخاطب است، اما نه مخاطبی برای داستان، بل که برای ایدههایی که داستان فقط چارچوب و زمینهای برای عرضهی آنها فراهم کرده است. اما نویسندهای که ازکار سیاسی پرهیز میکند و ازنظریهپردازی و شعار دادن فاصله میگیرد، در حقیقت، چنتهی خودش را از مصالح دم دستی که در جامعهی سیاستزدهای مثل ایران خریداران زیادی دارد خالی کرده است و حالا چارهای به جزاین ندارد که جاذبههای داستان را از درون خود اثر بیرون بکشد. کار نویسنده درست از همین زمان آغاز میشود. اما این فقط در صورتیست که او اعتقادی به جلب مخاطب و ایجاد ارتباط داشته باشد. یک برخورد حرفهیی با کار نوشتن به این معنیست که نویسنده زمینهی مساعدی برای ایجاد ارتباط با خواننده فراهم کند و دغدغهای به عنوان مخاطب داشته باشد. تنها پس از پذیرفتن این اصل بدیهی که هر نویسندهای داستانش را برای کسی مینویسد و برای این مینویسد که خوانده شود، میتوان دربارهی این موضوع که او چه تمهیداتی برای ارتباط با مخاطبانش به کار برده است و در این خصوص تا چه موفق بوده است و به ایجاد این ارتباط تا چه حد بها داده است داد سخن داد. اما با مروری بر پیشینهی داستاننویسی معاصر ایران و بررسی نمونههای شاخص و الگوهای شناختهشدهی از دههی سی به بعد، به این نتیجهی شگفتآور میرسیم که به استثنای چند مورد انگشتشمار، آن چه به ظاهر یک اصل پذیرفته شده و واقعیت مسلمی مطابق با عقل سلیم به شمار میرود، در میان نویسندگان هموطن ما مقبولیتی نداشته است و ندارد. داستاننویس ایرانی، برخلاف این تصور بدیهی که هر نویسندهای داستانش را برای کسی مینویسد و برای این مینویسد که خوانده شود، در پی به دست آوردن مخاطبی برای داستانش نبوده است و نیست. او برای خودش مینویسد، برای سایهاش مینویسد و یا (اگر بخواهیم دست بالا را بگیریم،) برای عدهی قلیلی از دوستانش.
صادق هدایت شاید اولین داستاننویس ایرانی باشد که عناد خودش را با مخاطب به سادهترین و صادقانهترین وجه ممکن (از زبان راوی «بوف کور») بیان کرده است: او میگوید «اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم، فقط برای این است که خودم را به سایهام معرفی بکنم، سایهای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هر چه مینویسم با اشتهای هر چه تمامتر میبلعد…» و باز هم اصرار میکند که «من فقط برای سایهی خودم مینویسم که جلو چراغ به دیوار افتاده است… باید همهی اینها را به سایهی خودم که روی دیوار افتاده توضیح بدهم.» میگوید «میخواستم این دیوی که مدتها بود درون مرا شکنجه میکرد بیرون بکشم، میخواستم دلپُری خودم را روی کاغذ بیاورم… فقط با سایهی خودم خوب میتوانم حرف بزنم، اوست که مرا وادار به حرف زدن میکند… میخواهم عصاره، نه، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایهام چکانیده، به او بگویم این زندگی من است.» او «بوف کور» را از اعماق وجود خودش بیرون کشیده است. این یک داستان درونی و یک راهحل شخصی برای نویسندهایست که با جامعهای که او را به بازی نمیگیرد سر ستیز دارد. صادق هدایت «بوف کور» را در سال ۱۳۱۵ در بمبئی به صورت دستنویس و در «چهل پنجاه» نسخه تکثیر کرد. تا پیش از تکثیر «بوف کور»، تا آنجا که داستانهای چاپ شدهی صادق هدایت گواهی میدهند، او دست به دو تجربهی عمدهی دیگر برای نوشتن یک داستان شخصی زده است: «زنده به گور» و «سه قطره خون». اما صادق هدایت فقط نویسندهی «بوف کور» و «زنده به گور» و«سه قطره خون» نیست. صادق هدایت تا پیش از تکثیر «بوف کور» در بمبئی، سه مجموعهی داستان به چاپ رسانده بود: «زنده به گور» (۱۳۰۹)، «سه قطره خون» (۱۳۱۱) و «سایه روشن» (۱۳۱۲).
