کتاب اصول پرورش گیاهان آپارتمانی
این کتاب درجهت حفظ محیط زیست واشنایی با انواع گیاهان وگلها ودرختچه های ویژه آپارتمان نوشته شده است وبرای همه علاقه مندان رشته کشاورزی وگیاه شناسی وطرحهای تولید گیاهان قابل استفاده است.تعداد صفحات 106 ص می باشد
تحقیق و مقاله ای درمورد نقش و خواص اسانس ها در گیاهان دارویی
چکیده:
اسانس ها یا روغن های فرار ترکیبات پیچیده ای با منشا ترپنی ، الکلی و.. ... می باشند که خواص مشترک همه آنها اثر ضد نفخ و ضد عفونی کننده می باشد . به عنوان مثال اسانس گیاه نعنا حاوی بیش از 20 نوع ترکیب متفاوت می باشد که مهمترین آنها ماده الکلی به عنوان منتول می باشد .
عمده کاربرد اسانس ها در علم آروماتراپی ( عطر درمانی ) می باشد . اسانس ها ممکن است در یک بخش از گیاه مثلا گل یا میوه و یا اندام های مختلف گیاه موجود باشند در این صورت اسانس هاس حاصله از نظر کمیت و کیفیت از اندامی به اندام دیگر متفاوت است . مانند اسانس گل و شکوفه بهار نارنج در مقایسه با اسانس حاصل از پوست میوه از کیفیت بالاتری برخوردار است .
توجه: این فایل میتواند هم به عنوان تحقیق و هم به عنوان مقاله مورد استفاده قرار گیرد
(قابل ویرایش و اماده پرینت)Wordفرمت :
تعداد صفحات:7
چکیده:
تنشهای محیطی از قبیل شوری ( خاک و آب) و تنش کمآبی یکی از موانع اصلی در تولید محصولات زراعی و باغی در بسیاری از نقاط دنیا به ویژه مناطق خشک و نیمه خشک مانند ایران محسوب میشوند. و در حال حاضر استفاده از گیاهان و ارقام مقاوم به شوری و کم آبی یکی از مهمترین روشهای مؤثر در بهره برداری و افزایش عملکرد هکتاری در مناطق خشک و نیمه خشک جهان است. با توجه به این مهم و شناسایی گونه ها و ارقام مقاوم ، به مطالعه اثرات تنش خشکی و کم آبی در برخی ارقام زراعی و دارویی به صورت تحیلی پرداخته
فسفر در گیاهان
مقدمه
فسفر از عناصر اصلی مورد نیاز گیاه بوده و نیز مهمترین عنصر در تولید محصول می باشد. فسفر در کلیهء فرایندهای بیو شیمیایی ، ترکیبات کارمایه زا و ساخت و کارهای انتقال کارمایه دخالت دارد. افزون بر آن ، فسفر جزیی از پروتئین یاخته بوده و به عنوان بخشی از پروتئین هسته ، غشاء یاخته ای و اسیدهای نوکلئیک نقشی ویژه دارد. مقدار فسفر پوستهء جامد زمین حدود 12/0 درصد می باشد. مقدار فسفر خاک از 02/0 تا 50/0 درصد نوسان داشته ، و میانگین آن 05/0 درصد است. به همین دلیل ، غلظت فسفر در یاخته های گیاهی بسیار اندک ( حدود 2/0 درصد ) ، و تقریبا ً غلظت ازت و یا پتاسیم می باشد.
بر خلاف ازت ، ترکیبات فسفری تقریبا ً نامحلول بوده و به راحتی از نیمرخ خاک شسته نمی شوند. مقدار فسفر قابل استفاده در زراعتهای مناطق نیمه خشک ، در مقایسه با نواحی مرطوب ، کمتر عامل محدود کننده به شمار می رود. معمولا ً هنگامی که اراضی مناطق خشک و نیمه خشک آبیاری شده و در انها کشت متمرکز[1] انجام گیرد ، کمبود فسفر چند فصل زراعی پس از کمبود ازت مطرح می شود. بطور کلی ، فسفر قابل استفادهء خاک در کشت متمرکز سریعا ً به مصرف رسیده و مقدار ان در خاک کاهش می یابد. در چنین شرایطی افزودن کودهای فسفاتی ، جهت نیل به عملکرد بالا ، ضرورت می یابد. کمبود فسفر ، فعل و انفعالات سوخت و ساز[2] ، نظیر تبدیل قند به نشاسته را متوقف ساخته ، و در نهایت آنتوسیانین ( رنگ ارغوانی ) در برگ تشکیل می شود.
جذب فسفر به مقدار کافی ، در اویل دورهء رشد گیاه ،اهمیتی بسیار دارد ؛ این اهمیت در اندامهای زایشی ، بیشتر مشهود می باشد. این عنصر در تشکیل بذر نقش اساسی داشته ، و به مقدار زیاد در بذر و میوه یافت می شود. فسفر عامل زودرشی محصولات ، بویژه غلـّات می باشد. از جمله نقشهای حیاتی فسفر در گیاه ، فسفریل شدن[3] می باشد. طی این واکنش ، عامل فسفات ، در یک واکنش انتقالی ، جابه جا می شود ؛ بدین ترتیب ، قدرت واکنش دهندگی ترکیب دریافت کنندهء فسفات افزایش می یابد. در واقع فسفریل باعث کاهش موانع کارمایه فعال سازی[4] گشته ، و در درون شبکهء گیاهی به شرایطی که از نظر ترمودینامیکی[5] نامساعد است ، چیره می گردد. در نتیجه ، شمار واکنشهایی که از نظر شیمیایی در نظامهای زنده ( موجودات زنده ) امکان پذیر است ، افزایش می یابد.
تبادلات فسفر در گیاه ، شامل سه مرحلهء جدا از یکدیگر است. در مرحلهء اول ، گیاه فسفات معدنی را جذب می کند. سپس این ماده در داخل گیاه با ملکولها یا بنیانهای آلی ترکیب می گردد (فسفریل شدن ). در مرحلهء دوم این ترکیبات ابتدایی ، عامل فسفریل را به سایر ملکولها انتقال می دهند. این مرحله را فسفریل شدن مبادله ای می گویند. در مرحلهء سوم ، ترکیبات حدواسط فسفات یا پیروفسفات به وسیلهء تجزیه آبی یا جانشینی یک بنیان آلی دیگر ، از انها جدا می شود. منبع اصلی کارمایه برای این واکنش ، کارمایهء توانی اکسیداسیون و احیاء می باشد.
اشکال مختلف فسفر در خاک :
فسفر در خاک به دو شکل آلی و معدنی یافت می شود. بخش الی آن در هوموس و مواد آلی ، و قسمت معدنی آن به صورت ترکیباتی با کلسیم ( در خاکهای آهکی ) ، آهن و آلومینیوم ( در خاکهای اسیدی ) ، و سایر فلزات همراه است. این مواد به مقدار کمی در آب حل می شوند. فسفاتها با رسها نیز ترکیب شده و بدین ترتیب نیز فسفر از حالت محلول خارج می گردد.
به جز در خاکهای آلی ، مقدار فسفر معدنی در خاکها همواره بیشتر از فسفر آلی است. با این حال ، میزان فسفر آلی در افقهای سطحی خاکهای معدنی بیش از افقهای پایینی است. علت این امر ، انباشته شدن مواد آلی در بخشهای بالایی نیمرخ خاک می باشد. بطور کلی ، فسفر موجود در خاک را می توان به چهار دسته به شرح زیر تقسیم نمود :
1- فسفری که به صورت یونها و ترکیبات محلول ، در محلول خاک یافت می شود؛
2- فسفری که جذب سطوح مواد معدنی خاک شده است؛
3- فسفری که به صورت بلوری ، و یا بی شکل ، در مواد معدنی خاک موجود است ؛ و
4- فسفری که جزیی از مواد آلی خاک بوده و حتی در شرایطی می تواند تا 50 درصد از فسفر کل خاک را شامل شود. این فسفر یکی از اجزاء تشکیل دهندهء مواد الی خاک است.
مقدار فسفر در خاک سطح الارض ، حداکثر به 1000 کیلوگرم در هکتار بالغ می شود. این مقدار در مقایسه با 10 الی 40 کیلوگرم فسفری که به وسیلهء محصولات زراعی برداشت می شود ، قابل توجه نیست. البته باید درنظر داشت که درصد بالایی از کل فسفر خاک به صورت غیرقابل استفادهء گیاه می باشد. غلظت فسفر در محلول خاک ، در مقایسه با ازت ، پتاسیم ، کلسیم و منیزیم ناچیز بوده ، حدود 5/0 میلی گرم در لیتر می باشد. مقدار فسفات محلول در بیش از 50 درصد خاکها و کمتر از 6/0 میلی گرم در لیتر می باشد. فراوانی نسبی هر یک از ارتوفسفاتهای اولیه ( H2PO4¯) و ثانویه ( HPO4¯) بستگی به واکنش محیط (PH) داشته ، و در پ.هاش بازی ، یون ارتوفسفات ثانویه ، یون غالب را تشکیل می دهند. گیاه فسفر مورد نیاز خود را عمدتا ً به صورت ارتوفسفات اولیه و مقدار کمی ( 10/1) را نیز به شکل ارتوفسفات ثانویه جذب می کند. گیاهان قادرند علاوه بر ارتوفسفاتها ، بعضی از فسفاتهای آلی محلول را نیز تا حدودی جذب نمایند.
