چارچوب نظری ارتقاء زندگی عشایر
چارچوب نظری ارتقاء زندگی عشایر
نظریات عزیز کیاوند
مشکل ما شیوة تولید است نه کوچ یا اسکان، این شیوة تولید عشایری است که هماهنگی خود را با مقتضیات زمان از دست داده است و جماعتهای عشایری برای تغییر شیوة تولید خود تنها دو راه عقلایی را در پیش دارند :
الف) تولید بر پایه کشتزارهای دامی
عشایر، سنت و سابقه دیرینه ای در دامداری دارند، از طرفی تقریباً تمام روستاهای ما روستاهای کشاورزی هستند. اگر قرار باشد دهواره های جدیدی با جماعتهای عشایری کوچنده پدید آید با فعالیت اصلی آنها بر محور پرورش دام ، آن هم تا جایی که ممکن باشد دامپروری نوین امروزی صورت گیرد. این دهواره ها باید علوفه و خوراک دام تولید کنند. در چنین دهواره هایی نگرانی همیشگی و دیرینة مهندسین کشاورزی کشور دربارة جدایی کشاورزی از دامداری برطرف خواهد شد ونمونه ای از ادغام و هماهنگی کامل آن دو پدید خواهد آمد، و از تصور به تحقق خواهد پیوست. در این دهواره ها باید روشهای علمی اصلاح نژاد دامها به منظور افزایش محصول (بهره وری) اعمال گردد.
ب) تولید بر پایة صنعت
در جاهایی که امکان ایجاد دهواره های عشایری بر پایة دامپروری نوین ممکن نباشد، پاسخ مسئله توسعه و تحول جماعتهای عشایری در صنعت است. مراد از صنعت بر خلاف تصور و روال فکری معمول، صنایع دستی و کوچک و کارهایی مانند گلیم بافی و جاجیم بافی نیست، این نوع صنایع میتوانند در مواردی درآمدهای جنبی و حاشیه ای ایجاد کنند و در طرحهای فقرزدایی به طور موقت به کار گرفته شوند، اما هرگز نمیتوانند محور تحول اقتصاد پویای نوینی باشند. از این نوع فعالیت و مهارتهای سنتی میتوان و باید به جای خود استفاده کرد اما دل و امید نهایی بستن به آنها فرصت و زمان را از دست دادن و به فاصلة عقب ماندگی از جهان متحول و در حال پیشرفت افزودن است. دلیلی نیست که جوانان عشایری نتوانند در صنایع مدرن و مجتمعهای صنعتی بزرگ به کار گرفته شوند. دلایل و شواهد چنانکه پیش از این اشاره شد بر له این امر است. واحدهای صنعتی و حتی شکلی از پارکهای صنعتی جدید، در جایی که تحول دامداری سنتی به دامپروری نوین ممکن نباشد، میتواند این نسل معلق را در منطقه نگهداری وجلوی اضمحلال میراث فرهنگی آن را بگیرد و به طور غیرمستقیم از بار مسائل شهری بکاهد.
«استراتژی که که از آن سخن گفتیم خط و مسیر حرکت آینده را در چارچوب یک استراتژی جامع و همه جانبه، رشد و تحول و توسعه ملی را نشان میدهد. این استراتژی هم کلی، هم دراز مدت و هم اختیاری است. تحول باید با تدریج و با تدبیر همراه باشد.
فضاهای زندگی عشایر کوچنده بسیار متنوع و گوناگون است. این گوناگونی و تنوع باید همیشه به شمار آید. به این واقعیت مهم باید آگاه باشیم که گاه طرح یا برنامه ای که برای طایفه ای جواب مطلوب می دهد حتی برای طایفة همجوار ممکن است مناسب نباشد. برنامه ریزی در چنین مواردی و در برخورد سنجیده و عقلایی و دورنگرانه با اینگونه مسائل است که منطق وزیبایی خود را به نمایش می گذارد.
«اصولا سازمان و ساختار اجتماعی جماعتهای عشایری به سازمان صنعتی بیشتر شباهت دارد تا به سازمان و ساختار روستایی
استراتژی های توسعه پیشنهادی گروه مطالعاتی هامون
این گروه که مطالعات وسیعی پیرامون توسعةجامعة عشایر انجام داده است، استراتژیهای زیر را برای توسعه پیشنهاد می نماید:
1- توسعه و تحول نظام تولید عشایری جهت بهره بردرای بهینه از منابع و عوامل تولید، افزایش بهره وری و تأمین رفاه اقتصادی و شرایط معیشتی مناسب
2- گسترش فعالیتهای صنعتی در مناطق عشایری به منظور ایجاد فرصتهای جدید شغلی، افزایش درآمد، بهره گیری مطلوب از فرآورده های تولیدی، تقویت بنیادی تولید و تحول تکنولوژیک مناسب.
3- بهسازی و نوسازی مراکز جمعیتی و ایجاد و تجهیز کانونهای جدید برای تمرکز جمعیت و فعالیتها
4- عمران و توسعة یکپارچه و هماهنگ مناطق عشایری، به ویژه سرزمینهای ایلی عمده به منظور کاربرد بهینه و همه جانبه از منابع و اراضی ، ایجاد تعادلهای زیست محیطی، استقرار مطلوب جمعیت و تمرکز فعالیتها
نظریات ابراهیم حیاتی
الف) اسکان با مشاغل کشاورزی
بخش عمده ای از عشایر ایران در قشلاق یا ییلاق، دارای زمینهای کشاورزی قابل ملاحظهاند، بنابراین با حمایت از این قشر از طریق تأمین آب کشاورزی، واگذاری اراضی، آموزش و ترویج، اعطای وام و ... میتوان آنان را در همان محل خود اسکان داد.
ب) اسکان با شغلهای دامداری و دامپروری
میتوان یک زندگی دامداری توأم با دامپروری، زنبورداری و سایر مشاغل صنعتی را برای جذب جمعیت مازاد و تکمیل امور اقتصادی آنان توصیه کرد.
ج) اسکان با مشاغل دامپروری و صنعتی
گروهی از عشایر ایران نه دارای زمین کشاورزی و نه مراتع قابل استفاده هستند،برای این گروه پیشنهاد میشود که نقاطی با ایجاد شرایط قطبهای صنعتی در هر استان پیش بینی شود و نسبت به استقرار عشایر داوطلب با در اختیارگذاشتن امکانات موردنیاز اقدام گردد. استراتژی توسعه زندگی عشایر باید بر محور اقتصادی دام استوار باشد یا به عبارت دیگر آمیخته ای از زراعت و دامداری و سایر قابلیتهای اقتصادی و اشتغال زا باشد. بنابراین تنها راه ادامة حیات و توسعة زندگی آنها که خود نیز به آن گرایش دارند و توسعه ای سالم و بدون تخریب و مبتنی بر فرهنگ اقتصادی – اجتماعی آنهاست، اینگونه است که با یک برنامه ریزی دقیق، باقی زمینهای قابل کشت را به خود آنها واگذار نمایند و با توجه به قابلیتها و پتانسیل های منطقه ای، مجتمعهای کوچک و بزرگ کشت (کشتی که مکمل دامداری است) راه اندازی کنیم. اجرای این برنامه مستلزم مکان یابی و مطالعه آمایشی و قابلیت سنجی (بخصوص آب و خاک) و به دنبال آن آماده سازی مناطق مطالعه شده است که با توجه به عوامل جغرافیایی و طبیعی مناطق مختلف شامل حفر و تجهیز چاه ، حفر کانالهای انحرافی،بهسازی چشمه ها و قنوات می باشد (حیاتی ، 1370 : 182).
4- نظریات دکتر حسینی
«من معتقد هستم، الگوی توسعه برای عشایر کشور باید یک الگوی بومی باشد، هیچ یک از نظریات و مدلهای توسعه عیناً نمی تواند در مناطق عشایری کشور عملی گردد، گر چه استفاده از نظریات و الگوهای توسعه و اطلاع یافتن از آنها مفید است، اما مدل توسعة عشایر کشور باید یک مدل بومی باشد. نظریات رشد از درون و بیرون، نظریات روستو و غیره از این جمله هستند ولی اطلاع داشتن از آنها مفید است. نظریات توسعه که در کشور هندوستان و چین مطرح شده است به کشور ما نزدیکتر هستند، در مدل هند، توسعه را در سطح بخش دیده اند و تمام تدابیر برای توسعة بخش پیش بینی شده است. در چین،مدل توسعه منطقه ای است من معتقد هستم مدل توسعه بومی مشابه آنچه شیخ بهایی در مورد زاینده رود و چگونگی اثر آن در توسعه دیده است میتواند با توجه به پتانسیل های مناطق عشایری پیش بینی گردد، اما اگر دلایل عدم توسعه یافتگی و مشکلات فعلی را بدانیم، می توانیم به مدل مناسب توسعه دسترسی پیدا کنیم. در مدل توسعه، قالب و چارچوب و سطح واحد برنامه ریزی بسیار مهم است،با توجه به شناختی که از جامعة عشایر دارم، واحد برنامه ریزی در حد «تیره» میتواند واحد مناسبی باشد. توسعه کشاورزی مبحث را باری توسعه عشایر رسیدگی به وضعیت معیشتی آنان می دانم و در کنار آن دسترسی به خدمات مختلف را توصیه می نمایم، معیشت را پایه و اساس و خدمات را چهاردیوار می دانم.»
اثر آلودگی روی کیفیت زندگی
از بین مهمترین نیازهای انسان، هوا حیاتیترین نیازی شناخته شده است که اگر اختلالی در آن ایجاد شود ادامه زندگی را غیرممکن خواهد کرد.در فاجعه مه دود لندن در سال ۴ ، ۱۹۵۲هزار تن در مدت چند روز در اثر غلظت بالای آلایندههای هوا جان باختند.
آلودگی هوا چیست؟
هوا اقیانوسی است که ما در آن تنفس میکنیم. ۹۹/۹درصد هوا از نیتروژن، اکسیژن، بخار آب، و گازهای بیاثر تشکیل شده است. فعالیتهای انسانی میتواند موادی را وارد هوا کند که بعضی از آنها میتواند مشکلاتی را برای انسانها، گیاهان و حیوانات بوجود آورد. چندین نوع آلودگی هوا وجود دارد که آثار گوناگونی برجا میگذارند.مه دود، باران اسیدی، پدیده اثر گلخانهای و ایجاد حفره در لایه ازون هر کدام عوارض خطرناکی را برای سلامت انسان و کل محیط زیست ببار میآورند.
انتشار ذرات حاصل از مصرف سوختهای فسیلی برای تهیه انرژی از دیگر انواع علل آلودگی هوا به شمار میرود. اندازه این ذرات بسیار کوچک حدود ۲/۵میکرون است. این نوع آلودگی گاهی آلودگی کربن سیاه نیز نامیده میشود.گازهای حاصل از مصرف سوخت در خودروها، خانهها و صنایع یک منبع مهم آلودگی هوا به شمار میرود. برخی معتقدند حتی سوزاندن چوب و زغال چوب در بخاری و منقل میتواند مقادیر زیادی دوده را وارد هوا کند.