پاورپوینت شیوه قرآن در داستان پردازی با تاکید بر داستان های حضرت موسی ( ع )
قرآن کریم از زمان نزول تا کنون از جنبه های مختلف مورد توجه صاحب نظران بوده یکی از آنها موضوع داستان های قرآن است .
در این تحقیق به شیوه قرآن در داستان پردازی پرداخته شده است .
پرسشهای تحقیق
الف) آیا داستان های قرآن هدفمند و آموزنده هستند ؟
ب) روش قرآن در بیان داستان چگونه است و چه تفاوتی با داستان نویسی مرسوم دارد ؟
ج) روش دعوت حضرت موسی ( ع ) در بین قوم خود چگونه بود ؟
د) دیدگاه قرآن درباره بنی اسرائیل چیست؟
ضرورت و پیشینه تحقیق :
الف ) ضرورت :
گر چه در زمینه قرآن فعالیت های زیادی از جمله قصص انبیاء ، تفاسیر و تاریخ قرآن فعالیت های بسیار ارزشمندی انجام گرفته ، اما موضوع پرداختن به شیوه قصه نویسی در قرآن ، کمتر مورد توجه بوده است .
ب) پیشینه :
سه گروه از محققان وقرآن پژوهان مسلمان به قصص قرآن توجه داشته اند :
1- قرآن پژوهان مخصوصا“ مفسران
2 – محدثان
3- مورخان
هدف تحقیق :
هدف از انجام تحقیق حاضر ، پاسخ به سوالات مطرح شده در تحقیق است . مضافا“ اینکه در تحقیق به برخی نکات تربیتی در داستان حضرت موسی به طور خلاصه اشاره می شود. همچنین تحقیق به دنبال اثبات این نکته است که روانشناسی تربیتی می تواند بهره های فراوانی از نکات نهفته در داستان های قرآنی ببرد .
چه اینکه نکات تربیتی و نکات روانشناختی به صورت غیر مستقیم در داستان های قرآن از جمله داستان بنی اسرائیل بیان شده است.
بررسی اثربخشی داستان گویی درفرآیند یادگیری باتکیه بردرس ریاضی پایه هفتم
چکیده:
هدف از پژوهش حاضر،بررسی بهره گیری ازداستان گویی مباحث درسی توسط دبیرمربوطه دردستور کارقرارگرفته است.رویکرد این پژوهش کیفی و ملهم از نظریه تفسیری است. جمع آوری داده ها از طریق مشاهده تاملی ، عاطفی-روانی و آموزشی کلاس هفتم انجام شده است.یافته های این پژوهش ، تاثیر مثبتی که تخیل در یادگیری دانش آموزان و جو کلاس ریاضی می گذارد که منجر به ایجاد یادگیری مطلوب درس ریاضیات دراکثرفراگیران شده است را نشان میدهد.
نتایج حاصل نشان می دهد استفاده از این روش باعث افزایش تمرکز دانش آموزان می شودواین یادگیری فعال را در آنها افزایش می دهد؛ وبا تحریک افکار آن ها ، فراگیران را به مشارکت در کلاس وا می دارد و فرایندهای ذهنی را بهبود می بخشد؛ واُفت تسلط بر مبحث که بعداز مدتی در هر درسی رایج است را به حداقل می رساند.