ترکیبات فسفری ، در پ. هاش کمتر و یا بیشتر از 5/6 ، تدریجا ً به صورت غیرقابل جذب درمی آیند. بیشترین جذب فسفر در پ.هاش 5/6 تحقق می یابد.
جذب فسفر به وسیلهء ریشهء گیاه به روشهای حرکت توده ای[6] ، پخشیدگی[7] و تبادل تماسی[8] انجام می گیرد. به دلیل تحرک بسیار اندک فسفر در خاک ، ارتوفسفاتها عمدتا ً از طریق پخشیدگی به ریشهء گیاه می رسند. وجود آب برای پخشیده شدن یونها ضروری می باشد. با افزایش رطوبت خاک ، شدت پاشیدگی نیز افزایش می یابد.
فسفری که از طریق کود به خاک اضافه می شود ، عمدتا ً جذب سطوح ذرات خاک شده ، و کمتر به شکل مواد معدنی رسوب می کند. رسوب ، تنها در منطقه ای از خاک که کود مستقیما ً با آنجا در تماس بوده ، تشکیل می شود. این رسوب ، در خاکهای آهکی ، عمدتا ً به صورت نمکهای فسفات کلسیم می باشد.
آن مقدار فسفاتی را ، که طی 24 تا 48 ساعت پس از افزودن کود جذب می شود ، فسفات قابل دسترس[9] ، و بقیه را که در مدت زمانی بسیار طولانی به حالت تعادل می رسد ، فسفر غیرقابل دسترس[10] می نامند. بنابراین فسفات جذب شده در خاک را به دو بخش عمدهء قابل و غیرقابل دسترس ، فسفات تثبیت شده در سطوح کانیها ، و ر بلوری شده تقسیم می کنند. بین فسفر قابل دسترس و غیرقابل دسترس تعادلی وجود دارد که چگونگی آن با کمک فسفر نشان دار ( P 32) تعیین می شود. در یک ازمایش مزرعه ای که 25 سال به درازا کشید ، Barber ( 1984) تعادل موجود بین فسفات قابل دسترس و غیرقابل دسترس را با روش رزین ها اندازه گرفت. وی در مزرعه ای با تناوب چهار ساله ، فسفر را همه ساله در سطوح 0 ، 11 ، 22 ، 44 کیلوگرم در هر هکتار ، به خاک اضافه می کرد. پس از گذشتن 17 الی 21 سال ، پخش فسفات را در قطعات مربوط به تیمارهای 22 و 44 کیلوگرم فسفر در هکتار متوقف ساخت. وی مقدار فسفاتی را که سالانه به وسیلهء هر محصول برداشت می شد ، و نیز مقدار فسفر قابل تبادل با رزین را اندازه گرفت. مقدار فسفر قابل استفاده ، در مزرعه ای که بدان هشت سال کود فسفری داده نشده بود ، بیش از انتظار بود. میزان فسفری که به وسیلهء محصول از خاک جذب می شد 33/0 میلی گرم در هر کیلوگرم خاک بود (6 کیلوگرم در هکتار ). از این مقدار یک کیلوگرم در هکتار از فسفر قابل تبادل با رزین (فسفر محلول ناپایدار ) تأمین شده ، و بقیه ( 5 کیلوگرم در هکتار ) از فسفر غیرقابل دسترس خاک ، فراهم می آمد. هنگامی که فسفر خاک اندک بود ، به ازاء هر 20 کبیلوگرم فسفری که به وسیلهء محصول بردشت می گردید ، فقط 1 کیلوگرم در هکتار از فسفر قابل تبادل با رزین کم می شد. بدین ترتیب مقدار خیلی زیاد ( 19 کیلوگرم در هکتار ) از فسفر غیرقابل دسترس وارد محلول خاک شده باشد.[11]
[1]- Intensive
[2]- Metabolism
[3]- Phosphirilization
[4]- Barrier energy of activation
[5]- Thermodynamics
[6]- Mass flow
[7]- Diffusion
Interception contact-[8]
[9] - Labile : مقدار فسفری که ظرف 24 ساعت از سطوح قابل تبادل فاز جامد از طریق تبادل با یونهای دیگر ، وارد محلول خاک می شود.
[10]- Nonlabile
[11] - وقوع چنین حالتی در خاکهای آهکی ایرام ، که طی سالیان دراز بیش از نیاز گیاه کود فسفاتی دریافت کرده اند نیز دور از انتظار نیست.
بیماری شناسی گیاهان
بیماری شناسی یا phytopathology علمی است که با اثرات متقابل بین عوامل بیماریزا و میزبان و تعیین روشهای مبارزه با این عوامل می پردازد.
1- مطالعه عوامل بیماریزا و یا اختلال در گیاه
2- چگونگی توسعه در گیاه.
3- بررسی عکس العمل بین میزبان و عامل
4- راههای مبارزه با عامل بیماریزا.
اهمیت بیماریهای گیاهی :
بخاطر خسارتی که وارد می کنند دارای اهمیت هستند ، در سال 1845 کلیه مزارع ایرلند در اثر سفیدک دروغی یا سوختگی شاخ و برگ سیب زمینی از بین رفت و موجب قحطی و مرگ هزاران نفر شد.
2- باعث محدود کردن رشد گیاه در منطقه ای یا از بین رفتن کامل گیاه از یک منطقه می شود. (مرگ نارون هلندی Dutch elm disease)
3- پیشرفت صنایع وابسته به کنترل عوامل بیماریزا(کارخانه سم سازی- سازنده ماشی آلات سمپاشی)
4- استفاده از عوامل بیماریزا در صنایع پزشکی «سیخک غلات یا Ergot که روی گندم و جو و چاودار اسکلروت را ایجاد می کند. که از الکالوئید آن برای درمان قانقاریا و بیماریهای زنانه استفاده میشود.»
5- 16% از محصول دنیا را از بین می برند. مهمترین آن 1- زنگ غلات 2- سیاهک غلات3- Ergot غلات 4- سفیدک دروغی سیبزمین 5- لک قهوهای برنج 6- سوختگی برگ ذرت«بلایت ذرت».
از بییماریهای ویروسی مهم می توان به عوامل زیر اشاره کرد1- کوتولگی زرد جو 2- موزاییک نیشکر 4- زردی چغندر قند.
عوامل باکتریایی: شانکر مرکبات- آتشک سیب و گلابی
عوامل نماتدی: نماتد مواد گره ریشه – نماتد سیستی چغندر قند. نماتد طلایی سیب زمینی( در ایران قرنطینه می باشد.)
تاریخچه بیماریهای گیاهی:
تئوفراستوت سال 400 قبل از میلادی بیماریهای روی غلات و درختان مشاهده کردو در این زمینه مقاله نوشت.
رومیها برای مبارزه با زنگهای غلات در اوایل بهار نزد خدای Robigo می رفتند و دعا میکرند.
در سال 1729 آقای Michili پدر علم قارچشناسی گردهای روی گیاه را برداشت و روی گیاه دیگر ریخت و علائم مشابه را مشاهده کرد.
سال1734 کشیش انگلیسی (نیدهامNeed ham) نماتد گال گندم را توصیف کرد.
در سال 1775 آقای تیلتTillet روی گندم پودر سیاه رنگ را مشاهده کرد و آنرا در مورد گندمهای سالم آزمایش کرد و سیاهک را شناسایی کرد.
در سال 1858 آقای Kuehn که فردی مزرعه دار بود اولین کتاب را در زمینه بیماریهای گیاهی تالیف کرد.
سال 1861 آقای Debary بیماری سوختگی شاخ و برگ سیبزمینی را مطالعه کرد ٍ و بعنوان بنیانگذار علوم بیمارشناسی گیاهی شناخته شد.
ویروس موزاییک توتون( TMV)اولین بار توسط آقای میرMayer شناسایی شد وبعد آقای استنلیStanley عصاره گیاهی بیمار را استخراج کرد و ویروس را شناسی کرد.
در سال 1961 ژاپنیها ماده ای را از برنج استخراج کردند و آن را شبه میکو پلاسما Mycoplasma نامیدند. Mycoplasma Like Orgranism)یاM.L.O»( که در آوندهای آبکش دیده می شد و ژاپنی ها مشاهده کردند که با استفاده از آنتیباکتریهای قابل درمان بودند پس ساختاری شبیه باکتری ها داشتند و آنها را فیتوپلاسما نامیدند.