انتشار گازهای مضری مانند دی اکسید سولفور، مونواکسید کربن، اکسیدهای نیتروژن، و بخارات شیمیایی میتوانند در جو زمین واکنشهای شیمیایی انجام داده و تشکیل مه دود و باران اسیدی بدهند.آلودگی در محیطهای بسته مانند خانهها، ادارات، و مدارس نیز باید مورد توجه قرار گیرد. برخی از این آلایندهها در اثر فعالیتهایی مانند استعمال دخانیات و آشپزی ایجاد میشود. بسیاری از افراد ۸۰تا ۹۰درصد عمر خود را در داخل محیطهای بسته میگذرانند و قرار گرفتن در معرض آلایندههای مضر میتواند سلامت افراد را به خطر بیندازد. به همین خاطر توجه به آلودگی هوا در داخل و خارج خانه حائز اهمیت است.
زندگی نامه صادق هدایت
صادق هدایت
صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک) فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از بازماندگان کمال خجندی بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد. در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می کرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل کردند. صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.
در سال 1312 سفری به شیراز کرد و مدتی در خانه عمویش دکتر کریم هدایت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره کل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی که در کتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندی بهرام گور انکل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت کرد و مجددا در بانک ملی ایران مشغول به کار شد. در سال 1317 از بانک ملی ایران مجددا استعفا داد و در اداره موسیقی کشور به کار پرداخت و ضمنا همکاری با مجله موسیقی را آغاز کرد و در سال 1319 در دانشکده هنرهای زیبا با سمت مترجم به کار مشغول شد.
در سال 1322 همکاری با مجله سخن را آغاز کرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتی آسیای میانه در ازبکستان عازم تاشکند شد. ضمنا همکاری با مجله پیام نور را آغاز کرد و در همین سال مراسم بزرگداشت صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. در سال 1328 برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولی به دلیل مشکلات اداری نتوانست در کنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاریس شد و در 19 فروردین 1330 در همین شهر بوسیله گاز دست به خودکشی زد. او 48 سال داشت که خود را از رنج زندگی رهانید و مزار او در گورستان پرلاشز در پاریس قرار دارد. او تمام مدت عمر کوتاه خود را در خانه پدری زندگی کرد.
موضوع عشق در داستان های صادق هدایت
در این نوشته ی کوتاه نیم نگاهی بشتاب و گذرا خواهم داشت به مقوله عشق در داستان های صادق هدایت، و می کوشم به این پرسش جالب پاسخ دهم که پرسناژهای داستان های هدایت چه برداشت و دریافتی از مقوله عشق داشته اند؟
در این نوشته ی کوتاه نیم نگاهی بشتاب و گذرا خواهم داشت به مقوله عشق در داستان های صادق هدایت، و می کوشم به این پرسش جالب پاسخ دهم که پرسناژهای داستان های هدایت چه برداشت و دریافتی از مقوله عشق داشته اند؟مطالعه داستان های کوتاه و بلند هدایت به روشنی نشان می دهد که هدایت به موضوع عشق بین مرد و زن در آثار خویش بی توجه بوده و عنایت چندانی به این موضوع شور انگیز نداشته است. اغلب داستان های کوتاه و بلند هدایت خالی از عشق و عاطفه های عاشقانه هستند، و روابط غنی و عمیق عاطفی بین بازیگران و صحنه گردانان و شخصیت های مرد و زن وجود ندارد.به عبارت دیگر در داستان های هدایت، عشق بسیار پریده رنگ و محو است، نشانه ای از عشقی حقیقی، والا و دگرگون ساز بین زن و مرد دیده نمی شود، و پرسناژهای این داستان ها معمولا با مقوله ای به نام عشق آشنا نیستند، آن را درک نمی کنند، از رنج و شادی آن بی خبرند، درد و لذت آن را حس نکرده اند، با بیم و امید آن بیگانه اند ، با تشویش ها و دلهره های آن کاری ندارند و از این همه بسی دورند. اگر رابطه دوستانه ای بین زن و مرد هست رابطه ای ساده و بسی دور از عشق است، اگر رابطه همسری هست از عشق تهی است و اگر هم عشقی هست عشق بی بنیاد و بی ریشه است و کم عمق ، کم محتوا و سطحی. این نشان می دهد که یا هدایت عشق را نمی شناخته یا شاید عشق برای او چیزی درجه ی دو و غیر اساسی بوده که زیاد ذهنش را به خود مشغول نمی کرده و دغدغه آن را نداشته است.عشق در داستان های حاجی آقا، علویه خانم، توپ مرواری، سه قطره خون ، زنده به گور ، سگ ولگرد، و بیشتر داستان های کوتاه هدایت جایی ندارد.
سال شمار زندگی پروین اعتصامی
سال شمار زندگی پروین
25/2/1285خورشیدی: تولد در تبریز.
1291: مهاجرت به تهران با خانواده.
1292: سرودن اولین اشعار.
1293: سرودن شعر به سبک انوری.
1303: فارغ التحصیل از مدرسه.
1303: ایراد خطابهی " زن و تاریخ".
1313: ازدواج با پسرعموی پدر ( همایون فال ).
1313
: بازگشت به منزل پدر.
11/5/1314: جدایی از همسر.
1314: آغاز به کار در کتابخانهی دانشرای عالی.
1314: چاپ اول دیوان اشعار.
1315: دریافت مدال لیاقت از وزارت فرهنگ.
12/10/1316 : مرگ پدر ( اعتصام المک ).
3/1/1320: تاریخ بستری شدن در اثر بیماری حصبه.
16/1/1320: تاریخ درگذشت.
1320: چاپ دوم دیوان.
26/2/1352: درگذشت مادر ( اخترالملوک ).
زندگی نامه
پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد ، در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.
" پدر پروین"
یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین "چاپخانه" را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود.
اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است.
"مادر پروین"
مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.
"شروع تحصیلات و سرودن شعر"
پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.
گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.
هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر " ای مرغک " او در 12 سالگی سروده شده است:
ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه
پرواز کن و پریدن آموز
تا کی حرکات کودکانه؟
در باغ و چمن چمیدن آموز
رام تو نمی شود زمانه
رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز
مندیش که دام هست یا نه
بر مردم چشم ، دیدن آموز
شو روز به فکر آب و دانه
هنگام شب آرمیدن آموز
با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش " کتاب" است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد.
شعر " گوهر و سنگ " را نیز در 12 سالگی سروده است.
شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند.
پاورپوینت زندگی نامه و مجوعه های شعری هوشنگ ابتحاج
سوالات
1) هوشنگ ابتحاج در چه سبک های شعر می گفت؟
2) مجموعه های شعری وی؟
زندگینامه
او در 29 اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد و پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. هوشنگ ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. و بعد هم که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد در شعری سرود:
"دیریست، گالیا! / هنگام بوسه و غزل عاشقانه نیست. / هرچیز رنگ آتش و خون دارد این زمان. / هنگامه رهایی لبها و دستهاست / عصیان زندگی است
آهن یکی از عناصر فلزی معمول است که %6/4 از سنگهای آذرین و %4/4 از سنگهای رسوبی را تشکیل میدهد. محدوده غلظت آهن در خاکهای معمولاً از %2/0 تا %55 تغییر میکند (2000 تا 000/550) غلظتهای آهن میتوانند در مناطق مختلف بسته به نوع خاک و حضور سایر منابع تغییر کنند.
خاکهای شنی کمترین و خاکهای رسی بیشترین میزان آهن را دارند. آهن میتواند در هر دو حالت دو ظرف (فروس یا ) یا سه ظرفیتی (فریک یا ) تحت شرایط محیطی بخصوص وجود داشته باشد. حالت ظرفیتی آهن توسط PH و پتانسیل redox سیستم تعیین میشود و ترکیبات آهن وجودشان وابسته به میزان دسترسی سایر ترکیبات شیمیایی هم هست (همانند سولفور که برای تشکیل شدن پیریت یا مورد نیاز است). آهن برای رشد گیاه الزامی بوده و عموماً به عنوان یک ریزمغذی محسوب میگردد. آهن به عنوان یک فلز کلیدی در نقل و انتقالات محسوب شده و برای سنتز و سایر فرآیندهای زندگی سلولها مورد احتیاج است . در نتیجه گیاهان سعی در تسریع جذب آهن دارند. آهن فروس بسیار حلال تر بوده و قابلیت دسترسی گیاه به آهن از آن فریک بیشتر است. (-FEDOH)Gothite شکل غالب کانی آهن در خاکهاست. حالت دو ظرفیتی یا فروس میتواند به حالت سه ظرفیتی یا فریک اکسید شده که در حالت اخیر می تواند تشکیل رسوبات هیدرواکسید یا اکسید را داده و برای گیاهان به عنوان یک ریز مغذی، غیر قبل دسترس گردد. عوامل عمومی که بر قابلیت تحرک و تثبیت آهن تأثیر گذارند. شرایط قلیایی و اکسیداسیونی هستند که تشکیل ر سوب اکسیدهای آهن محلول را تسریع میکنند یا شرایط اسیدی و احیاء که حلالیت ترکیبات فروس را تسریع میکنند. قابلیت در دسترس بودن آهن فروس و فریک همچنین به میزان آب خاک محیط نیز وابسته است. برای مثال محیطهای کاهیده که شامل زمینهای پست و خاکهای باتلاقی) هستند قابلیت در دسترس بودن آهن فروس را برای گیاهان تسریع میکنند. در حالی که محیطهای اکسیده (زمینهای مرتفع یا خاکهای بازهکشی خوب) تشکیل رسوب ترکیبات اکسید فریک را تسریع می کنند که برای گیاهان قابل جذب نیست. اگر آهن فروس زیادی وجود داشته باشد سمیت آهن ممکن است است برای گیاهان رخ دهد. ولی وقوع این حالت تا حد زیادی به گونه گیاهی بستگی دارد همینطور اگر آهن فروس بسته به رسوب ترکیبات آهن فریک در خاکها در دسترس نباشد کمبود آهن یا کلروز ممکن است رخ دهد. مدیریت خاک مناسب میتواند به کنترل PH و شرایط آب خاک کمک نموده و غلظتهای بهینه آهن فروس را در دسترس گیاهان قرار دهد. عموماً تعیین مقیاسی مشخص برای آهن خاکها به علت اینکه قابلیت در دسترس بوده آهن برای گیاهان و یا ایجاد مسمومیت به ویژگیهای خاک نظیر PH یا Eh و میزان رطوبت خاک بستگی دارد مشکل است.
برای تخمین این ویژگیها و پتانسیل به وجود آمدن کمبود و یا سمیت آهن برای گیاهان پیشنهاد گردیده که Eh و PH خاک هر دو در مزرعه باز هم اندازهگیری شوند.
آهن در اکثر کانیهای اولیه (فاز اکسید و فرو منگنز) در حالت اکسیده فروس ، وجود دارد که از حالت فریک آهن یا بسیار حلالتر است.