بررسی داستان قلب سرجشمه افکار
برآمده از درون
هر قدر زمان بیشتری را صرف چیزی که نمی خواهیم داشته باشیم بنماییم، بیشتر آن را نزد خود خواهیم داشت. |
(بی نیازی) من فردی مثبت و پذیرا هستممن آگاه هستم که با تمامی زندگی یگانه شده و پیوسته ام. آن حکمت بیکران مرا در برگرفته و در وجودم نفوذ کرده است. بنابراین کاملاً اعتماد دارم که کاینات از من در هر مسیر مثبتی حمایت خواهد کرد. من به واسطه زندگی، آفریده و این سیاره به من اعطا شده است تا تمامی نیازهایم را برآورده سازد. هرچه که احتمالاً نیاز داشته باشم، از پیش در این جا در انتظار من است. این سیاره، خیلی بیش از آن که بتوانم بخورم، مواد غذایی، خیلی بیش از آن که بتوانم خرج کنم، پول، خیلی بیش از آن که بتوانم ملاقات کنم، انسان، خیلی بیش از آن که بتوانم تجربه کنم، عشق و خیلی بیش از آن که بتوانم در تصور آورم، لذت و شادمانی در خود دارد. تمام آن چه مورد نیاز و تمایل من باشد، در این جهان وجود دارد و همه آن ها از آن من است تا در اختیارشان داشته باشم و از آن ها استفاده کنم. آن ذهن بیکران واحد، آن شعور یگانه نامتناهی، همیشه به من پاسخ مثبت می دهد، بدون توجه به آن که برای باورداشتن، اندیشیدن یا بر زبان آوردن، چه چیزی را برمی گزینم. همواره پاسخ کاینات به من "آری" است. من وقت خود را با اندیشیدن به موضوعات منفی تلف نمی کنم. پاسخ های مثبت خود را با دقت و مراقبت برمی گزینم و اراده می کنم تا به خودم و زندگی به مثبت ترین شیوه بنگرم. بنابراین به فرصت ها و کامیابی ها خوش آمد می گویم و به هر نیکی پاسخ مثبت می دهم. من فردی مثبت هستم و در دنیایی مثبت که در تعامل با کایناتی مثبت قرار دارد، زندگی می کنم و از این که همه امور، این طور است که هست، بسیار خرسندم. از این که با حکمت کاینات یکی شده و توسط قدرت آن حمایت می شوم، شکرگزار و شادمان هستم. خدایا، تو را برای تمام آن چه حالا و این جا در اختیار دارم تا از وجودشان لذت ببرم، سپاس می گویم. |
در آینه بنگرید و بگویید: "من، خود را به همین صورتی که هستم، دوست دارم و می پذیرم." حال چه موضوعی در ذهن شما شکل می گیرد؟ به چگونگی احساس خود توجه کنید. شاید این، کانون مشکل شما باشد. |
(پذیرش) من تمام بخش های وجود خودم را می پذیرمبزرگترین بخش بهبود و تمامیت بخشیدن به خود، پذیرش خود در تمامی ابعاد است، پذیرش خود در زمان هایی که کارها را به خوبی انجام داده ایم و در اوقاتی که به آن خوبی که باید انجامشان نداده ایم. زمان هایی که وحشت زده بوده ایم و اوقاتی که عشق ورزیده ایم، زمان هایی که بسیار احمقانه و ساده لوحانه رفتار کرده ایم و اوقاتی که بسیار هوشمند و زیرک بوده ایم، زمان هایی که عملکردی نابخردانه داشته ایم و اوقاتی که برنده از کارزار بیرون آمده ایم. تمامی این ها، بخش هایی از موجودیت خود ما هستند. بیشتر مشکلات ما از آن جا ناشی می شوند که برخی از این بخش ها را از خود دور می کنیم، که خودمان را به طور کامل و بدون قیدوشرط دوست نمی داریم. بیایید از این پس، به پشت سرمان و به زندگی که سپری کرده ایم با شرمندگی نگاه نکنیم، بلکه گذشته را به عنوان غنا و کمال زندگانی در نظر آوریم. بدون وجود این غنا و کمال، قطعاً نمی توانستیم در جایگاهی که امروز ایستاده باشیم، قرار داشته باشیم. لذا زمانی که خودمان را با تمام وجود بپذیریم، تمام و کمال و یکپارچه می شویم و بهبودی می پذیریم. |