در سال 1971 ویروئیدها را از گیاهان استخراج کردند ( ویروئیدها RNAهستند و پوشش پروتئینی ندارند و فقط در گیاهان بیمازی زا هسند ، در حالی که ویروس DNA ، دورشتهای و پروتئیندارمی باشد)
طبقهبندی بیماریهای گیاهی:
می تواند با توجه به علائم بیماری در گیاه، اندام گیاهی مورد آلودگی، نوع گیاه، عامل بیماری «ویروسی ـ باکتری ـ نماتدی ـ بیماریهای عفونی یا مسری، غیر عفونی» تایین شود
1- بیماریهای عفونی یا مسری: Infecious diseases یا Biotic diseases که ناشی از قارچها، پریوکاریدها ، باکتریها» فیتوپلاسما، ویروسها، ویروئیدها، نماتدها، گیاهان گلدار و Protozoa
2- بیماریهای غیرعفونی و غیر مسری: infecious disease Non که متاثر از عوامل محیطی مثل گرما، سرما، نور، و PHخاک ، املاح خاک، عملیات زراعی نامناسب، کمبودهای خاک.
مفهوم بیماری در گیاه:
گیاهی سالم است که در فرآیند فتوسنتز گلوکز را سنتز میکند و در فرآیند تنفس آن را می سوزاند.
گیاه بیمار گیاهی است که در این خواص فیزیولوژیکی اش اختلال ایجاد شده است ،که عواملی که روی برگ هستند فتوسنتز را مختل می کنند و عوامل بیماریزا روی گل و میوه باعث اختلال در تولید مثل گیاه می شوند..
هر فرآیند غیر عادی که در اثر تحریک مدام عامل زنده«Pathogen » یا غیر زنده مشاهده شود.
که نتیجه اختلال ناشی از عوامل زنده را Plant disease و عوامل غیرزنده را Disorder می گویند.
تشخیص بیماری های گیاهی:
1- تشخیص این که آیا Pathogenعامل بیماری می باشد «مشاهده موجود زنده» .
2- ممکن است ناشی از شرایط محیط می باشد.
«ممکن است واریته های مختلف از گیاه در برابر شرایط محیط عکسی العمل متفاوتی داشته باشند. »
تشخیص Pathogen از روش کخ:
1- آن بیماری را روی دیگر گیاهان مزرعه مشاهده کنیم.
2- بیمارگر را بتوانیم از گیاه جدا کنیم.
3- باید پاتوژن راروی گیاهان سالم آزمایش کرد.
4- پس از تلقیح بیمارگر بر روی گیاه سالم باید اثرات مشابه مشاهده شود.
5- بتوانیم بیمارگر را مجدداً از گیاه بیمار استخراج کنیم«اثبات بیماریزایی»
بیمارگر های گیاهی:
میزبان ـ عامل بیماری زا ـ شرایط مساعد،سه عامل هستند که در تقابل باهم باعث ایجاد بیماری میشوند.
رابطه بین پاتوژن و میزبان را پارازیسیم میگویند.Parasitism .
هر پاتوژنی پارازیت هست ولی هر یارازیتی پاتوژن نیست. مثلا قارچ Endogone که به صورت پارازیت داخل گیاهان مرتعی وجود دارد پاتوژن نمیباشد.(یعنی باعث بیماری در گیاه نمی شود)
1- انگل اجباریBiothroph : مثل ویروس هاـ ویروتیدهاـ فیتوپلاسماـ نماتد باکتریهای سخت کشت Fastidies – بعضی قارچها
2- انگل غیر اجباری:( 1- ساپروفیت اختیاری facultative saprophyte. 2- پارازیت اختیاری facultative parasite)
3- ساپروفیت اجباری
ساپروفیت اختیاری facultative saprophyte: که بیشتر سعی میکنند به صورت انگل در روی موجود زنده فعالیت کند.
پارازیت اختیاری: facultative parasite بیشتر سعی میکند که ساپروفیت باشند اگر مواد غذایی نباشد پارازیت میشوند و معمولاً تولید توکسین می کنند که باعث مرگ سلول می شوند.
پارازیت های اجباری: یک رابط همزیستی با سلول برقرار میکنند(سلول را نمی کشند) چون زندگیشان وابسته به زندگی سلول است.
فرق بین پارازیت اختیاری و اجباری:
1- نوع تغذیه که در پارازیت های اجباری Biotroph و در اختیاری ها Necrotroph میباشد.
2- پارازیت های اجباری سلول را نمی کشند ولی پارازیت های اختیاری ابتدا سلول را می کشند و بعد تغذیه می کنند.
3- دامنه میزبانی درپارازیت های اختیاری وسیعتر بوده در حالی که در پارازیت های اجباری عمل اختصاصی میباشد.«قارچهای متکامل»
چرخه بیماری: Disease cycle:
1- مرحله برقراری تماس بین پاتوژن و میزبان «تلقیح» Inoculation : که بستگی به پاتوژن دارد مثلاً ویروس به طور کامل در تماس با گیاه خواهد بود در نماتدها اندام تغذیه ای و در گیاهان گلدارانگل بذر در تماس با میزبان خواهد بود و در قارچ ها هاگ یا هیف و ... می توان باشد.
به هر یک از واحد پاتوژن که با میزبان تماس برقرار میکند یک Propagule می گویند مثلاً یک دانه بذر گل انگل یک Propagule خواهد بود.
2- رخنه (نفوذ)Peneteration:
1-به شکل مستقیم: قارچها ـ نماتدها ـ گیاهان گل دار
2-به شکل غیرمستقیم: (1- روزنه طبیعی گیاهی یا جاهای که زخم شده 2- با کمک ناقلین، مثلاویروسها به کمک شته ها و زنجره هامنتقل می شوند)
3-عفونت: آلودگیInfection برقراری رابطه پاتولوژیکی بین عامل و میزبان که منجربه ظهور علائم در گیاه شود.
4- دوره نهفتگی یا کمون Latent periodیا Incubation period : مدت زمان بین ایجاد عفونت و ظهور علائم بیماری که هر چه طول این دوره کمتر باشد نشانه قدرت پاتوژن می باشد.
5- گسترش بیماری داخل میزبان(Invasion): پیشروی محل های پاتوژن در گیاه مختلف میباشد مثلاً پارازیتهای اجباری درون آوندهای آبکش که زنده هستند مستقر میشوند ودر آوندهای چوبی مرده پژمردگی های آوندی Vascular Wilt را باعث می شوند.
باکتریها معمولاً در فضاهای بین سلولی مستقر می شوند و یا پکتات کلیسم را حل میکند و فضا باز کنند.
پاتوژنهای سیستمیک مثل ویروسها که از طریق آوندها و یا سلولها در گیاه پخش میشوند که از طریق سلول به سلول کندتر است ولی اگر از طریق آوند آبکش وارد شوند سریعاً خود را به مریستمها راسی میرسانند و علائم از همین نقاط نمایان می شوند . قارچهایی که از طریق آوندهای چوی منتقل شوند سیستمیک هستند «قارچها نمی توان درون آوندهای آبکش منتقل شوند چون فشار اسمزی زیاد و شیره پرورده باعث می شود که هاگ آب را از دست دهد و دچار پلاسمولیز شود.»
6- مرحله تولید مثل پاتوژن: بسته به نوع پاتوژن متغییر می باشد مثلاً قارچ ها هم تولیدمثل جنسی دارند و هم غیرجنسی ـ باکتریها از طریق دو نیم شدن، ویروسها همانندسازی میکنند.
7- انتشار پاتوژن در مزرعه: Transmission یاDissemination: قارچها با باد و باران ـ ویروس ها به کمک ناقلین باکتریهایـ باد و باران – حشرات و.. منتقل می شوند.
8- زمستان گذرانی و تابستان گذرانی: over winteringو یا over summeringقارچها تولید اندم های مقاوم می کنند ویروس ها ویروئیدها درون بافت گیاهی خواهند ماند بعضی از ویروس ها در باقی مانده گیاهی هم می توانند زندگی کنند مثل TMV، برخی از ویروسها زمستان را درون بدن حشرات مثلاً زنجیرهها سپری می کنند.
نماتدها اغلب به صورت تخم ندرتاً به شکل لاروی در خاک می گذرانند.
چگونگی حمله پاتوژنها به گیاهان:
بیمارگر باید خود را به پرتوپلاست سلول برساند که احتیاج به ابزار دارد که نوع مکانیکی در نماتدها دیده می شود و در باکتریها ... به صورت شیمیایی دیواره سلولی را از بین میبرند و به پرتوپلاست میرسند
مثلاً آنزیم های قارچ ها یا آنزیم کوتینازدر باکتری ها باعث تجزیه کوتیکول می شود
. پکتات بین سلولی توسط پکتیناز نیز تجزیه می شود.