چندین نوع مختلف از اکسیدهای آهن که هرکدام دارای حلالیت متفاوتی هستند وجود دارند عکس 1-2 حلالیت چندین اکسید آهن گزارش شده معمول ر ا با هم مقایسه میکند. کانیهای آهن آزاد که در خاک وجود دارند به عنوان کلیدی برای شناخت خصوصیات خاک و برای افقهای خاک مورد استفاده قرار میگیرند. کانیهای آهنی که به صورت پدوژنیکی تشکیل میشوند در جدول 1-2 آمدهاند.
جدول 1-2 انواع کانیهای آهن
خصوصیات | فرمول شیمیائی | کانی |
هماتیت دارای رنگ قرمز روشن بوده، در خاکهای به شدت هوازده مناطق خشک، نیمه خشک و مرطوب وجود داشته و اغلب به جای مانده از مواد مادری است. فقط به میزان کمی از گئوتیت معمولتر بوده و همانند گئوتیت در محیطهای اکسیده پایدار است. اگر چه به علت اینکهمیتواند بهمیتواند بهتحت شرایط احیاء که در خاکهای ابداع اتفاق میافتد کاهیده شود در شرایط احیاء پایدار نیست. | | Hematite |
ماگمیت در خاکهای به شدت هوا زده مناطق مرطوب و اغلب همراه با هماتیت مگنتیت و یا گئوتیت یافت میشود. | | Maghemite |
مگنتیت یک اسید آهن مغناطیسه بوده که معمولاً در اندازههای شن یافت میشود و غلب به جای مانده از مواد مادری است. اکسیداسیون مگنتیت ماگمیت را حاصل میآورد که آن هم مغناطیسه است. | | Mdgntite |
فری هیدریت یک کانی معمول ولی غیر پایدار است و به راحتی در مناطق گرم به هماتیت و در مناطق معتدل مرطوب به گئوتیت تبدیل می گردد. | | Ferrihydrite |
معمولترین کانی آهن خاک تحت شرایط اقلیمی متفاوت از معتدل نامرطوب رنگ قهوهای و زرد بسیاری از خاکهای به علت حضور همین کانی است حتی اگر مقدار آن کم باشد. تحت شریط اکسیده پایدار است اگر به چه علت احیاء و در خاکهای اشباع تحت این شرایط غیر پایدار است. | | Goethite |
در خاکهای بازهکشی کم مناطق معتدل و مرطوب یافت میشود . شرایط مساعد تشکیل این کانی PH کم، دمای کم و عدم حضور است. | | Lepidocrocite |
در خاک غیر معمول است به عنوان یک کانی مقاومت به هوازدگی از سنگهای آذرین مادری به جای میماند. | | Ilmenite |
به طور گستردهای در خاکهای در آب غوطهور شده حاوی سولفور (خاکهای سولفاته اسید) توزیع گردیدهاند. | | Pyrite |
به طور گستردهای در خاکهای در آب غوطه ور شده حاوی سولفور (خاکهای سولفات اسیدی) توزیع گردیدهاند. | | Ferrous sulfide |
به طور گستردهای در خاکهای در آب غوطه ور شده حاوی سولفور (خاکهای سولفاته اسیدی) توزیع گردیدهاند | | Jdrosite |
حلالیت معمولاً بوسیله حضور اکسیدهای محلولتر کنترل میشود، در نتیجه رسوبات تازه magnetite بی شکل یا محلولترین اکسیدهای بوده و عموماً فعالیت و حلالیت را بسته به میزان Redox کنترل میکنند. تحت شرایط اکسیده ، - soil ( که کریستاله قابلیت حل شدن و تبدیل شدن به هیدروکسیدهای بی شکل و اکسیدهای ترسیناله به حد واسط است) حلالیت را کننترل می نماید. اگر این مقدار از 5/11 کمتر باشد magnetite نا زمانی که (Feco3)sidrite شکل بگیرد. فاز پایدار است. سایر اکسیدهای بر طبق کاهش حلالت عبارتند از:
واکنش آهن و فرآیند هوازدگی تا حد زیادی به سیستم محیط و درجه اکسیداسیون ترکیبات شامل آهن دارد. پتانسیل الکترونی برای جفت برابر 77/0 است. قانون عمومی که بر تحریک و تثبیت آهن حاکمیت دارد این است که در شرایط اسیدی و قلیایی رسوب اکسیدهای آهن نامحلول را تسریع میکند ولی شرایط احیایی و اسید حلالیت ترکیبات فروس را تسریع میکنند. آهن آزاد شده به آسانی به صورت اکسیدها و هیدوراکسیدها رسوب میکند ولی با Mg و AL در سایر کانیها جابه جا شده و با لیگاندهای آلی تشکیل کمپلکس میدهد رفتار کلی آهن در منطقه هوازدگی میتواند در چهار عنوان زیر خلاصه گردد:
1- در محیط اکسیده با حاکمیت جو، آهن تشکیل goethite که کانی پایداری است را میدهد. در طی یک روند طبیعی در زیاد و کم (محیط سوفاته اسیدی) Jarosite ممکن است شکل بگیرد و در شرایط غنی از مواد آلی آهن به صورت کلاتها در محلول جابه جا میشود.
2- در محیط کاهیده که باکتریها کربن را برای کاهیدن به و به S استفاده میکنند زیاد بودن پیریت را بوجود میآورد کم بودن و زیاد بودن و ، در محلول باقی میماند.
3- Glauconite تنها سیلیکات آهن اتوژنیک است که در رسوبات جدید شکل میگیرد. اگر جه اسمکتایتهای آهن در منطقه هوا زده وجود دارند. اینگونه تغییرات حاصل فیلوسیلیکاتهای فرو منیزیم هستند.
4- آهن اکثراً به شکل هیدوکسیدهای ذرهای و ریز یا بصورت پوشش به دانههای ریز جابه جا میشود تقسیم بندیها بوسیله سرعتهای ته نشین شدن گوناگون به انجام رسیدهاند.
اکسید آهنی که در خاکها حضور دارد به شرایط زیادی همانند میزان رطوبت، PH و میزان اکسیژن خاک وابسته است در خاکهای مرطوب ولی با شرایط اکسیده اکسید آهن نوعاً باید در حالت اکسید آهن هیدراته یافت گردد.
در خاکهای مرطوب با شرایط hypoxic اکسید آهن به طور مشخص در حالت فروس یافت میگردد. تبدیل شدن به حالت فروس برای تشخیص مرز تیپیکال خاکهای هیدریک زمینهای پست بکار میرود.
حلالیت آهن معدنی در خاکهای بازهکشی خوب بوسیله عدم حلالیت و تشکیل رسوب اکسیدهای کنترل میگردد. همانند حالت قبل غلظت به PH ، افزایش غلظت از تا مول به ازای افزایش PH از 4 تا 8 بستگی دارد. غلظتهای زیاد قابلیت دسترسی آهن را در خاکهای آهکی کاهش میدهند. به غیر از شرایط ویژه تغییر شکل یک اکسید به حالت دیگر در خاکها به علت حلالیت کم این کانیها به آهستگی اتفاق میافتد. این کانیهای اکسید بخصوص، ممکن است در خاکها برای یک تناوب زمانی طولانی بدون تغییر شکل کلی به کانیهای غیرمحلولتر باقی بمانند. در خاکهای مختلف و بخصوص در خاکهای با PH کم، اکسیدهای آهن میتوانند در سطوح رسها تشکیل رسوب بدهند.
اینگونه پوششها در PH های بالاتر پایدارند، همچنین در ظاهر ژل مانند بوده ممکن است در حالت مرطوب جریان پیدا کنند و در هنگام گرم شدن منقبض شده و تشکیل حفره بدهند و برای چسبیدن ذرات اولیه و تشکیل خاکدانهها همانند سیمان عمل میکنند. اینگونه پوششهای بی شکل در هنگام پیرشدن و گذشت زمان تشکیل فرمهای کریستاله را میدهند.
اکسیدهای آهن کریستاله و آمورف نقش اصلی را در استحکام یافتن ساختمان خاک بازی می کنند اکسیدهای آهن به کانیهای آهن از طریق کاهش غلظت بحرانی انعقاد، پراکندگی رس، جذب آب و انقباض رس انبساط رسها و همچنین بوسیله افزایش Microdggregdtion پایداری میبخشند. آنها میتوانند پایداری خاکدانه، قابلیت نفوذپذیری، تخلخل و هدایت هیدرولیکی خاکدانه ها را افزایش دهند. همچنین این اکسیدهای بی شکل می توانند انقباض و انبساط، پراکندگی رسها، چگالی حجمی و انقطاع را کاهش دهند. تشکیل اکسیدهای آهن همچنین بوسیله مواد آلی و باکتریها تحت تأثیر قرار میگیرد باکتریها ممکن است تبدیل بین حالتهای مخلتف ظرفیتی آهن را اکسیده کند این باکتریها برای تأمین انرژی برای متابولیسم خود را به اکسیده میکنند مکانیسم این عمل در زیر نشان دادهشده است.
تعدادی از باکتریهای معمول آهن شامل Ferroba cillus ، crenothrix Lephthrix و Gallionella هستند که بصورت لعاب باکتریهایی در سیستمهای آبی مشاهده شدهاند به علاوه بعضی گونههای باکتریایی همانند، Metallogenius sp. در چرخه آهن شرکت کرده و به عنوان تجمع دهنده آهن در سطح سلولهای زندهشان شناخته شدهاند توزیع آهن قابل عصارهگیری در خاکها به حضور موادآلی وابسته است. آهن با مواد آلی تشکیل کلاتهای آهن را میدهد. اسید هومیک خاک در PH بیشتر از 3 با قدرت زیادی آهن را جذب کرده و یا تشکیل کمپلکس میدهد.
سایر تشکیلات خاک که را جذب میکنند شامل اکسیدهای کریستاله، کانیهای رسی و اکسیدهای هیدراته آهن و منگنز هستند جدول تعدادی از ثوابت جذب را برای آهن در سطح کانیهای رسی، سیلیکاد و مواد آلی نشان میدهد. حلالیت آهن مقدمتاً به حلالیت اکسیدهای هیدراته مربوط میشود. بعلاوه حلالیتهای آهن ممکن است بطور قابل توجهی تحت تأثیر سایر ترکیبات آهن شامل فسفاتها، سولفیدها و کربناتها قرار گیرد. تفاوتها در مقادیر پتانسیل redox خاک ممکن است دلائل دیگری برای افزایش حلالیت آهن در خاکهای باشند عموماً در خاکهائی با زهکشی خوب و مناسب، اکسیدهای حلالیت آهن را کنترل می کند. اگر چه فرایندهای احیاء در خاک، کنار ریشههای تنفس کننده و در تنفس کننده و در سایتهای میکرو جائی که مواد آلی قویاً degrade میشوند و عموماً در خاکهائی غرق شده در آب رخ می دهد. تغییر در خواص خاک همانند PH ، مقادیر پتانسیل redox میتواند آهن را جزئی از فراکسیونهای غیر محلول کرده و قابلیت دسترسی آنرا برای گیاهان کاهش دهد. در خاکهای آلی %50 آهن در فراکسیون سولفید و مواد آلی یافت شده ولی مقادیر کمتری از این شکل آهن در افقهای خاک در کانیها مشاهده گردیده است. اکثراً آهن در اکسیدهای آهن کریستاله و بی شکل و فراکسیونهای باقیمانده قرار گرفتند بودند.