چنانچه خود را جامع و تمام و کمال دوست نمی دارید، جایی در مسیرتان این را آموخته اید. در حالی که می توانید این آموخته را فراموش کنید و از همین حالا شروع کنید به مهربان بودن با خودتان. |
(پذیرش) تمامی آن چه برای خود آفریده ام را می پذیرممن دقیقاً خود به همین صورت که هستم، دوست می دارم و می پذیرم و در هر موقعیتی که قرار داشته باشم از خودم حمایت می کنم، به خود اعتماد و خود را قبول دارم. قلب من می تواند مالامال از عشق به خودم باشد، عشقی که اگر دست خود را بر روی قلبم قرار دهم، می توانم حسش کنم. می دانم که دقیقاً همین جا و همین حالا، در قلبم فضای زیادی برای پذیرش خود دارم. من جسمم را، وزنم را، قدم را، ظاهرم را، جنسیتم را و تجربیاتم را قبول دارم و آن ها را با تمام وجود می پذیرم. تمام آن چه برای خود آفریده ام را می پذیرم، گذشته و اکنونم را و مشتاق شکل گیری و وقوع آینده ام نیز می باشم. من تجلی باشکوه و خدایی حیات، و بنابراین لایق بهترین ها هستم و این را برای خودم می پذیرم. من معجزه را باور دارم، همین طور بهبودی و یکپارچگی را. و بیش از تمام این ها خودم را می پذیرم و باور دارم. من ارزشمند هستم و کیستی و موجودیت خود را می پرورم و گرامی می دارم. و چنین باشد. |
ما خود موقعیت ها را می آفرینیم و سپس نیروی خود را به دلیل سرزنش دیگری به خاطر عجز و ناتوانی خودمان به هدر می دهیم. هیچ فرد، جایگاه و موقعیتی کنترل و برتری بر ما ندارد. هر یک از ما در هنگام اندیشیدن در اذهان خود تنها هستیم. |
(تصادفات) من خود را به شیوه هایی مثبت ابراز می نمایممعمولاً اگر خود را در میانه یک تصادف، به عنوان طرف آسیب دیده مشاهده کنید، عمیقاً احساس گناه و تقصیر می کنید و شاید فکر کنید لازم است به همین خاطر مجازات شوید. ممکن است کینه های ابراز نشده بسیاری وجود داشته باشند که باعث شوند احساس کنید حق ندارید از خودتان با بیان خوبی یاد و حمایت کنید. چنانچه به کسی آسیبی وارد آورید، اغلب بر اساس نوعی خشم ابراز نشده به سوی انجام این کار هدایت شده اید. این موقعیت، فرصت بروز و ظهور آن خشم را برای شما فراهم می آورد. در این گونه موقعیت ها همواره "موضوعات" مختلفی در درون شما دست به دست هم می دهند. یک تصادف، اغلب بسیار بیشتر از یک اتفاق ساده است. وقتی تصادفی به وقوع می پیوندد، به درون خود بنگرید تا الگوها و چارچوب های ذهنی خود را در آن ببینید و سپس به جای سرزنش دیگری، او را با عشق بستایید و کل تجربه را رها سازید. |
در لحظه ای که عبارات مثبت و تاییدآمیز بر زبان می آورید، دیگر نقش قربانی را بازی نمی کنید. دیگر بی یار و یاور نیستید. حالا قدرت خودتان را به خوبی می شناسید و قدر می نهید. |