دیوار سلولی توسط سلولز و دیواره چوبی توسط لیگینیاز از بین می رود.
بعضی از قارچها تولید توکسین می کند که سریعاً سلول را میکشد و دو نوع هستند:
1- توکسین غیر اختصاصی برای میزبان. 2- توکسین اختصاصی برای میزبان .
هورمون : مثلاً با تولید هورمون اکسین توسط پاتوژن در گیاه گال ایجاد می شود و پاتوژن در آن منطقه فعالیت می کند. یا پاتوژن که تولید جیبرلین می کند «جیبرلین باعث جدا شدن برگ از گیاه در پاییز میشود.»
مکانیسم های دفاعی گیاه در برابر عوامل بیماریزا:
1- دفاعی قبل از حمله پاتوژنpassive :
الف- سدهای فیزیکی.ب) سد های شیمیایی
2- دفاعی بعد از حمله پاتوژنActive:
الف)فیزیکی. ب) شیمیایی
سدهای فیزیکی قبل از حمله پاتوژن در گیاه:
1- وجود موم در سطح اپیدرم «گلبرگ»
2- برخی از رقم های گیاهی دارای روزنه های کمتری در سطح برگ هستند.
3- بعضی از گیاهان دارای اپیدرم ضخیم تری هستند.
سد های شیمیایی قبل از حمله پاتوژن:
وجود برخی از مواد شیمیایی که خاصیت قارچ کشی دارند
«ترکیبات فنولی که در معرض هوا قهوه ای رنگ می شوند» که درون واکوئلهای خاصی در گیاه نگهداری می شوند
اسیدکلروژنیک که در پیاز قرمز وجود دارد باعث مقاومت این گیاه در مقابل عوامل بیماریزا میباشد.
سدهای فیزیکی پس از حمله پاتوژن در گیاه:
1- ساخته شدن لایه چوب پنبه جدید در مقابل پاتوژن «سیبزمینی های که موقع کشت نصف می کنیم بهتراست در دمای خاصی نگهداری شوند تا لایه چوب پنبه روی آن تشکیل شود و در مقابل پاتوژن های درون خاک مقاومتر باشند.»
2- ایجاد لایه های جدا شونده «در بیماری لکه غربالی که روی برگ گیاهان دو لپه ای تشکیل می شوند گیاه در اطراف این لکه ها لایهای جدا شونده میسازدـ ((گیاهان همیشه سبز))
3- تایلوز Tylose تورم سلولهای پارانشیم همراه آوندهای چوبی و نفوذ این سلولها درون آوندهای چوب و مسدودکردن آوند و ایجاد مانع در مقابل حرکت پاتوژن با جلوگیری از حرکت توکسین یاآنزیم تولیدشده در شیر پرورده «گیاهای که نصفشان سبزو نصف دیگرشان خشک است» تایلوزها ساختار سلولوزی دارند.
4- تولید صمغ (:(Gums بیشتر در گیاهان هسته داری تولید میشوند که با ورود به فضای بین سولی و اکسیده شدن در مقابل هوا باعث مسدود شدن مسیر حرکت پاتوژن میشود.
مکانیسمهای شیمیایی گیاه پس از حمله پاتوژن:
1- فیتو الکسینها، مواد سمی که در گیاه سالم به مقدار بسیار کم وجود دارند و یا اصلاً وجود ندارد و پس از حمله پاتوژن تولید آن درگیاه شدیداً افزایش می یابد،مثلا گیاه نخودفرنگی فیتوالکسینی به نام پیزاتین Pisatin میسازد یا گلایسولین Glyceollin در سویا، کپسیدولCaosidol در فلفل، درارقام مختلف فقط میزان و زمان تولید این مواد متفاوت است.
2- ترکیبات فنولی: پلی فنول در اثرآنزیم پلی فنل اکسید می شودبه کیوننها تبدیل میشود که بسیار سمی میباشد.
3- صمغ زدایی Detoxification : بعضی از گیاهان توکسین ایجاد شده توسط پاتوژن را تجزیه و اثر آن را خنثی میکند«اسیدفوزاریک که در برخی از ارقام پنبه و گوجه فرنگی به متیل فوزاریک تجزیه و میشود و قارچ فوزاریم دیگر برای گیاه بیماریزا نخواهد بود»
مصونیت اکتسابی (مقاومت القایی Induced Resistance): مشابه عمل واکسیناسیون در انسان میباشد با این نحو که برخی از مواد مکانیسم دفاعی گیا ه را روشن میکنند
ملکول پیام بر در این مکانیسم اغلب آسپرین است چون که اسید سالسلیک در سلولها که مورد حمله قرار گرفتهاندساخته شوداز طریقه سلولی با سلول دیگر یا آوند آبکش خودرا به دیگر سلولها میرساند»
مثلا گیاه Arabidopsis در مقابل اسید سالسلیک با دوزهای مختلف نسبتهای خاصی از سیستم دفاعیاش فعال شد.
علائم عمومی بیماریهای گیاهی:
علائمی که دراثر ظهورقابل رویت پاتوژن به وجودمیآیند«سفیدکهاMildew ـ زنگهاRusts ـ سیاهکها Bunts ـ زنگ سفیدـ سختینه
» تغییر رنگهاـ رشد غیر طبیعی گیاه
1- سختینه یا اسکلروت مختص قارچها بوده و اندازههای در حدود میلیمتر و سانتیمتردارد و برای حفظ قارچ در برابر شرایط نامساعد تولید میشود.
2- ترشحooze که مختص باکتریها میباشد«ترشحExudation» به صورت مواد لزج با ویسکوزیته بالا«باکتری وارد آوندگیاه شده و علامت خاصی هم روی گیاه دیده نمیشود یک لیوان آب مقطر را برمیداریم و قسمتی از گیا ه را میبریم و درون آن میگذاریم و خروج ماده را مشاهده میکنیم که نشانه وجود باکتری در گیاه میباشد»
3- تغییر رنگها: Etiolation
4- رشد غیر طبیعی اندام گیاهی : برخی از اندام گیاهی ممکن است رشدی غیر طبیعی پیدا بکنند
1ـ افزایش رشد 2ـ کاهش رشد
افزایش رشد: مثل گال ـ تومورـ زگیل(wart) «زگیل کوچکتر از گال»
که این افزایش میتواند ناشی از افزایش تعداد سلول « Hyperplasia» ویا افزایش حجم سلول (Hyper throphy) باشد. که بصورت گال ـ زگیل ـ تومورـ جاروی جادوگرWitches brome ( تعداد جوانههای جانبی زیاد و رشد آنها سریع میشود « ویروسها و فیتوپلاسماها») ریشه ریشیhairy root : (که تعداد ریشه زیادمیشود« نماتدها و ویروسها» ) ظاهر می شود.
کاهش رشد: 1ـ کاهش تعداد سلول(Hypoplasis)2ـ کاهش حجم سلول Hypothrophy :که به صورت کوتولگی Dwarf 2ـ کوتولگی Stunt که در یک اندام گیاه به وجود میآید«درگوجه»
3ـ کوتولگی Rossetingکه در اثر کاهش رشد میانگرههای به وجود میآید«
کوتولگی Nanism»
5- برگسانی Phyllody : تشکیل اندامهای رویشی مثل برگ در داخل اندامهای زایشی که ناشی از اختلال رشد می باشد
ویروسها و فیتوپلاسماها بیشتر عامل این نوع از بیماری ها هستند(بیماری رایج کنجد در ایران)
6- پژمردگی Wilting: وقتی که مسیر آوندها مسدود میشوند رخ میدهد که عامل آنها قارچهای آوندی و برخی از ویروسها می باشند
پژمردگی که از آبیاری نکردن به موقع به وجود میآید قابل برگشت میباشد.
7-لکه برگیها Leaf spot: توسط قارچهای هوا آزاد ـ برخی از ویروسها به وجود میآید که در نوع لکه غربالی برگ حالت سوراخ سوراخ پیدا میکند به دلیل لایه جدا شونده در اطراف لکه حاصل میشود«shot hole» لکه حالت نقطههای کوچک و سیاه داردspeck
8- Blightسوختگی شاخ و برگ یا آتشک: قهوهای شدن سریع برگهاـ جوانهها و شاخههای یکساله که صرف چند روز اتفاق میافتد که عامل آن اغلب باکترها و قارچها هستند.
9- Scald: تغییر رنگ بافتهای اپیدرمی روی برگ یا میوه معمولاً به صورت سطحی «کچلی»
Sun scald: آفتاب سوختگی که ناشی از تابش مستقیم خورشید به سطح گیاه میباشد
10- آب سوختگی «water soak» جمع شدن آب در فضای میان بافتی در اثر بارانهای شدید یا عوامل بیماریزا مثلاً باکتری ها که در نهایت لکههای نکروزی روی برگ دیده میشود.