شرایط احیاء قوی در خاک فراکسیون آهن و اکسیدها را با فراکسیونهای تبادل، آلی و منیزیوم- اکسید در اتباط است متحرک نموده و آنرا برای جذب توسط گیاهان آماده مینماید. افزایش در میزان PH یا Eh یعنی اینکه شرایط اکسیده آهن را از شکلهای آلی و تبادلی به فراکسیونهای غیر محلول در آب و اکسید- آهن جابه جا مینماید. PH و اضافه نمودن مواد آلی به خاک باعث ایجاد شرائط احیاء با تناوب خشک و مرطوب شدن میگردد در پاسخ به افزایش مواد آلی آهن از شکلهای کم محلول به شکلهای تبادلی و آلی تغییر می کند.
آهن در فراکسیونها میتواند تفاوت داشته باشد. از جمله محلهای مردانی که ظاهراً به میزان احیاء اکسیداسیون مربوط میگردد. شخم زدن میتواند PH و سایر خصوصیات خاک را تغییر داده ودر حلالیت آهن موثر باشد. شکل گونه های نمونه آهن را تحت شرایط مختلف PH و En نشان می دهد. تشکیل ترکیبات بحرانی آهن همانند همچنین به قابلیت دسترسی سایر مواد شیمیائی مثلاً در مورد اخیر به گوگرد در سیستم بستگی دارد. فازهای جامدی که در شکل نشان داده شدهاند (سیدریت)، (پیریت) و fes هستند احتمال وجود در شرایط محیط طبیعی وجود ندارد مگر اینکه محیط به شدت اکسیده باشد.
آهن یکی از عناصر ریز مغذی است که به شکل () توسط گیاهان جذب میگردد آهن برای شکل گرفتن کلروفیل II و شرکت در آنزیمهایی که برای سیستمهای تنفسی لازم هستند وجودش ضروری است. اکثر آهن موجود در خاکهای با تهویه مناسب بصورت یون فریک یا () است که برخلاف یون فرو () برای گیاهان غیر قابل دسترس میباشد. کمبود آهن ممکن است هنگامی که کانیهای خاک بطور مرتب آهن فروس () را جانشین اهن فروس قبلی که به آهن فریک اکسیده گردیده نکنند ایجاد گردد. و یا کمبود آهن میتواند در نتیجه وجود مس و منگنز زیادی باشد. منگنز و مس عواملی هستند که موجبات اکسید شدن فروس را به حالت فریک پدید میآورند. در خاکهای اسیدی که ما انتظار درایم آهن به اندازه نیاز گیاهان وجود داشته باشد. سمیت منگنز موجبات کمبود آهن را فراهم میآورد.
آهن از سال 1845 به عنوان یک عنصر ضروری برای گیاهان شناخته شده است. آهن برای رشد گیاهان لازم بوده و عموماً به عنوان یکریز مغذی آن را میشناسیم. همچنین آهن برای شکل گرفتن کلروفیل II و شرکت در بعضی آنزیمهای که در سیستمهای تنفسی شرکت دارند ضروری است. آهن در خاکها و سنگها یک عنصر فراوان بوده ولی معمولاً به عنوان یک ریز مغذی در خاکها در کمبود است. این مشکل به طبیعت بسیار نامحلول ترکیبات آهن فریک بر میگردد. این ترکیبات در خاکهای با هوازدگی شدید تجمع پیدا کرده و عضو اصلی خاکهای سرخ مناطق تروپیک محسوب میشوند. بازماندههای فسیلی بعضی خاکهای قدیمی شامل آهن به اندازه کافی برای رفع نیاز آهن هستند. هر چند این ترکیبات بسیار نامحلول بوده و نمیتوانند نیاز گیاهان به آهن را حتی به عنوان یک ریز مغذی رفع نمایند. مکانیسم جذب آهن انتقال آهن بوسیله گیاهان مطالعات زیادر را به خود مشغول داشته است چون این مکانیسم یک فرایند کلیدی در رفع نیاز آهنی گیاهان میباشد. در اکثر اوقات شدتهای متفاوت کمبود آهن در گیاهان به علت فاکتورهای خاک که عدم حلالیت آهن را تشدید میکنند رخ میدهد. به نفش متابولیک آهن در گیاهان سبز نسبتاً پی برده شده است. و آهن را به عنوان یک عنصر فلزی کلیدی در انتقال انرژی که برای سنتز و سایر فرآیندهای زندگی سلول مورد نیاز است به حساب میآورند. نقش اساسی آهن در بیوشیمی گیاهان میتواند بصورت زیر خلاصه گردد.
- آهن در پروتئینهای هم غیر هم وجود داشته همچنین عضو مهم کلروپلاستهایی میباشد.
- کمپلکس های آهن آلی در مکانیسم انتقال الکترون فتوسنتزی شرکت میکنند.
- پروتئینهای غیر هم در احیاء نیتراتها و سولفاتها نقش دارند.
- به نظـر میرسد که آهن نقش مستقیمی در متابولیسم اسیدهای نوکلئیک داشته باشد.
- همچنین نقشهای ساختمانی و کاتالیزوری برای و شناخته شدهاند.
هنگامی که کمبود آهن در گیاهان روی میدهد تفاوت صریح بین رگبرگهای سبز و سبز کمرنگ یا زرد بافت ما بین رگبرگها آشکار میگردد.
این کمبود کلروفیل در برگ گیاهان را کلروز گویند. برگهای جوان بیشتر از برگهای پیر تحت تأثیر قرار میگیرند. به علت اینکه آهن درگیاه نسبتاً نامتحرک میباشد.
عاملی که در خاکهای با تهویه خوب باعث کلروز در گیاهان میگردد نامحلول بودن اکسیدهای است در شرایطی که پتانسیل اکسید و احیایی یا PH و یا هر دو افزایش پیدا کنند. قابلیت جذب آهن از محول خاک به گیاهان به شدت کاهش مییابد.
پتانسیل اکسید و احیایی بحرانی بری احیاء بین 100 میلی ولت و 300 میلی ولت در PH برابر 6 و 7، و 100 – میل ولت در PH برابر 8 است. کمبود آهن ممکن است در خاکهای غیرآهکی با بافت شنی هم رخ دهد ولی کمبودهای آهن بیشتر در خاکهای آهکی معمول هستند غلظت تعادلی آهن در فاز محلول سیستمهای آهکی خیلی کم است. در دسترس بودن آهن در خاکها برای جذب توسط گیاه تا اندازه زیادی بهPH خاک ، لیگاندهای کمپلکس شده و پتانسیل اکسید و احیاء بستگی دارد. رطوبت اضافی خاک آهن فروس را که محلول تر و متحرکتر است افزایش میدهد. یک محیط آبگرفته (باتلاقی) منتج به کاهش در پتانسل اکسید و احیایی میگردد. خاکهایی بازهکشی ناقص اغلب حاوی ماتلهای زنگ زده هستند که در اثر جا به جا شدن آهن فروس متحرک به مکانهای که در آنجا اکسید شده و رسوب کردهاند بوجود میآیند. حلالیت آهن فریک و آهن فروس در PH پایین خیلی بیشتر از PH بالاست ترکیبات آهن شامل و حلالیت کمی دارند و میتوانند در PH بالا رسوب تشکیل دهند بی علت اینکه هنگامی که PH افزایش پیدا میکند یونهای OH بسیار فراوانند.
آهک دادن به خاک باعث تشکیل رسوب آهنی که قبلاً متحرک بود و همچنین باعث بروز کلروز ناشی از آهک میگردد. تحقیقات نشاندهنده این مطلب است که گیاهان به بیشتر از مول آهن محلول برای برطرف کردن نیاز تغذیهای خود نیاز دارند. کمبود آهن معمولاً با کاهش سرعت رشد همراه است اگر چه همیشه معلوم نیست که آیا این نتایج نتیجهای از کمبود است یا شرایطی که باعث کمبود شدهاند. کمبود آهن معمولاً در خاکهای آهکی در خاکهایی با شرایط زهکشی ضعیف و خاک های غنی از منگنز رخ می دهد اعمال مدیریت خاک و دیگر شرایطی که ممکن است باعث به وجود آوردن یا بدتر کردن کمبود آهن گردند شامل: تجمع زیاد رطوبت خاک، غلظت زیاد فلزات سنگین (به خصوص مس، منگنز، روی ) در یک خاک اسیدی، دمای بیش از حد پایین یا بالای خاک، حضور ارگانیسمهای معین (نماتدها یا قارچها)، کمبود رطوبت خاک هستند. بازمانده گیاهان، کود، فاضلابها، گلها، پیتها، زغال چوب فرآوردههای فرعی صنعتی تولیدات جنگلی (پلی فلائونوئیدها و لیگنوسولفاتها) حتی زغال میتوانند در درمان کلروز ناشی از آهن موثر واقع گردند.
گونههای گیاهای مختلف که با آهن اسپری شدهاند و همچنین اعمال بعدی بر روی خاکهای دارای مشکل کمبود در فراهم کردن آهن برای گیاهان موثر بودهاند. ترکیبات آلی آهن در کود در نگهداشتن آهن در شکل قابل دسترس تأثیر بسیار خوبی دارند.
عموماً سمیت آهن به افزایش جذب آهن و جابه جایی آن توسط اندامهای گیاه ارتباط دارد. برای مثال کشف شده که گیاه تنباکو به وسیله سمیت آهن صدمه دیده که در این سمیت استحکام برگ با افزایش غلظت آهن بین 450 تا 1126 پی پی ام کاهش پیدا کرد. اینگونه برگها همچنین دارای غلظت منگنز کمتر از معمول بودند. گزارش گردیده که بیماری برنزه شدن برنج با تجمع آهن در نقاط نکروز شده روی برگها ارتباط دارد. (Freckle leaf) در نیشکر نیز به متمرکز شدن تجمع آهن در برگها مربوط است.
علت بیماری Mdni leaf fraeckling در نیشکر نیز تجمع آهن، AL Mn و میزان کم در برگها گزارش گردیده است. ظاهراً گیاهان دچار غلظت بالای Ca و میتوانند میزان آهن، منگنز و آلومینیم بالای داخل گیاه را تحمل کند. این عمل احتمال دارد که با ممانعت گیاه از تمرکز در نقاط سمی مرتبط باشد. در تحقیقی دیگر گزارش شده که در ابتدا یک نقش سمیت زدایی داشته ولی هنگامیکه عوامل سمی حضور ندارند وجودش ضروری به نظر نمیرسد (در گیاه نیشکر).
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید، چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانشآموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذکور میباشد. بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل میتوان گفت، با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از دادهها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنیهایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند، توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.
مقدمه
پیشرفتهای علمی و تکنولوژی در سالهای اخیر، انسانها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارتهای مهم و مفیدی هستند که نقش تعیین کنندهای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.
همه انسانها به طور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریکه به عنوان مهارتهای کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسیهای انجام شده تواناییها و مهارتهای عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمیکند. بنابراین آموزش مهارتهای زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان اصلی مهم و انکار ناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص «سازمان بهداشت جهانی» . جای آن در برنامههای تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری میباشد.