(استخدام) من در پیشة خود بی اندازه شادمانمپیشة من تجلیای از حضور خداوند است. من در این حرفه بیاندازه شادمانم و هر فرصت و امکانی را برای به نمایش گذاردن نیروی شعور الهی که از طریق من عمل میکند، سپاس میگزارم. هر زمان که کار یا موضوع جدیدی برای دست و پنجه نرم کردن به من واگذار میشود، میدانم که این فرصتی است که از سوی خداوند، کارفرمای حقیقی من، به من واگذار شده است، پس افکار خود را ساکت میکنم، به درون میروم و در انتظار کلمات شفابخشی میمانم که ذهنم را پر میکنند. من این مکاشفه های خجسته را با شادمانی میپذیرم و میدانم که شایستة پاداشی هستم که برای کاری که به خوبی انجامش دادهام، به من اعطا شده است. در ازای انجام این شغل نشاطآور، به فراوانی دربارة من جبران زحمت میشود. همکاران من در زمینة این کشف روحانی، یعنی تمامی نوع بشر، افرادی حامی، پرمحبت، شادمان، مشتاق و توانمند هستند، چه بخواهند از این نقش خود آگاه باشند و چه نخواهند. من آنها را به عنوان تجلیات کامل آن ذهن یگانه میبینم که با سعی و کوشش فراوان خود را وقف کارشان میکنند. برای این هدف نادیدنی کار کردن، همواره بالاترین مقامها را برای من به ارمغان میآورد و میدانم که فعالیت خلاقانة من در شغلی که تجلی آشکار خداوند میباشد، برایم بی نیازی مالی به همراه خواهد داشت که پاداش به انجام رساندن آن است. و چنین نیز باشد. |
جهش را در گامهای خود احساس کنید. چشمهای درخشان خود را بنگرید. وجود زیبا و سرخوش شما همینجا حضور دارد. آن را بخواهید و بطلبید! |
(انرژی) من سلامت و سرشار از انرژی هستمآگاهم و تصدیق میکنم که جسم من مکانی مهربان برای زیستن است. من جسم خود را حرمت مینهم و با آن به نیکی رفتار مینمایم. با انرژی کاینات در ارتباطم و اجازه میدهم از طریق من جریان یابد. من انرژی خارقالعادهای دارم و زیبا، درخشان، زنده و زندگی بخش هستم. |
هر چه را که واقعاً دوست دارید، بیابید: گلها، رنگین کمان، آواز خاصی، ورزشی که دوست دارید، اجازه بدهید این تصاویر و فعالیتها جایگزین تصاویری شوند که زمانی که شروع به ترساندن خود میکنید در شما شکل میگیرند. |
(زمین لرزه/ بلایای طبیعی) من با طبیعت در هماهنگی کامل به سر میبرممن به این موضوع دربارة خود واقفم و آن را تصدیق میکنم. خود را دوست دارم و تایید مینمایم. هر چه در دنیای من وجود دارد نیک است. من در هوای باارزش و در عین حال بیدریغ زندگی نفس میکشم و به بدن، ذهن و عواطف خود استراحت میدهم. نیازی ندارم خود را بترسانم. من با تمام جنبههای زندگی در هماهنگی به سر میبرم، با خورشید، ماه، باد، باران، زمین و حرکات آن. نیرویی که زمین را به حرکت وامی دارد دوست من است. من با عناصری که در طبیعت وجود دارند در صلح و صفا به سر میبرم. آن ها دوستان من هستند. من منعطف و جاری هستم و همواره در امنیت و اطمینان به سر میبرم. میدانم که هیچ آسیبی نمیتواند بر من وارد شود. در امنیت کامل میخوابم، بیدار میشوم و حرکت میکنم. نه تنها من، بلکه دوستانم، خانوادهام و کسانی که دوستشان دارم هم در امنیت هستند. من به نیرویی که مرا آفرید تا در همه اوقات و تحت هر شرایطی از من حمایت و پشتیبانی کند، اعتماد دارم. ما واقعیت بیرونی خود را خودمان میآفرینیم. من نیز واقعیتی را برای خود خلق میکنم که اساس آن بر یگانگی و امنیت استوار باشد. هر کجا که من باشم، آن جا جزیره سلامت و امنیت است. من در امنیت هستم و این تنها یک تغییر است که دارد روی میدهد. من خود را دوست دارم و تأیید میکنم. به خودم اعتماد دارم و میدانم که همه چیز در دنیای من به نیکی میگذرد. |
امروز یک روز هیجان انگیز در زندگی شماست. شما در میانة ماجرای شگفت انگیز هستید و هرگز این روند بخصوص را دوباره طی نمیکنید. |