آب سوختگی دراثر سرما هم میتواند ایجاد شود.
11- بلاستBlast:مرگ سریع غنچهها و جوانه باز نشده اغلب توسط باکتریها صورت میگیرد«بلاست مرکبات رایج در کشور»
12- آنتراکنوز Anthracnose: عبارت ا ست از زخمهای نکروز شده و فرو رفته در بافت گیاه که بیشتر روی شاخهها و ساقههای یکساله و گاهی هم روی میوهها ایجاد میشود. حاشیه این برگهابه وسیله بافت پینهای «کالوس» احاطه می شود . «ظاهراً زخم حالت فرو رفته دارد»
13- شانکرCanker: زخمها خیلی بزرگ از نوع آانتراکنوزاگر روی تنه یا ساقههای چند ساله باشد
درفصلهای گرم درخت فعالتر است و در سرما اگر باران یا رطوبت کافی باشدشانکر فعال میشود و از این نو و کهنه شدن زخم حالتی شبیه به سیکل تیر اندازی در جهت طولی میگیرند
14- کتابی شدن ساقه Stem fasciation ساقه از حالت استوانهای خارج میشود و حالت پهن به خود میگیرد.
15- گموز یا انگومکGummosis :پوسیدگی و قهوهای شدن محل طوقه که دراین محل صمغ ترشح می شود و اغلب ناشی از قارچها میباشد.
16- سبزآیی Virescence: گل سبزی، سبز شدن بافتهای که در حالت عادی کلروفیل ندارند و بیشتر در اثر ویروئیدها و فیتوپلاسماها ایجاد میشوند.
بیماریهای ناشی از رده ا’ا’میست
مقدمه:
قارچهای این رده در تولید مثل زئوسپرانژیوم و زئوسپور تولید میکنند.
اسپورهای تولید شده ممکن است بدون تولید زئوسپور جوانه زده نقش کنیدی را ایفا نمایند.
زئوسپورها تقریباً قلوهای شکل و دارای دو تاژک (پرورش در جلو، شلاقی در عقب) هستند.
از آمیزش اندام نر(آنتریدی) با اندام زایشی ماده( ا’ا’گون Oogonium) تخم اسپور با جداره ضخیم تشکیل میگردد.
طبقه بندی:
راستة پرنوسپورال:
1- خانواده پیتیاسه Pythiaceae
2- خانواده پرونوسپوراسهPeronosporaceae
3- خانوادة آلبوژیناسه Albuginaceae
الف)خانواده پی تیاسه:
قارچ های این خانواده در آب و خاک زندگی می کنند، گونه های خاکزی اغلب زندگی ساپروفیتی دارند و یا به قسمتهایی از گیاه که در مجاورت خاک قراردارند حمله کرده، ایجاد بیماری میکنند.
در این قارچ ها اسپورانژ بر شبیه هیف رویشی میباشد و یا رشد آن نامحدد است.
تولید زئوسپور در این خانواده عمومیت دارد.
دو جنس پی تیوم و فیتوفترا از جنس های مهم این خانواده هستند.
در جنس پیتیوم اسپورانژبر از هیف رویشی قابل تشخیص نیست ولی در جنس فیتوفتراسپورانژبر غالباً با داشتن برجستگیهای آمپولی از هیف رویشی قابل تشخیص میباشد.
بیماری مرگ گیاهچه: Damping off
این بیماری انتشار جهانی دارد و در غالب مناطق ایران نیز سبب پوسیدگی بذر، مرگ یا از پا افتادگی گیاهچه، پوسیدگی ریشه ساقه و پوسیدگی نرم اندام های ذخیره ای میشود.
علائم بیماری :
سبز نشدن بذر کاشته شده یا off Pre- emergence damping
. مرگ گیاهچه ممکن است پس از خروج از خاک صورت گیرد. off post- emergence damping
علائم پژمردگی، کوتولگی و یا مرگ قسمت های هوایی در گیاهان مسن تر دیده میشود.
میوه بسیاری از گیاهان نظیر خیار،کلم، سیب زمینی د ر موقع حمل و نقل و یا در انبار مورد حمله این قارچ قرار میگیرند، که سطح خارجی چنین میوه هایی از مسیسیلیوم قارچ به صورت پنبه پوشانده شده سطح داخل آنها آبکی می شود.
عامل بیماری
عامل بیماری مرگ گیاهچه قارچهای پی تیوم،فیتوفترا و بعضی از قارچهای خاکزی دیگر مانند فوزاریوم، اسکلروتیوم و رایزوکتونیا می باشند.
گونه Pythium debaryanum از جمله قارچهای عامل مرگ گیاهچه میباشد.
به صورت داخل سلولی فعالیت میکند و مکینه (هوستوریوم) تولید نمیکنند.
زیست شناسی:
قارچ زمستان را به صورت اَا’سپور (Oospore) در خاک یا بقایای گیاهی آلوده سپری میکند.
در حرات 18-10 درجه بهاری ا’ا’سپورها جوانه زده ، تولید لوله تندش (germ-tube) میکند.
زئوسپورها با از دست دادن تاژک و ایجاد دیوارة ضخیم تبدیل به کیست میشوند.
در اواخر فصل قارچ برای حفظ بقاء خود را از طریق تولید مثل جنسی ا’ا’سپور تولید می کند.
کنترل:
1- ضدعفونی بذر و پیاز با سمومی نظیر کاربوکسین و تیابندازول به نسبت دو در هزار .
2- ضدعفونی خاک گلدان یا خزانه چند روز قبل از کاشت با فرمالین به نسبت 2 درصد به طوری که تا عمق 10 سانتیمتر آن خیس شود.
3- کاهش دفعات آبیاری و کاشت بذر با فاصله کافی در خاک.
4- اجتناب از دادن کودازته به مقدار زیاد در خاک، شدت بیماری را کاهش می دهد.
بیماری سوختگی شاخ و برگ سیبزمینی و گوجهفرنگی:
در انگلیسی به Late blight و در بعضی منابع به سفیدک داخلی معروف است.
در سال 1830 مشاهده شد و در سال 1845 در اروپا ایالات متحده شیوع پیدا کرد.
این بیماری درسال 1845 منجربه قحطی در کشور ایرلندگردید.
در ایران علاوه بر گوجهفرنگی و سیبزمینی به بادمجان هم خسارت می زند.
علائم بیماری:
قارچ Phytophthora infestans عامل این بیماری است.
اسپورانژیوفور از روزنه های سطح زیرین برگ و یا عدسکهای غدة سیب زمینی خارج و منشعب می شود.
محل تشکیل اسپورانژها در طول بندها به صورت قسمت های متورم مشاهده میشود.
هیف این قارچ بر خلاف پیتیوم بینسلولی و دارای هوستوریوم بلند داسی شکل می باشد.
زیست شناسی:
زمستان را به صورت میسیلیوم در غدة سیب زمینی آلوده سپری میکند.
گیاه جوان از غده های آلوده تازه کشت شده یا باقی مانده از سال قبل آلوده می شود، اسپورانژها از روی برگهای آلوده نیز توسط باران منتشر شده وارد خاک میشوند.
برای تشکیل اسپورانژها رطوبت نسبی نزدیک به صدردصد و درجه حرارات 16 تا 22 درجه سانتیگراد بسیار مناسب است.
در حرارت بالای 30 درجه رشد قارچ در مزرعه متوقف میشود که اگر رطوبت نسبی کافی باشد از بین نمیرود.
کنترل:
1- جمعآوری و از بین بردن غذه هایی که پس از برداشت در زمین مانده اند.
2- شناسایی و کشت ارقام مقاوم
3- جمعآوری و از بین بردن شاخ و برگ سیبزمینی 2 تا 3 هفته قبل از برداشت به کمک علفکش ها یا به طریق مکانیکی
4- سم پاشی شاخ و برگ یک هفته قبل از ظهور بیماری با استفاده از مانب، واپام، کوپروایت،مانکوزب. غیره..
در صورت ظهور بیماری در مزرعه باید عمل سمپاشی چندبار تکرار شود.
5- مصرف کودهای فسفر ه اجتناب از مصرف بیش از حد کودهای ازته در کنترل بیماری موثرند.
گیاهان اولین موجودات خلقت و این جاندارن خاموش و نمودارهای زیبایی در طبیعت پس از گذشت میلیون ها سال که از پیدایش آنها برروی زمین می گذرد، در طی چند قرن اخیر، آثار و خواص اعجاز انگیز خود را توسط دست بشر به منصه ظهور رساندهاند.