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید میشود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون، اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر میگردد. بطوریکه سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار «غفلت بس است، مراقبت کنیم.» را جهت آشکارتر ساختن اهمیت موضوع، مطرح نمود.
این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد. یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماریهای روانی است. در واقع میتوان گفت، عمدهترین هدف بهداشت روانی، پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح میشود، پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار میگیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتی که در این حیطه صورت میگیرد، در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی میباشد. بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی میباشد.
حسینی (1378) معتقد است، آموزش، اساسیترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهمترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه، دوره نوجوانی است. به همین دلیل متخصصین بهداشت روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی را مورد توجه بسیار قرار می دهند. و همچنین پژوهشها نشان میدهند که آموزش مهارتهای زندگی به ارتقاء بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک میکند و از اساسیترین برنامههای پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار میرود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.
با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان افراد بخصوص نوجوانان و با توجه به تأثیر مثبت برنامههای پیشگیرانه در مدارس، پژوهش حاضر به بررسی تأُثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان نوجوانان میپردازد. از طرفی به دلیل ارتباط مستقیم و مثبت بین سلامت روان، منبع کنترل درونی و شیوه مقابلهای مسأله مدار، تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر درونیتر شدن منبع کنترل نوجوانان و شیوههای مقابلهای آنان نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
متغیرهای پژوهش
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل دانشآموزان دختر سال اول مقطع متوسطه شهر تهران میپردازد. بنابراین متغیرهای پژوهش عبارتند از:
- متغیر مستقل
در این پژوهش، آموزش مهارتهای زندگی، متغیر مستقل میباشد، که تأثیر آن بر متغیرهای وابسته پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.
- متغیرهای وابسته
دو متغیر سلامت روان و منبع کنترل، متغیرهای وابسته پژوهش حاضر میباشند، که تأثیر متغیر مستقل بر آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
- متغیرهای کنترل
سن، جنس و مقطع تحصیلی از متغیرهای کنترل پژوهش هستند. به این صورت که دانشآموزان دختر سال اول مقطع متوسطه که حدود سنی 16-15 ساله داشتند به عنوان جامعه و نمونه پژوهش انتخاب شدند.
مشاهدات کیفی در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از دادهها، مطابقت و هماهنگی دارد. به طوری که ویژگیهای رفتاری آزمودنیها در طول دوره تا حدودی نشان دهنده میزان نمرات آنان در آزمونها میباشد. بدین معنا که آزمودنیهایی که در طول جلسات، فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند، در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزه بیشتری نشان میدادند، توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونی تر شدن منبع کنترل آنان شده است. در حالیکه در نمرات آزمودنیهایی که انگیزه و رغبت کافی برای حضور در جلسات آموزشی نداشتند، فعالیتهای گروهی آنان بخصوص در بحثهای گروهی ضعیفتر بود و نسبت به انجام تمرینات و فعالیتهای عملی انگیزه کمتری داشتند، چندان تغییر محسوسی ایجاد نشده است. بدین صورت که یا کاهش اندکی در میزان نمرات سلامت عمومی ایجاد شده است و یا آنکه منجر به افزایش میزان نمرات در آزمون منبع کنترل آنان شده است.
در ارزیابی نهایی از دوره آموزشی، اکثر آزمودنیها، برخورداری از مهارتهای زندگی را برای همه افراد مفید و لازم قلمداد نمودند و معتقد بودند که آنچه به عنوان مهارتهای زندگی در این دوره آموزشی آموختند و پیرامون آن، تمرین و فعالیت گروهی انجام دادند، توانسته است تا حدود نسبتاً زیادی بر جنبه های گوناگون زندگی آنان به ویژه بر زندگی تحصیلی، خانوادگی و اجتماعی آنان اثر گذار باشد.
همچنین علاوه بر گروه آزمایشی، طی مصاحبهای که با افراد گروه کنترل نیز صورت گرفت، پیرامون اهمیت و نقش مهارتهای زندگی و نحوه تأثیر آن نظر خواهی شد. اکثریت آنان نسبت به کسب مهارتهای زندگی و برگزاری این دوره آموزشی تمایل و رغبت فراوانی نشان دادند و معتقد بودند که این نوع جلسات میتواند بسیار مفید، آموزنده و جالب باشد. بخصوص اینکه با فعالیتهای گروهی، شور و هیجان بیشتری ایجاد خواهد شد.
بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.
از نتایج ضرایب همبستگی بین مقیاسهای سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابلهای چنین بر میآید که بین اکثر مقیاسها همبستگی معناداری وجود دارد، بطوریکه بین مقیاسهای سلامت روان و شیوه های مقابلهای همبستگی معناداری وجود دارد. این بدان معناست که بین دو متغیر مذکور ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر بین دو متغیر سلامت روان و شیوه مقابلهای همبستگی معناداری وجود دارد. همچنین بین مقیاسهای منبع کنترل و انواع شیوههای مقابلهای همبستگی معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر بین دو متغیر منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط معناداری وجود دارد. در ضمن بین مقیاسهای آزمون سلامت عمومی (نشانگان جسمانی، نشانگان اضطرابی، کارکرد و کنش اجتماعی و نشانگان افسردگی) نیز ارتباط مثبت و معناداری مشاهده شده است. بطوریکه ضرایب همبستگی بین مقیاسها اکثراً بالای 60/0 = r میباشد. همین طور بین مقیاسهای آزمون منبع کنترل (توانایی درونی، اعتقاد به شانس و تأثیر دیدگاه افراد قدرتمند) نیز ارتباط معناداری مشاهده گردید. همانگونه که ملاحظه می شود بین شیوه جسمانیسازی مقابله، شیوههای هیجانی مقابله و جمع کل مقیاس شیوه مقابلهای نیز ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. بنابراین نتایج نشانگر ارتباط مستقیم و مثبت بین متغیرهای پژوهش سلامت روان و شیوه مقابلهای ، منبع کنترل و شیوه مقابلهای) میباشد، که البته علیرغم انتظار پژوهش، بین دو متغیر سلامت روان و منبع کنترل، ارتباط معناداری مشاهده نشده است.
بدین ترتیب فرضیه (2) پژوهش مور د تأیید قرار نگرفت. نکته قابل توجه دیگر این بود که در هر دو پرسشنامه، بین مقیاسها ارتباط کاملاً معناداری مشاهده گردید، بطوریکه ضرایب همبستگی قابل قبول و رضایت بخشی بخصوص در آزمون سلامت عمومی، بدست آمده است. در ضمن با توجه به نتایج همبستگی این آزمون میتوان نتیجه گرفت که درجه همبستگی بین هر زیر مقیاس آزمون سلامت عمومی با نمره کل مقیاسهای آزمون بیشتر از درجه همبستگی بین زیر مقیاسها میباشد. این موضوع بخصوص در مورد مقیاسهای نشانگان افسردگی نشانگان اضطرابی نشانگان جسمانی صدق می کند. این امر نشان دهنده اهمیت افسردگی و اضطراب در تشخیص نشانگان اختلالهای روانی است.
در ضمن ملاحظه شد که نتایج یافتههالی جانبی نشان دهنده ارتباط منفی و معنادار عملکرد تحصیلی (معدل کتبی) دانشآموزان با شیوه جسمانی سازی مقابله و جمع کل مقیاس شیوه مقابلهای میباشد. بدین معنا که دانشآموزانی که معدل کتبی بالاتری داشتند در شیوه جسمانیسازی مقابله و جمع کل مقیاس شیوه مقابله نمرات پایینتری کسب کردند، یعنی در مقابله با مشکلات کمتر دچار علائم جسمانی مانند سردرد، احساس تهوع ، تپش قلب، بی خوابی و . . . میشوند و بیشتر از مقابله مسأله مدار استفاده میکنند. همچنین نتایج تحلیل واریانس یکراهه (ANOVA)، حاکی از آن است که تحصیلات مادر در گروه بیسواد و زیر دیپلم با شیوه هیجانی مقابله ارتباط معناداری دارد. بدین معنا که دانشآموزان دارای مادران بیسواد و زیر دیپلم در مقابله با مشکلات بیشتر دچار حالات هیجانی مانند، خشم، عصبانیت و . . . میشوند. لازم به ذکر است که بین میانگینهای تحصیلات پدر با مقیاسهای سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابلهای، ارتباط معناداری مشاهده نشد. در ضمن بین نوع شغل پدر و مقیاسهای مذکور نیز ارتباط معناداری حاصل نگردید. ولیکن بین وضعیت اشتغال مادر و مقیاسهای اضطراب ، نارسا کنش وری اجتماعی، افسردگی و جمع کل مقیاسهای سلامت عمومی و همچنین شیوه مقابلهای مسأله مدار ارتباط معناداری بدست آمد. بدین معنا که دانشآموزان دارای مادران شاغل، نمرات پایینتری در مقیاسهای مذکور کسب نمودند، یعنی به عبارت دیگر، اضطراب، نارسا کنش وری اجتماعی و افسردگی کمتری در مقایسه با دانشآموزان دارای مادران خانهدار، نشان دادند و در کل از سلامت روان بالاتری برخوردار هستند. در ضمن در هنگام مقابله با مشکلات بیشتر از شیوه مقابلهای مسأله مدار استفاده میکردند.
جداول 4 و 5و 6 و 7 و 8 و 9 که بیانگر توضیحات فوق میباشند به ترتیب در صفحات بعدی ترسیم شدهاند.
بررسی زندگی عشایری
چارچوب نظری ارتقاء زندگی عشایر
نظریات عزیز کیاوند
مشکل ما شیوة تولید است نه کوچ یا اسکان، این شیوة تولید عشایری است که هماهنگی خود را با مقتضیات زمان از دست داده است و جماعتهای عشایری برای تغییر شیوة تولید خود تنها دو راه عقلایی را در پیش دارند :
الف) تولید بر پایه کشتزارهای دامی
عشایر، سنت و سابقه دیرینه ای در دامداری دارند، از طرفی تقریباً تمام روستاهای ما روستاهای کشاورزی هستند. اگر قرار باشد دهواره های جدیدی با جماعتهای عشایری کوچنده پدید آید با فعالیت اصلی آنها بر محور پرورش دام ، آن هم تا جایی که ممکن باشد دامپروری نوین امروزی صورت گیرد. این دهواره ها باید علوفه و خوراک دام تولید کنند. در چنین دهواره هایی نگرانی همیشگی و دیرینة مهندسین کشاورزی کشور دربارة جدایی کشاورزی از دامداری برطرف خواهد شد ونمونه ای از ادغام و هماهنگی کامل آن دو پدید خواهد آمد، و از تصور به تحقق خواهد پیوست. در این دهواره ها باید روشهای علمی اصلاح نژاد دامها به منظور افزایش محصول (بهره وری) اعمال گردد.