(زندگی جاوید) من در حال پیمودن مسیر سفری پایان ناپذیر به سوی جاودانگی هستمدر بیکرانگی زندگی همه چیز کامل، یکپارچه و بی نقص است و چرخة حیات نیز همین طور است. در این میانه اوقات تقسیم شده اند؛ وقت شروع، زمان رشد، زمان بودن، وقت خشکیدن و جامه کندن و زمان ترک گفتن. تمام اینها بخشهایی از سیر تکاملی حیات هستند. ما آنها را معمولی و طبیعی تلقی میکنیم و اگر چه در وقت اتفاق افتادن ممکن است اندوهبار باشند، ولی این چرخه و آهنگ گردش آن را میپذیریم. گاهی در میانة این چرخه، یک پایان ناخوشایند و ناگهانی اتفاق میافتد. ما دچار لرزه و احساس وحشت میشویم. کسی که خیلی جوان است میمیرد، یا چیزی میشکند و فرومیریزد. اغلب افکاری دردآفرین دربارة از دست رفتگان ما برایمان باقی میماند. چرخة خود ما را نیز پایانی خواهد بود. آیا این دوره را تا انتها طی خواهیم کرد یا پایانی زود هنگام برای آن وجود دارد؟ زندگی همواره در حال تغییر است. نه پایانی دارد و نه آغازی، تنها یک چرخه و بازچرخه از مواد و تجربیات است. زندگی هرگز بی حرکت، ساکن یا راکد نیست، بلکه هر لحظه نو و تازه میشود. هر پایان خود نقطة آغاز جدیدی است. |
کلیه پاسخها به تمامی پرسشهایی که همواره خواهید پرسید همه همینجا در درون شما نهفتهاند. هر وقت که میگویید "من نمیدانم" در را بر روی خرد درونی خود میبندید. |
(وسعت بخشیدن و جمع کردن) من در عشق نفس میکشم و با جریان زندگی جاری میشومآیا شما خود را بسط میدهید یا برعکس جمع و کوچک میکنید؟ زمانی که اندیشهها، باورها و هر چه به شما مربوط میشود را وسعت میبخشید، این عشق است که آزادانه جاری میشود. ولی وقتی خود را جمع میکنید، دیوارها را در اطراف خود برمیکشید و خود را از همه چیز جدا مینمایید. اگر میترسید، وحشت زدهاید یا احساس میکنید چیزی نادرست در جریان است، شروع کنید به نفس کشیدن. تنفس کردن حصارهای اطراف شما را میگشاید و رهایتان میسازد. این کار ستون فقرات شما را مستقیم میگرداند، قفسة سینة شما را باز میکند و فضای لازم را در سینه شما برای وسعت یافتن قلبتان ایجاد مینماید. با تمرین تنفس، موانع را به کنار میزنید و شروع به باز شدن میکنید. این یک نقطة آغاز است. به جای فرو رفتن در حالت ترس و وحشت کامل، چند بار نفس بکشید و به خود بگویید: "آیا میخواهم خود را جمع و از همه چیز جدا کنم یا مایلم خود را بسط دهم؟" |
امروز یک روز تازه است. طلبیدن و به وجود آوردن هر چه نیکی است را از نو آغاز کنید. |
دانلود کتاب داستان خوانی انگلیسی در70 صفحه به همراه صفحات و تصاویر رنگی و تمرینات مناسب و کافی. ...
دانلود کتاب داستان خوانی انگلیسی در 70 صفحه به همراه صفحات و تصاویر رنگی و تمرینات مناسب و کافی. ...
دانلود کتاب داستان خوانی انگلیسی در 52 صفحه به همراه صفحات و تصاویر رنگی و تمرینات مناسب و کافی. ...
در مجموعه حاضر 85 قصه و داستان صوتی محبوب کودکان گردآوری شده و شما می توانید این فایل های صوتی را در لیست پخش گوشی موبایل، لپ تاپ و یا سایر دستگاه های پخش کننده MP3 قرار دهید تا کودکتان بتواند قصه ها را گوش کند. این داستان ها مورد تایید مرکز پرورش فکری کودکان و نوجوانان می ...
داستان آبجی خانم صادق هدایت نوع فایل : PDF تعدا صفحه : 3 حجم فایل : 113 کیلوبایت ...