طب و طبابت و به طور اعم معالجات از اولین مسائلی است که بشر برای حفظ اعتدال و توازن مزاج در بروز امراض جهت اعاده سلامتی به آن روی آورده نسبت به وضع قوانین، امکانات، تحقیقات و گردآوی لازم ومسائل مربوطه نهایت باریک بینی و دقت را معمول داشته، زیرا به هر صورت جان آدمی گنجیه ودیعه ای است که حفظ آن ذاتی و غریزی است .
در طی قرون و اعصار متمادی مردم به خواص درمانی گیاهان پی برده اند و دانشمندان بزرگی در اقصی نقاط جهان، دراین زمینه تحقیق و کار کرده اند و کتا بها نوشته اندو همزمان با سایر نقاط دنیا در ایران نیز استاتید و دانشمندان بلند پایه ای چون اوبوعلی سینا، محمد زکریای رازی، سید اسماعیل جرجانی و ابونصر موفق هروی قرن های متمادی علم پزشکی ئ درمانی جهان را تحت تاثیر قرار داده و به حدی ارتقاء علمی یافته اند که آثار آنها به اروپا رفته وتا قرون شانزده و هفده، تعلیمات منحصر به فرد دانشگاهی را تشیکل داده وهنوز مضامین آن مورد تتبع و ترجمه و استفاده است.
فارماکوکنوزی که معنی تحت الفظی آن داروشناسی (علم الادویه) است، جزئی از هنر و علم پزشکی به شمار می آید و آغاز آن از زمانی است که بشر ب درمان بیماریها پرداخته است. فارماکوگنوزی از تمدن های کهن، که در آنها از اجزای حیوانات و گیاهان، محلول های شفا بخش وتهیه می کردند و آنها را برای از بردن آلام و کاستن رنج ومقابله با بیماری ها به کار می بردند و ریشه گرفته است. منشا اولیه فارماکوگنوزی را می توان در اسرار جادوگری قبایل بشری دانست که توانسته است دوره ثبت نشده اسرار طب انسانی را پشت سر بگذارد وسیر تکاملی خود را از مرحله بدوی تا به امروز که عصر استفاده از عوامل اختصاصی است به خوبی طی نماید.
با آنکه امروزه درمان بیماری ها بیشتر از طریق مصرف داروهای صورت می گیرد که منشاء صنعتی دارد واختصاصا درآزمایشگاه تهیه می شوند و اثرات قاطع آنها نیز در درمان بیماری ها موجب توسعه مصر ف آنها گردیده است، معهذا چون با مصرف بعضی از داروها زیانهایی به بدن می رسد، روز به روز به اهمیت گیاهان دارویی و فرآورده های آنها بیشتر توجه میشود و اعتقاد عمومی درباره آنها پیوسته تقویت میگردد.
دارچین معمولاً به عنوان پوست درخت Cinnamomum zeylanicum شناخته میشود. در پرتغال و اسپانیا به عنوان Canela ، در فرانسه Cannelle و در آلمانی به عنوان Zimt شناخته میشود. در هند و ایران دراچین خوانده می شود که بمعنی چوب درخت چینی است که درقیق ترین توضیح برای دارچین است . اسم آن از « kayumanisk» به معنای چوب شیرین زبان مالاکا گرفته شده که معادل عبری آن «qinnkmn» است که منشا کلمة cinnamon است. کلمة Canolla توسط ایتالیایی ها استفاده می شده تا دارچین را توضیح بدهند به عنوان «little cannan tubes» (لوله های توپی کوچک) که شبیه پوست ساقة لوله شده دارچین است. تجارت دارچین در قرن ها سیرزدهم و چهاردهم در کنترل ونیس بود که به همین علت این شهر بسیار ثروتمند شده بود (67)
مصری های دارچین را به همراه مر درمومیایی کردن استفاده می کردند، شاید به خاطر سینامیک اسید که خاصیت آنتی باکتریال دارد. عبری ها از دارچین درمراسم مذهبی استفاده می کردند و در همین حال در مکزیک،کشورهای آسیایی، عربستان و در شمال آفریقا دارچین در آشپزی استفاده می شده ولی بع عنوان ادویه د آشپزی استفاده نمیشده است.
در قرون رسطی و بعد از آن دارچین از مصر صادر می شد که خود توسط تاجران عرب از سیلان آورده می شد. دارچین تبدیل به یک طعم محبوب در تعدادی زیادی از غذاها شد و به عنوان محرک اشتها، هاضمه و درمان برای سرفه و گلو درد شناخته شد. در حال حاضر در آمریکا دارچین به طور عمده برای طعم دادن به دسرها و چاشنی ها استفاده میشود. در حالیکه پودر آن در ترکیبات گرانی که به نوشیدنی ها و قهوه اضافه میشود استفاده میشود. (68)
دارچین حقیقی در آشپزی مکزیکی و در قهوه و چای بسیار محبوب است.
احتمالا دارچینی که مصری ها در زمان فراعنه استفاده می کردند و به طور عمده از چین می آمده جایی که درختستان هایی از دارچین در جایی اطراف شهر kweikin که اکنون Guilin (Kwei به معنای دارچین و lin به معنای جنگل است) خوانده میشود و روئید. دارچین حقیقی سیلان که اکنون سریلانکا نامیده میشود توسط پرتغالی ها در اوایل قرن شانزدهم کشف شد و بعد از آن تجارت آن به طور ظالمانه ای توسط آنها کنترل شد. (65)
درخواست رو به رشد برای دارچین منجر به جنگی بین هلندی ها و پرتغالی ها شد و در اواسط قرن هفدهم هلندی ها تجارت سیلانی تحت کنترل درآوردند. در قرن هفدهم خیلی از هلندی ها در سریلانکا درتلاشی برای شکستن قوانین ظلمانه مستعمره نشین های جدید قتل عام شدند . اما این منجر به تلافی و پیشرفت پرتغالی ها درکنترل کاشت دارچین جزیره شد.
هلندی ها به زور امتیاز انحصاری دارچین را گرفتند. برای اینکه قیمت ها را بالا نگهدارند در سال 1760 مقدار زیادی دارچین را در آمستردام سوزاندند تا دارچین کم یاب شود. شاید این رفتارخصمانه دوستداران خیالباف دارچین را در سایر کشورها قانع کرد که آن ادویه بیش از اندازه در خوراک پزی استفاده شده . (68)
در هر حال در سال 1795 انگلیسی ها کنترل سیلان را با این امید که علاقة مردم را نسبت به دارچین دوباره زنده کنند به دست گرفتند خیلی قبل از این نهال های دارچین توسط هلندی ها برای کاشت در اندونزی منتقل شد. اهمیت دارچین به طور مستمر و تدریجی رو به کاهش گذاشت چون استفاده از این ادویه در آشپزی و ساختن شراب از مد افتاد اکنون علاقه به دارچین در مصر روبه رشد است. در قرن نوزدهم در مصر دارچین توسط فرانسوی هایی که نهال های آن را در Jardin de plantes پاریس می کاشتند و معرفی شد. درهرحال بعد از آن اهمیت دارچین در آشپزی فرانسوی کاهش یافت با این حال هنوز در غذهای سنتی فرانسوی کانادا استفاده میشود.
امروزه دارچین به عنوان یک ماده معطر فوق العاده در غذهای پخته شده مصرف میشود. ولی مزهآن تعداد محدودی را جذب می کند.و به طور مشابه دارچین به طور گسترده به عنوان دارو یا نگه دارنده غذا یا بخور استفاده میشود. ولی تعداد محدودی را جذب می کند از نظر محبوبیت زیاد و جدال های فراوان برای تجارت آن در هزاره گذشته، این ادویه باستانی بدون شک امروزه شایستگی بیشتری برای تحسین دارد.
معرفی گیاه دارچین (5)
دارچین، شامل پوست تنه خشک شده ساقه گیاه Cinnamonum zeylanicm Blume از خانواده برگ بو (Lauraceae) است که عاری از بافت چوب پنبه ای خارجی و پارانشیم زیر آن بوده و حدقل دارای 2/1 درصد ( حجمی / وزنی) اسانس می باشد.
نام های مختلف گیاه به شرح زیر می باشد:
لاتین: انگلیسی: فرانسه: آلمانی: ایتالیایی: اسپانیایی: چینی: هندی: عربی: هندی: | Cinnamomum zeylanicum Blume Common cinnamon tree ceylan cinnawon Cannelies de ceylan, cinnamone Zimtbaum Cannelle Canela Yook gway Dal - chini, dorchini دارچینی ، سلخجه دراچین |
دارچین در لغت به معنای «چوب آمده از چین » می باشد که البته بیشتر منظور دارچین ازگونه کاسیا می باشد.
انواع دارچین
گونه دارچین به نام دارچین سیلان و دارچین کاسیا از قدیمی ترین ادویه های جهان هستند که اعصار کهن مورد شناخت بشر بوده اند واسناد مکتوب تاریخ قدمت آنها را به 40-30 قرن پیش می رساند .