ب) تولید بر پایة صنعت
در جاهایی که امکان ایجاد دهواره های عشایری بر پایة دامپروری نوین ممکن نباشد، پاسخ مسئله توسعه و تحول جماعتهای عشایری در صنعت است. مراد از صنعت بر خلاف تصور و روال فکری معمول، صنایع دستی و کوچک و کارهایی مانند گلیم بافی و جاجیم بافی نیست، این نوع صنایع میتوانند در مواردی درآمدهای جنبی و حاشیه ای ایجاد کنند و در طرحهای فقرزدایی به طور موقت به کار گرفته شوند، اما هرگز نمیتوانند محور تحول اقتصاد پویای نوینی باشند. از این نوع فعالیت و مهارتهای سنتی میتوان و باید به جای خود استفاده کرد اما دل و امید نهایی بستن به آنها فرصت و زمان را از دست دادن و به فاصلة عقب ماندگی از جهان متحول و در حال پیشرفت افزودن است. دلیلی نیست که جوانان عشایری نتوانند در صنایع مدرن و مجتمعهای صنعتی بزرگ به کار گرفته شوند. دلایل و شواهد چنانکه پیش از این اشاره شد بر له این امر است. واحدهای صنعتی و حتی شکلی از پارکهای صنعتی جدید، در جایی که تحول دامداری سنتی به دامپروری نوین ممکن نباشد، میتواند این نسل معلق را در منطقه نگهداری وجلوی اضمحلال میراث فرهنگی آن را بگیرد و به طور غیرمستقیم از بار مسائل شهری بکاهد.
«استراتژی که که از آن سخن گفتیم خط و مسیر حرکت آینده را در چارچوب یک استراتژی جامع و همه جانبه، رشد و تحول و توسعه ملی را نشان میدهد. این استراتژی هم کلی، هم دراز مدت و هم اختیاری است. تحول باید با تدریج و با تدبیر همراه باشد.
فضاهای زندگی عشایر کوچنده بسیار متنوع و گوناگون است. این گوناگونی و تنوع باید همیشه به شمار آید. به این واقعیت مهم باید آگاه باشیم که گاه طرح یا برنامه ای که برای طایفه ای جواب مطلوب می دهد حتی برای طایفة همجوار ممکن است مناسب نباشد. برنامه ریزی در چنین مواردی و در برخورد سنجیده و عقلایی و دورنگرانه با اینگونه مسائل است که منطق وزیبایی خود را به نمایش می گذارد.
«اصولا سازمان و ساختار اجتماعی جماعتهای عشایری به سازمان صنعتی بیشتر شباهت دارد تا به سازمان و ساختار روستایی
استراتژی های توسعه پیشنهادی گروه مطالعاتی هامون
این گروه که مطالعات وسیعی پیرامون توسعةجامعة عشایر انجام داده است، استراتژیهای زیر را برای توسعه پیشنهاد می نماید:
1- توسعه و تحول نظام تولید عشایری جهت بهره بردرای بهینه از منابع و عوامل تولید، افزایش بهره وری و تأمین رفاه اقتصادی و شرایط معیشتی مناسب
2- گسترش فعالیتهای صنعتی در مناطق عشایری به منظور ایجاد فرصتهای جدید شغلی، افزایش درآمد، بهره گیری مطلوب از فرآورده های تولیدی، تقویت بنیادی تولید و تحول تکنولوژیک مناسب.
3- بهسازی و نوسازی مراکز جمعیتی و ایجاد و تجهیز کانونهای جدید برای تمرکز جمعیت و فعالیتها
4- عمران و توسعة یکپارچه و هماهنگ مناطق عشایری، به ویژه سرزمینهای ایلی عمده به منظور کاربرد بهینه و همه جانبه از منابع و اراضی ، ایجاد تعادلهای زیست محیطی، استقرار مطلوب جمعیت و تمرکز فعالیتها
نظریات ابراهیم حیاتی
الف) اسکان با مشاغل کشاورزی
بخش عمده ای از عشایر ایران در قشلاق یا ییلاق، دارای زمینهای کشاورزی قابل ملاحظهاند، بنابراین با حمایت از این قشر از طریق تأمین آب کشاورزی، واگذاری اراضی، آموزش و ترویج، اعطای وام و ... میتوان آنان را در همان محل خود اسکان داد.
ب) اسکان با شغلهای دامداری و دامپروری
میتوان یک زندگی دامداری توأم با دامپروری، زنبورداری و سایر مشاغل صنعتی را برای جذب جمعیت مازاد و تکمیل امور اقتصادی آنان توصیه کرد.
ج) اسکان با مشاغل دامپروری و صنعتی
گروهی از عشایر ایران نه دارای زمین کشاورزی و نه مراتع قابل استفاده هستند،برای این گروه پیشنهاد میشود که نقاطی با ایجاد شرایط قطبهای صنعتی در هر استان پیش بینی شود و نسبت به استقرار عشایر داوطلب با در اختیارگذاشتن امکانات موردنیاز اقدام گردد. استراتژی توسعه زندگی عشایر باید بر محور اقتصادی دام استوار باشد یا به عبارت دیگر آمیخته ای از زراعت و دامداری و سایر قابلیتهای اقتصادی و اشتغال زا باشد. بنابراین تنها راه ادامة حیات و توسعة زندگی آنها که خود نیز به آن گرایش دارند و توسعه ای سالم و بدون تخریب و مبتنی بر فرهنگ اقتصادی – اجتماعی آنهاست، اینگونه است که با یک برنامه ریزی دقیق، باقی زمینهای قابل کشت را به خود آنها واگذار نمایند و با توجه به قابلیتها و پتانسیل های منطقه ای، مجتمعهای کوچک و بزرگ کشت (کشتی که مکمل دامداری است) راه اندازی کنیم. اجرای این برنامه مستلزم مکان یابی و مطالعه آمایشی و قابلیت سنجی (بخصوص آب و خاک) و به دنبال آن آماده سازی مناطق مطالعه شده است که با توجه به عوامل جغرافیایی و طبیعی مناطق مختلف شامل حفر و تجهیز چاه ، حفر کانالهای انحرافی،بهسازی چشمه ها و قنوات می باشد (حیاتی ، 1370 : 182).
4- نظریات دکتر حسینی
«من معتقد هستم، الگوی توسعه برای عشایر کشور باید یک الگوی بومی باشد، هیچ یک از نظریات و مدلهای توسعه عیناً نمی تواند در مناطق عشایری کشور عملی گردد، گر چه استفاده از نظریات و الگوهای توسعه و اطلاع یافتن از آنها مفید است، اما مدل توسعة عشایر کشور باید یک مدل بومی باشد. نظریات رشد از درون و بیرون، نظریات روستو و غیره از این جمله هستند ولی اطلاع داشتن از آنها مفید است. نظریات توسعه که در کشور هندوستان و چین مطرح شده است به کشور ما نزدیکتر هستند، در مدل هند، توسعه را در سطح بخش دیده اند و تمام تدابیر برای توسعة بخش پیش بینی شده است. در چین،مدل توسعه منطقه ای است من معتقد هستم مدل توسعه بومی مشابه آنچه شیخ بهایی در مورد زاینده رود و چگونگی اثر آن در توسعه دیده است میتواند با توجه به پتانسیل های مناطق عشایری پیش بینی گردد، اما اگر دلایل عدم توسعه یافتگی و مشکلات فعلی را بدانیم، می توانیم به مدل مناسب توسعه دسترسی پیدا کنیم. در مدل توسعه، قالب و چارچوب و سطح واحد برنامه ریزی بسیار مهم است،با توجه به شناختی که از جامعة عشایر دارم، واحد برنامه ریزی در حد «تیره» میتواند واحد مناسبی باشد. توسعه کشاورزی مبحث را باری توسعه عشایر رسیدگی به وضعیت معیشتی آنان می دانم و در کنار آن دسترسی به خدمات مختلف را توصیه می نمایم، معیشت را پایه و اساس و خدمات را چهاردیوار می دانم .»
اهداف پیش بینش شده برای ارتقاء زندگی عشایر ایران
اهداف پیش بینی شده در اسناد برنامه های پنج سالة کشور
برنامه سندی است رسمی،که در آن هدفها، سیاستها و راهبردهای اجرائی کلیة بخشها مشخص میگردد و دارای نقش بسیار تعیین کننده ای در افق آینده بخشها خواهد بود. به عبارت دیگر، چگونگی نگرش دولت به یک بخش در قالب برنامه ریزیهای کشور نمود پیدا می کند.
اولین سند رسمی که پس از انقلاب اسلامی به طور دقیق اهداف و خط مشی های اساسی زندگی عشایر را برای یک دورة بیست ساله در خود دارد، کتاب «خط مشی بیست سالة آینده زندگی عشایر» می باشد. این سند مصوبات شورای عالی عشایر است که در جلسات مختلف شورای عالی مورد تصویب قرار گرفته است. شورای عالی عشایر ایران ترکیبی از نخست وزیر، تعدادی از وزراء و رؤسای سازمانهای مرتبط با زندگی عشایر بود. در این سند، عشایر کشور به دو دسته تقسیم شده اند:
خط مشی آینده زندگی عشایر از دیدگاه شورای عالی عشایر ایران عبارت است از:
«بنابراین خط مشی آینده زندگی عشایر از یک حرکت دو سویه ای برخوردار خواهد بود که از یک طرف بایستی امکانات لازم را جهت بهبود و اصلاح زندگی کوچکتری فراهم و از طرف دیگر زمینه های لازم برای اسکان تدریجی عشایر ایجاد نمود.
تعدادی از اهداف پیش بینی شده در این سند عبارتند از :
عشایر گروه دوم، یعنی کسانی که تمایل به اسکان دارند مورد توجه مبحث ما هستند، این سند برای این گروه جهت گیریهای زیر را ارائه میدهد:
«لازم است از طریق سازمان امور عشایر استانها،ضمن تماس با خود عشایر، آنهایی که تمایل به اسکان دارند شناسایی و مناطق مناسب اسکان آنها مورد مطالعه دقیق قرار گیرد و به اشکال زیر نسبت به ساکان تدریجی آنان اقدام گردد.
چگونگی و شکل اسکان در عشایر که تابعی است از تمایلات عشایر، وضعیت اقتصادی موجود آنان و نوع اشتغال آنان، در حالت اسکان به قرار زیر خواهد بود:
1- اسکان با اشتغالات کشاورزی به طور اعم (شامل زراعت، تولید علوفه، باغداری و غیره) توأم با دامداری و دامپروری
2- اسکان با اشتغالات دامداری و دامپروری (صنعتی)
3- اسکان با اشتغالات دامپروری و صنعتی
در سند خط مشی بیست سالة آینده زندگی عشایر، برنامه های پس از اسکان شامل موارد زیر است:
« با صورت پذیرفتن این اسکان، روستاهای جدید به وجود خواهند آمد که از لحاظ اقتصادی و فرهنگی دارای ویژگیهای خاصی هستند، لازم است تشکیلاتی متناسب به وجود آید که اسکان عشایر ار در چارچوب طرحهای تصویبی بر عهده داشته و این روستاهای جدید را تا تثبیت کامل، تحت نظارت و کنترل خاص خود داشته باشند. بنابراین در اجرای طرحهای اسکان تصویبی اقدامات زیر انجام خواهد شد :
1- فعالیتهای اقتصادی
اشتغالات غیرصنعتی برای آن دسته از عشایری که به فعالیتهای دامداری، دامپروری و کشاورزی خواهند پرداخت باید اقدامات زیر انجام گیرد:
2- اشتغالات صنعتی
در اشتغالات صنعتی، سنایعی که ایجاد خواهند شد باید متناسب با برنامه های اقتصادی درازمدت در سطح ملی و وضعیت اقتصادی و طبیعی و جغرافیایی منطقه باشند. بنابراین فعالیتهای صنعتی که میتوان برای عشایر متمایل به اسکان ایجاد نمود عبارتند از:
1- ایجاد کارگاههای تولیدی از نوع دستی که قابلیت عرضه به بازار داخل یا خارج را دارا باشند (صنایع دستی)
2- ایجاد مراکز صنعتی تولید و تهیة بسته بندی محصولات دامی، گیاهی (صنایع تبدیلی)
3- ایجاد صنایع کوچک جهت تهیه و تولید کالاهای مورد نیاز منطقه
4- علاوه بر ایجاد کارگاههای صنعتی جهت اشتغال عشایر متمایل به اسکان میتوان پرورش زنبور عسل، تهیه بذور مرتعی، پرورش ماهی در آبگیرهای طبیعی و مصنوعی و بهره برداری از معادن کوچک را پیش بینی نمود.
3- فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و رفاهی :
از آنجایی که محل عشایر ساکن شده به صورت روستا خواهد بود بنابراین کلیة فعالیتهای اجتماعی از جمله آموزش و پرورش، امور بهداشت و درمان، تأمین آب و برق و مسکن و راه و غیره در چارچوب فعالیتهای وزارتخانه ها و سازمانهای خاصی که برای روستاها خدمات رسانی می کنند،قرار خواهد گرفت (همان : ص 41-39)
بررسی زندگی نامه جلال آل احمد
مقدمه
نزدیک به چهار دهه از خاموشی جلال آل احمد نویسنده و روشنفکر مبرز ما می گذرد. با گذشت هر چه بیشتر زمان حضور اندیشه های وی در عرصه فکر و نقد مسایل اجتماعی بویژه رابطه ما با غرب، روشنفکران و وظایف آن، آزادیش قلم و … بیشتر و بحث انگیزتر مطرح میشود. از فردای تشکیل جمهوری اسلامی که تحقق برخی از نظریه های آل احمد را به نوعی دربرداشت جنبة سیاسی و اجتماعی دکترین وی مورد توجه قرار گرفت و شاید بتوان گفت که جنبة ادبی شخصیت و آثار وی در حاشیه قرار گرفت.
حضور جلال آل احمد در جریانات روشنفکری دهه های سی و چهل نمودار شرف و حیثیت جامعه روشنفکران بود. مردی که تمامی حجم درد و عظمت رهبری روشنفکران زمان خودش را بر دوش کشید و در چهل و شش سالگی دیگر تاب نیاورد و خاموش گشت.
چهل و شش سال زندگی کرد و در این میان نزدیک به سی سال نوشت و حدود پنجاه اثر از خود باقی گذاشت. این بخشی از کارنامة زندگی جلال است.
جلال آل احمد روشنفکری بود که حتی مخالفانش در وطن پرستی و عشق او به فرهنگ ملی ایران تردید ندارند. نوشتن برای او عبادت بود. زبان و قلبش صریح بود و صراحتی که در کمتر کسی میتوان سراغ گرفت.
زنده یاد جلال آل احمد با عشق به حقیقت زیست. زندگی ادبی و اجتماعیش سراسر است از این شیفتگی به حق و تا آخر عمر خویش اینچنین زیست. آثار جلال آل احمد و زندگی پرفراز و نشیبش آنچنان گسترده و گوناگونند که پرداختن به تمامی جنبه ها، در حوصلة این صفحات نمی گنجد.
چکیده
« جلال آل احمد» متفکری است که مهمترین دغدغة او در دوران حیاتش ، « بررسی مسائل اجتماعی ایران» بوده است انجام این مهم را قالب داستانها ، مقالات وگزارشهای او می توان به وضوح مشاهده نمود. هر چند رشتة تحصیلی آل احمد « ادبیات فارسی » بوده ، تعریف او از « ادبیات» با دیگران متفاوت است.
آل احمد به جدال «سنت» و «مدرنیسم» در ایران توجه دارد، جامعة ایران را دچار به هم ریختگی و «آنومی» می داند وبه دنبال ارائة راه حلی برای این جدال است.
آل احمد به نوعی « بومی – جهانی » می اندیشد وهویتی برای ایرانی قائل است و خواهان آن می باشد که ایرانی بتواند حرفش را به تمام جهان بزند.
آل احمد با « غربی شدن» به شدت مخالف است، اما با « نوسازی » از این باب که برنامه ریزی نشده وبرون تدبیر در ایران در حال پیاده شدن است، مخالف می ورزد، نه بانوسازی به فضای مطلق آن .
اهمیت خاص غربزدگی از حیث دوران رژیم پهلوی، در این است که جلال، دو واقعیت مهم را که به عقیدة او تحصیل کردگان ایرانی از آن غافل بوده اند ، فهمیده بود .
در مقولة «زنان» آل احمد در آثار داستانی خود ، به دو تیپ از زنان توجه دارد. زن خرافی سنت زده ، و زن غربزده که به نقد هر دو تیپ می پردازد .
زندگی نامة جلال (مثلاً شرح احوالات)
در خانواده ای روحانی (مسلمان- شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند. و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند. و این تازه اول عشق است. که الباقی خانواده همه مذهبی اند. با تک و توک استثنایی. برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» میشود دید و در «سه تار» و گله به گله در پرت و پلاهای دیگر.
نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 بی اغراق سرهفت تا دختر آمده ام. که البته هیچکدامشان کور نبودند. اما جز چهار تاشان زنده نمانده اند. دو تاشان در همان کودکی سر هفت خان آبله مرغان و اسهال مردند و یکی دیگر در سی و پنج سالگی به سرطان رفت.
کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. تا وقتیکه وزارت عدلیة «داور» دست گذاشت روی محضرها و پدرم زیر بار انگ و تمبر و نظارت دولت نرفت و در دکانش را بست و قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی؛ بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و ازین قبیل … و شبها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگذاری سیم کشی های متفرق. بر دست «جواد» ؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهایم که اینکاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد. و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم- در سال 1322- یعنی که زمان جنگ. به این ترتیب است که جوانکی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد، از آن محیط مذهبی تحویل داده میشود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین الملل. که برای ما کشتار را نداشتو خرابی و بمباران را. اما قحطی را داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور آزار دهندة قوای اشغال کننده را.
جنگ که تمام شد دانشکدة ادبیات (دانشسرای عالی) را تمام کرده بودم. 1325 و معلم شدم. 1326 در حالیکه از خانواده بریده بودم و با یک کراوات و یکدست لباس نیمدار امریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز به جبهه رونده ای کنده بودند تا من بتوانم پای شمس العماره به 80 تومان بخرمش. سه سالی بود که عضو حزب توده بودم. سالهای آخر دبیرستان با حرف و سخنهای احمد کسروی آشنا شدم و مجله «پیمان» و بعد «مرد امروز» و «تفریحات شب» و بعد مجلة «دنیا» و مطبوعات حزب توده … و با این مایه دست فکری چیزی درست کرده بودیم به اسم «انجمن اصلاح». کوچه انتظام، امیریه. و شبها در کلاسهای مجانی فنارسه درس می دادیم و عربی و آداب سخنرانی. و روزنامة دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده بودند هر کدام مامور یکیشان بودیم و سرکشی می کردیم به حوزه ها و میتینگهاشان … و من مامور حزب توده بودم و جمعه ها بالای پسقلعه و کلک چال مناظره و مجادله داشتیم که کدامشان خادمند و کدام خائن و چه باید کرد و ازین قبیل … تا عاقبت تصمیم گرفتیم که دسته جمعی به حزب توده بپیوندیم. جز یکی دو تا که نیامدند. و این اوایل سال 1323. دیگر اعضای آن انجمن «امیرحسین جهانبگلو» بود و رضای زنجانی و هوشیدر و عباسی و دارابزند و علینقی منزوی و یکی دو تای دیگر که یادم نیست. پیش از پیوستن به حزب، جزوه ای ترجمه کرده بودم از عربی به اسم «عزاداریهای نامشروع» که سال 22 چاپ شد و یکی دو قران فروختیم و دو روزه تمام شد و خوش و خوشحال بودیم که انجمن یک کار انتفاعی هم کرده. نگو که بازاریهای مذهبی همه اش را چکی خریده اند و سوزانده. اینرا بعدها فهمیدیم. پیش از آن هم پرت و پلاهای دیگری نوشته بودم در حوزة تجدیدنظرهای مذهبی که چاپ نشده ماند و رها شد.
زنان از دیدگاه جلال
آل احمد، زنان و مسائل آنان را تا حد زیادی مورد عنایت قرار میدهد و به نقد هر دو تیپ «زن خرافی» و «زن غربزده» می پردازد. البته کار او فقط نقد این دو تیپ نیست، بلکه خصوصا آنجایی که محرومیتهای زنان را موردنظر قرار می دهد، تلویحاً زن نجیب و ایده آل را نیز معرفی میکند. و در جهت نیل به چنین شخصیتی ، شاخصها و راهکارهایی پیشنهاد میدهد. باسواد بودن زنان و احقاق حقوق مادی و معنوی آنان و اصالت دادن به شخصیت زن که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است، برای او اهمیت دارد، به نظر او «تا ارزش خدمات اجتماعی زن و مرد و ارزش کار آنان، یعنی مزدشان، یکسان نشود، و تا زن، همدوش مرد، مسئولیت اداره گوشه ای از اجتماع را به عهده نگیرد، و تا مساوات، به معنی مادی و معنوی، میان این دو مستقر نگردد»،
مشکلی از مشکلات زنان حل نشده و کاری برای آنها صورت نگرفته است. آل احمد، خواهان رفع تمامی محرومیت ها از زنان است تا حقوق طبیعی آنان استیفا شود.
مذهب و روحانیت از دیدگاه جلال
آل احمد در بررسی مقولة «مذهب و روحانیت»، از یک سو به مظاهر خرافی مذهب در جامعه و سختگیریهای مفرط خانواده های مذهبی (همچون خانوادة خود) توجه داشته و این امور را نقد می کند، و از سوی دیگر با مطالعه تاریخی دربارة مذهب و روحانیت تشیع و نقش آن در زندگی اجتماعی ایرانیان، به برجسته کردن برخی از اصول مترقی مذهب تشیع می پردازد. آل احمد «انتظار» ، «اجتهاد» و «شهادت» را از اصولی می داند که تمسک به آنها بسیاری از مشکلات جامعة ایران را میتواند برطرف نماید.
بر این مبنا، شهادت اصلی است که زیر بار حکومت ظلم نرفتن را می آموزد و هر چند ممکن است در جامعه ای ظلم بر تن انسان حاکم باشد، اما با شهادت میتوان این سلطه را از روح انسان برداشت.
«انتظار» نیز اصلی است که اولین نتیجه آن ، نپذیرفتن حکومت غاصب است و آرمانی را برای انسان فراهم می کند و «نوعی سکوی پرش ذهنی» است برای شیعیان تا از عدالت طلبی بازنایستند.