از نظر کیفیت این دو نوع دارچین باهم یکسان نیستند ولی به علت شباهت زیادی که از نظر خواص وعطر باهم دارند از همان قرنها پیش همیشه دو گونه :C.verun وC.cassia با هم اشتباه می شده و حتی در حال حاضر نیز دراغلب مناطق دنیا برای این دو گونه دارچین اختلافی قائل نیستند .
در بازار امریکا تقریبا تمام ادویه ای که به نام دارچین فروخته میشود عملا از نوع C.cassia است ونام دارچین را امریکایی ها از هر نوع Cinnamon می گویند .در انگلیستان مرسوم است در بازار در محافل عملی نام Cinnamon برای گونه مرغوب C.zeylanicum ونام Cassia برای گونه C.cassia به کار می رود . در صورتی که در امریکا طبق مقررات مواد غذایی دارویی مربوط به سال 1938 اجازه داده شده است که کلمه Cinnamon رای هر دو نوع یعنی C. zeylanicum ویا C.cassia به کار رود .
حکمای طب سنتی از جمله گالن طبیب نامدار یونانی در قرن دوم پس از میلاد در کتابش دارچین سایگون ویا C.cassia را هم ردیف با C.zeylanicum یا دارچین سیلان اعلام کرده ومعتقد است که در مصارف طبی می توان به جای دارچین سیلان از دارچین سایگون استفاده کرد ولی از نظر مقدار باید مقدار مصرف دارچین سایگون دو برابر دارچین سیلان باشد .(11)
در تجارت بالاخص در صنعت مواد غذایی پوست سایر انواع دارچین به خصوص دارچین چین Cinnamomum aromaticum nees، دارچین پادانگ ،Cinnamomum burmnii Blumeودارچین سایگون Cinnamomum loureirii Nees نقش بزرگی دارند.
پوست این انواع دارچین به راحتی ، مخصوصا زمانی که پودر شوند ، با پوست دارچین قابل عوض شدن می باشد که به واسطه بوی ضعیف تر و به خصوص میزان نسبتا دبالای کومارین ، در این نوع دارچین ها قابل تشخیص است . (11)
گونه های مختلف دارچین که به منظور مصارف دارویی استفاده می گردند ، به شرح ذیل می باشد:
C.ceylanicum،Cinnmomum verum J.S.Presl (Cinnamomum zeylanicum Blume
دارچین ، دارچین سیلانیCeylon Cinnamo= ،Nees)
C. aromaticum Nees (C. cassia Cinnamon
وبه میزان کمتر :
Batavia Cassia ، C.burmanii (Ness) Bhume
C. Iouteirii Ness, Saigon Cinnamon.
علاوه بر پوست تنه، گلهای aromaticm نیز استفاده میشود. (3 و 10)
مشخصات گیاه دارچین
گیاه Cinnamonmum zeylanicum ، درختی است کوچک به ارتفاع 12 – 8، همیشه سبز، دارای تاج پوششی متراکم و گسترده که از تمام قسمتهای آن بوی معطر و مطبوع دارچین استشمام میشود. (6)
بررسی موضوع سرمازدگی گیاهان
پیش گفتار
سرمازدگی یکی از پدیده های جوی است که علی رغم پیش بینی بودن، در ردیف حوادث غیر مترقبه تعریف می شود.
افت شدید و ناگهانی دما بویژه در اوایل فصل بهار، سرما و یخ زدگی محصولات کشاورزی را به دنبال دارد. حادثه ای که متأسفانه در اکثر سال ها باعث بروز خسارت های سنگین به محصولات زراعی و باغی کشور می گردد. این خسارت ها در مناطق حاشیه کویر دارای فراوانی و شدت بیشتر می باشد. سرمازدگی علاوه بر ایجاد ضرر و زیان اقتصادی به بخش کشاورزی و منابع طبیعی، موجب توسعه فقر در سطح خانوارهای روستایی می گردد.
این در حالی است که علاوه بر وجود دانش بومی و شیوه های سنتی برای کاهش آثار سوء سرمازدگی و یخبندان، دستاوردهای علمی و تحقیقاتی پژوهشگران داخلی و خارجی نیز فرا روی ماست و می توان با شناسایی، بومی سازی و فرهنگ سازی، شیوه های موثر و عملی را در مناطق حادثه خیز ترویج و مانع از بروز خسارت های سنگین و جبران نا پذیر سرمازدگی گردید.
فصل اول :
سرما زدگی درختان
مقدمه
رشد و عملکرد گیاهان زراعی، تابعی از کلیه ی عوامل محیطی و آثار متقابل آنهاست. این عوامل شامل عوامل آب و هوایی، رطوبت خاک، مواد غذایی و گازها می باشند که بسته به مقدار آنها در محیط، رشد و نمو گیاه را افزایش یا کاهش می دهند.
از میان این عوامل از عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، دوری و تردیکی به دریا و شیب به عنوان مهمترین فاکتورهای اقلیمی و از بارندگی، تابش خورشیدی (شامل طول دوره روشنایی)، دمای هوا، رطوبت هوا، رطوبت خاک، دمای خاک و باد می توان به عنوان مهمترین متغیرهای هوا شناسی که بیشترین تأثیر را بر کشاورزی دارند نام برد.
1-1) دما و آثار حیاتی آن روی گیاه
دمای گیاهان ثابت نبوده و تحت تأثیر تغییرات دمای محیط اطراف تغییر می کند. در فصل پاییز و بهار دمای محیط تغییرات زیادی دارد به گونه ای که گاهی دما حتی به کمتر از صفر درجه نیز کاهش می یابد.
در این شرایط بیشتر واکنش های حیاتی گیاهان که مستلزم انجام فرایندهای فیزیکی و شیمیایی هستند و به وسیله دما کنترل می گردند، دچار مشکل می شوند.
کلیه ی فعالیت های حیاتی گیاهان در محدوده دمای صفر تا 50 درجه سانتی گراد که نقطه انعقاد پروتئین ها است، انجام می شود. در ورای این دماها ساختمان شیمیایی پروتئین ها (آنزیم ها) دچار تغییر می شود و در نتیجه فعالیت های بیولوژیکی گیاهان متوقف، یا شروع به توقف می کند.
دمای که در آن رشد مطلوب گیاه انجام می شود به گونه گیاه، مرحله نموی و مرحله فیزیولوژیکی ویژه فرآیند رشد آن گیاه بستگی دارد و در گیاهان مختلف متفاوت است. دمای متوسط 10 تا 30 درجه سانتی گراد برای اکثر گیاهان زراعی، دمای مناسب می باشد.
بعنوان مثال رشد گیاهان سرما دوست (مانند گندم، جو، سیب زمینی، نخود، باقلا، چغندر قند، بزرک و ...) در هوای خنک بهتر می باشد و در دمای بالا آسیب می بینند. این گیاهان بطور طبیعی روز بلند هستند و قادرند دمای 2- درجه سانتی گراد یا کمتر را تحمل کنند.
1-2) وارونگی دمایی
در روز هوای سطح زمین در اثر عمل هدایت گرم می شود و به دلیل سبک بودنش به بالا صعود می کند. هوای گرم صعود کرده با هوای سردتر طبقات فوقانی هوا مخلوط می شود، به طوری که ابتدا دمای هوا در چندین متری بالای سطح زمین سریعاً کاهش یافته و سپس با افزایش ارتفاع با یک آهنگ کندتری کاهش می یابد و یک نمایه دمایی وابسته به ارتفاع در طول روز تشکیل می شود، در حالی که در شب، همواره تشعشعات طول موج بلند از سطح زمین به آسمان می روند.
هوای بالای زمین در اثر تماس با هوای سرد سطح زمین، سرد می شود و چون از هوای گرم صعود کرده در طول روز، سنگین تر می باشد در نزدیکی سطح زمین باقی می ماند. این مسئله باعث می شود که در شب دمای زمین در مقایسه با دمای هوای بالای آن کمتر باشد. به این حالت که با افزایش ارتفاع از سطح زمین دما بیشتر می شود وارونگی دمایی در نزدیکی زمین اطلاق می شود. در چنین شرایطی هوای سردتر در زیر هوای گرم تر قرار می گیرد.
در نتیجه ایجاد وارونگی دمایی، دمای هوا در چند متری بالای سطح زمین برعکس قاعده کلی (افزایش ارتفاع سبب کاهش دما می گردد) افزایش یافته و در بالاتر از این ارتفاع ویژه، دمای هوا مانند نمایه (پروفیل) روزانه به کندی کاهش می یابد که به نمایه شبانه یا نمایه اینورژن (inversion) معروف است.
بطور کلی ارتفاع اینورژن در مرازع حدود 8 تا 15 متر می باشد.