عامل مهم اجتماعی دیگر، عنصر «اجتهاد» میباشد که با تکیه بر آن، «راه بازتری برای قبول تحولات زمانه، پیش پای تشیع است» و با استفاده از آن میتوان همگام با تحولات جهانی پیش رفت و با فهم این نکته که «وضع هر دسته از قوانین شرعی یا احکام مذهبی، طبق سنت و اخبار موجود، شأن نزولی داشته، یعنی که شرایط وجودی معینی (از زمان و مکان و اقلیم و تاریخ و ادب) تشریع آنها را ایجاب می کرده»، مطابق با شرایط کنونی، احکامی صادر نمود که جوابگوی نیازهای فردی و اجتماعی، و از تحجر بدور باشد.
آل احمد در مذهب به دنبال «اعتقاد» و «ایمان» می باشد و بیشتر و پیشتر از آنکه مذهب را در شریعت بجوید، آن را در حقیقت دین که ایمان است، جستجو میکند هر چند پذیرش ایمان، خود، پذیرش شریعت را نیز در بر خواهد داشت.
آل احمد در آثار داستانی اولیة خویش، اغلب به نقد خرافات و سختگیریهای مذهبی- که خود نیز دامنگیر محیط آنها بوده است می پردازد و با ارائة چهرة خرافی و متحجرانه از مذهب به مبارزه برمی خیزد؛ اما آثار متاخر او، نظیر نون و القلم، غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، دربرگیرنده عنایت او به توانمندیهای نفهته در دل مذهب و استخراج این اصول مترقی نهفته است. آل احمد در «سنت» پناه می جست و بخش اعظمی از این سنت را «مذهب» تشکیل میدهد. البته واضح است که سنت مدنظر او، سنت آمیخته با خرافات نبود؛ چه آنکه خرافات زدائی او در داستانهایش بر همگان مشهود است. سنت و مذهب به اعتقاد او، یگانه سد مقاوم در برابر غربزدگی میباشد، زیرا قوام هویت و شخصیت ما ایرانیان متکی به آن است.
فهرست مطالب
عنوان ........................................................................................................................................ صفحه
مقدمه 1
چکیده 2
زندگی نامه جلال (مثلاً شرح احوالات) 3
اندیشه های جلال 9
پایگاه اجتماعی جلال 11
پدیدة غربزدگی از دیدگاه جلال 17
زنان از دیدگاه جلال 21
مذهب و روحانیت از دیدگاه جلال 21
جلال از دیدگاه سیمین دانشور (شوهر من جلال) 23
خاطره ای از جلال (ویلیام میلوارد) 35
آثار جلال 40
مرگ جلال 42
مرثیه ای در سوگ جلال (مهدی اخوان ثالث) 43
جمع بندی 45
منابع و مأخذ 53
وظیفه مادر و تربیت فرزند در سال های آغاز زندگی
مقدمه
خوشحالی یا بد حالی، بهروزی یا سیه روزی هر یک از انسانها در گرو «تربیت» است و این مهم به عواملی همچون ساختار فرهنگی خانواده (پدر، مادر، برادر، خواهر، دایی، عمه، خاله، عمو و دیگر بستگان نزدیک سببی و نسبی)، محیط آموزشی، محیط زندگی، محیط کار، حاکمیت سیاسی کشور و کم و کیف تعلیمات بستگی دارد. این عوامل با یکدیگر ارتباط طولی و تکمیلی دارند و در عین حال میتوانند همدیگر را خنثی یا تخریب کنند به هر جهت همه این عوامل به نوعی در قبال انسان و تعلیم و تربیت او مسئولند و در این بین، مسئولیت پدر و مادر نسبت به فرزندش، پیشتر و مهمتر از دیگران است. و البته نقش مادران جایگاه مخصوص به خود را دارد چرا که اخلاق اعضای جامعه، به اخلاق مادران وابسته است. در اثر فعالیت اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی مادر، تمدنی انسانی و معنوی یا تصنعی و ماشینی پدید می آید. خشونتها، سبک سریها، لجاجتها حدود زیادی بستگی به طرز فکر مادر دارد. جامعه بیتفاوت یا حساس، تمدنی ویرانگر یا آباد کننده بستگی به افراد دارد که در دامان مادران رنگ و خوی گرفتهاند. صلحها و جنگها غالبا از درون خانواده به ویژه مادران پایهگذاری میشود.
وظایف مادر در دوران جنینی (تغذیه)
اگر چه پدر و مادر در ساختمان اصلی کودک، سهیم میباشند، زیرا تخمک زن و اسپرم مرد باید فرزند را بسازند ولی مادر، از نظر اینکه متجاوز از نه ماه باید جنین را در رحم خود نگاه دارد، به شرایط زندگی جنین مستقیما موثر است. پس سهم و مسئولیت او در ساختمان فرزند سالم بیش از پدر خواهد بود: پدر پس از انجام عمل زناشویی هیچ دخالتی در طرز رشد و نمو جنین ندارد. این مادر است که باید شرایط خاصی را در این مدت اجرا نماید و در طور زندگانی کند در جنین اثری خواهد داشت نظر به اینکه جنین غذای خود را از طریق مادر دریافت میکند باید مادر، شرایط غذایی خود را هماهنگ با احتیاجات رشد جنین نماید.
غذای مادر و تاثیر آن در جنین
تردیدی نیست که جنین غذای خود را از بدن مادر میگیرد و چنانکه در روایات، به این مطلب تصریح شده است.
خداوند در قرآن میفرماید:
1- «ما انسان را در رنج آفریدیم یعنی آن چنانکه در شکم مادر به رنج اندر است، او را آفریدیم، غذای جنین از چیزی است که مادر میخورد و میآشامد»[1]
2- «وقتی جنین در شکم مادر قرار گرفت صورت او مواجه با پشت مادر است. دستهای او روی پیشانی، و چانه او روی زانون است به هیبت شخص محزون و اندوهناک پس او مانند اسیری است که به وسیله رشتهای از ناف خود به ناف مادرش مربوط است، و به وسیله آن تا روزی که برای تولد او معین گشته است از خوردنیها و آشامیدنیهای مادر استفاده میکند».[2]
بنابراین به اهمیت خوراک مادر پی میبریم: غذایی که مادر میخورد به وسیله خون جذب شده و از این راه مورد استفاده بافتهای مختلف بدن مادر و جنین قرار میگیرد. وقتی مواد لازم جهت ساختمان بدن جنین در جریان خون مادر وجود داشت، جنین میتواند آنچه برای رشد خود احتیاج دارد به دست آورد . اگر خوراک مادر فاقد مواد ضروری نباشد در این صورت خون، مواد مورد احتیاج بدن را از بافتهای مادر گرفته، در دسترس او میگذارد. و بدیهی است این عمل وقتی صورت میگیرد که مواد مورد بحث، در بدن مادر وجود داشته باشد. بنابراین به خوبی میتوان فهمید مادر که اندازه کافی و صحیح نخورد برای او و جنینی که در رحم دارد چه پیش میآید برای توضیح احتیاجات غذایی یک آبستن و مقایسه آن با احتیاجات یک زن بالغ و عادی جدولی را در اینجا میآوریم:
جدول مقایسهای اجتیاجات یک فرد بالغ با زن حامله[3]
مواد غذایی روزانه | زن حامله | شخص بالغ |
کالری | 2600-2800 | 2400-2500 |
پروتئین بر حسب گرم | 85-100 | 60 |
کلسیم بر حسب گرم | 5-1 | 8% |
فسفر بر حسب گرم | 2 | 32%-1 |
ویتامین Aبر حسب واحد بین الملل | 1000 | 500 |
ویتامین B1بر حسب میلی گرم | 2 | 5%-1 |
ویتامین B2بر حسب میلی گرم | 5-2 | 2 |
اسیدنیکوتی نیک بر حسب میلی گرم | 18 | 15 |
ویتامین C بر حسب میلی گرم | 100 | 70 |
ویتامین Dبر حسب واحد بین الملل | 400-800 | - |
ویتامین pp بر حسب میلی گرم | 2-5 | - |
فقدان ویتامین مادر ابتدای آبستنی، علاوه بر اینکه باعث کاهش وزن کودک و رشد جنین میشود ایجاد ناهنجاریهای پایدار و خطرناکی میکند کاهش مواد ویتامیندار را در زمان آبستنی همواره باید مورد دقت قرار داد، زیرا علایم سریری در اعضا هرگز نمیتواند وجود آن را آشکار سازد. به هر زن آبستنی باید از ابتدا حاملگی، به طور مرتب ویتامینهای یاد شده در جدول را تجویز کرد؛ همچنین جبران کمبود مواد غذایی ضروری است.
تاثیر شیر در تربیت کودک
درشروع شیر دادن ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» را فراموش نکنید. در روایتی از پیامبر اسلام (ص) وارد شده است: هر امر با ارزش و مهمی که بدون این ذکر انجام شود ناقص و بدون نتیجه خواهد ماند.
با یاد امام حسین (ع) به کودک خود شیر بدهید، به استناد آنچه وارد شده است که حضرت فرمودند: «ای شیعه من هر گاه آب گوارا مینوشید مرا یاد کنید»
مادر در هنگام شیر دادن باید کودک را نگاه کند و با او حرف بزند و در سخن گفتن به ایام شهادت و ولادت ائمه (ع) توجه کند و نگران فهم کودک نباشد. مادری که میخواهد فرهنگساز باشد و فرهنگ اهل بیت (ع) را به کودک خود منتقل کند، لازم است فرهنگ دین داشته باشد و با فرهنگ دین کودک را تغذیه و پرورش دهد.
صبر و آرامش، عصبانیت و تندخویی، افکار سالم و یا غیر سالم، گذشت و رافت اسلامی و یا لجاجت و انتقام گیری شما، همه و همه بر روی کودک تاثیر خواهد گذاشت. پس آینده فرزندتان در گرو اعمال و برخورد شما مادران است.
اهمیت مادر در تکوین شخصیت کودک
کودکی وقتی میبیند این مادر است که بیش از همه از او پرستاری و مواظبت میکند، انواع خوراکیهای گوارا برایش فراهم میآورد و به او صادقانه مهر میورزد میان آنان یک رابطه محبت آمیز و استوار برقرار میشود. کودک صلاح خود را در پیروی از دستورهای مادر میداند اما اگر مادر موجودی خونسرد، بیقید یا بیترحم باشد ممکن است کودک را به واکنشهای شدید وادارد و او را موجودی خودخواه، نادان، سنگدل و غیر قابل اعتماد به شمار آورد.
فهرست
موضوع صفحه
مقدمه
وظایف مادر در دوران جنینی (تغذیه)
غذای مادر و تاثیر آن در جنین
جدول مقایسه احتیاجات غذایی یک فرد بالغ با زن حامله
غذاهایی که مادر نباید مصرف کند
توصیههای عبادی در ایام بارداری
تاثیر شیر در تربیت کودک
اهمیت مادر در تکوین شخصیت کودک
کودکستان جای آغوش مادر را نمیگیرد
چند نکته اخلاقی- عبادی در رابطه با «رفتار با کودکان»
نتیجه
فهرست منابع