1-3) وضعیت گرمایی گیاه و بیلان انرژی تشعشعی
زمین در نتیجه وجود بیلان انرژی مثبت در طول روز (گرمای گرفته شده بیش از گرمای از دست رفته می باشد.) و توسط قسمتی از انرژی خورشیدی که به سطح خاک می رسد، گرم می شود و مقداری گرما نیز از این طریق به اعماق خاک هدایت می شود. اما در موقع غروب خورشید و نزدیک شدن شب، انتشار تشعشع گرمایی یا از دست رفتن گرما از سطح زمین (از سطح خاک، آب، پوشش گیاهی و ...) از طریق تشعشع (موج بلند) سبب سرد شدن آن و باعث سرد شدن لایه هوای مجاور خود و لایه های بالاتر از خود می شود و موجب تولید لایه های سرد و وقوع سرد شدن تشعشعی می شود و حتی ممکن است منجر به وقوع یخ زدگی شود.
دلیل این امر این است دمای خاک کمتر از هوای مجاور آن بوده، انرژی از طریق جابجایی از خاک گرم به هوای نسبتاً سرد مجاور آن منتقل می شود. بدین ترتیب هوای مجاور سطح زمین گرم شده و همزمان به لایه های بالاتر صعود می کند و هوای سرد جای آن را می گیرد. این فرآیند به طور مداوم در سطوح پایینی جو زمین تکرار می شود.
به هنگام شب، گرما به صورت تشعشع طول موج بلند از زمین به فضا منعکس می شود و کسری از انرژی دریافتی از خورشید به صورت طول موج بلند (مادون قرمز) از آن خارج می شود. از طرفی در هنگام شب، میزان تابش ورودی به سطح زمین کم است، بنابراین به دلیل بیشتر بودن میزان هدر رفت گرما و ادامه این وضعیت تا طلوع آفتاب، در شب به تدریج زمین سرد شده و در نزدیکی های صبح با وقوع حداکثر کاهش دما، حداقل دمای لازم برای بروز تنش سرما، ایجاد می شود. به همین دلیل است که دماهای حداقل، معمولاً صبح اتفاق می افتد.
وجود پوشش ابر باعث کاهش سرد شدن در شب می شود، زیرا ابرها قسمتی از تشعشعات نامرئی باز تابیده شده از سطح زمین را جذب می کنند و بخشی از آن را مجدداً به زمین باز می گردانند.
بروز سرمای تشعشعی به ویژه در فصل سرد، سبب وقوع دمای بحرانی و بروز یخ بندان در منطقه می شود که از آن به یخ بندان تشعشعی یاد می کنند.
1-4) بیلان انرژی در یک شب یخبندان
در شرایط وقوع یخبندان های تشعشعی، انرژی از طریق تشعشع از سطح خاک به هدر می رود. انرژی از سه طریق تشعشع رو به پایان آسمان، هدایت گرما به بالا در لایه های خاک و جابجایی هوای گرم به گیاهان سرد، برای گیاهان تأمین می شود. در شرایط صاف بودن آسمان، مقدار گرمایی که هدر می رود بیش از گرمایی است که از طریق این فرآیندها تأمین می شود.
جدول(1-1) بیلان انرژی شبانه را در یک باغ مرکبات به عنوان نمونه نشان می دهد که مقادیر عددی آن در سایر گیاهان هم، مشابه با همین مقادیر است. هدر رفت گرما در جدول(1-1) نشان دهنده کاهش دما در باغ است.
جدول(1-1): بیلان گرمایی باغ مرکبات در یک شب یخ بندان
در صورت عدم وقوع تراکم، انجماد و یا تبخیر در باغ میزان بیلان تشعشعی به مقدار 18- وات بر متر مربع می رسد، در حالی که اگر هوای باغ ابری و یا مه آلود باشد، بسته به میزان ذخیره گرمایی خاک و سرعت جریان باد، میزان انتقال گرما و اجزائ بیلان انرژی تغییر می کند.
در شرایط ابری یا مه آلود بودن هوا، تشعشع روبه پایان، بسته به دمای ابرها و مه، افزایش می یابد و هدر رفت انرژی کاهش می یابد یا به صفر می رسد.
در این شرایط به دلیل افزایش انرژی ورودی به باغ به میزان حدود 230 (وات بر متر مربع) همواره دمای هوا از شرایط هوای صاف بیشتر است.
بنابراین با ایجاد مه مصنوعی در باغ می توان میزان انرژی ورودی به باغ را افزایش داد و از کاهش یا تغییر میزان انرژی خالص از دست رفته (18- وات بر متر مربع) جلوگیری نمود. در جریان یخ بندانهای تشعشعی، هنگامی که سرعت باد به بیش از 2 متر بر ثانیه (5 مایل بر ساعت) برسد، انتقال گرما از طریق جابجایی به اندازه کافی افزایش می یابد که برای جبران گرمای از دست رفته، کافی است.
گرمای نهان هم عاملی است که فقط در شرایط وجود آب اهمیت پیدا می کند و عموماً نقش آن بجز در مواردی که از آبیاری برای حفاظت در برابر یخ بندان استفاده می شود، در سایر موارد نادیده گرفته می شود.
1-2) پیش بینی تاریخ وقوع یخبندان
روش های مختلفی برای کنترل دما در گیاهان زراعی و باغی وجود دارد. بسیاری از روش ها و تجربیات مبتنی بر پیش بینی های هواشناسی کشاورزی در مناطق سرد می باشد. این پیش بینی ها با هدف حفاظت گیاه در طول دوره رویش از مرحله کاشت تا برداشت و نهایتاً افزایش تولیدات کشاورزی انجام می شود.
بررسی روابط موجود بین پدیده های مختلف هواشناسی کشاورزی می تواند معیار اصلی پیش بینی های دراز مدت باشد. برای پیش بینی شرایط رویشی گیاهان در آینده در یک منطقه خاص باید ویژگی عوامل جوی در دراز مدت در این مناطق تجزیه و تحلیل شود. برای این منظور باید از اطلاعات دیده بانی هواشناسی و تجزیه و تحلیل های بعدی آن آگاه بود.
بررسی تاثیر سموم دفع آفات (علف کشها) بر روی گیاهان
فصل اول
سموم دفع آفات (علفکشها)
1-1- مقدمه:
کشاورزان همواره در طول تاریخ با علفهای هرز در مبارزه بودهاند و در این راه به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافتهاند. بشر مبارزه با علفهای هرز را از طریق دست و استفاده از حیوانات شروع نمود و در حال حاضر این راه از طریق مکانیکی و شیمیایی ادامه مییابد. پیشرفتهای به دست آمده برای مبارزه با علفهای هرز همواره با پیشرفتهای بشر در به کارگیری انرژیهای مختلف همراه بوده است به طوریکه بشر در این مسیر ابتدا از نیروی انسانی و حیوانات اهلی استفاده نمود و به تدریج انرژیهای فسیلی را جایگزین آنها کرده است. در حال حاضر کشاورزان چهار روش را برای مبارزه با علفهای هرز در پیش رو دارند که عبارتند از: 1- روشهای زراعی 2- روشهای بیولوژیکی 3- روشهای مکانیکی 4- روشهای شیمیایی. از این روشها، روش شیمیایی از همه رایجتر شده است و امروزه افزایش وابستگی به علفکشها باعث بروز مشکلاتی از قبیل مقاومت علفهای هرز به علفکشها و آلودگی آب و خاک به سموم است.
جدول 1-1 تولید آفت کشها در هند (تولید 1000تن)
%installed capacity | 97-1996 | %change | 96- 1995 | Herbicide |
6/55 | 0/1 | 1/11 + | 9/0 | D- 4 و 2 |
8/17 | 8/0 | 3/33 - | 2/1 | butachlor |
30 | 09/0 | 7/35 - | 14/0 | fluchloralin |
8/96 | 0/3 | 1/11 + | 7/2 | isproturon |
مصرف علفکشها در کشورهای توسعه نیافته مثل هند فقط 3/0 است در حالیکه در کشورهای توسعه یافته مثل کره و ژاپن به ترتیب 6/6 و 8/10 است.
یک علفکش در مفهوم گسترده کلمه، ترکیبی است که قادر به از بین بردن و آسیب شدید به گیاهان می باشد و می تواند جلوی رشد گیاه را بگیرد و یا بخشهایی از گیاه را از بین ببرد، که ممکن است بیابانی و خودرو باشد و یا نوع پرورشیافته آن در مکانهای مختلف میروید[1].
1-2- تاریخچه:
اولین علفکش ثبت شده در ایران مربوط به سال 1347 میباشد و از آن تاریخ تا کنون 70 علفکش از گروههای مختلف در ایران به ثبت رسیده است. به این ترتیب به طور متوسط از زمان ثبت اولین علفکش تا کنون سالانه دو علفکش به ثبت رسیده است. روند ثبت علفکشها با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه نوسانات شدیدی داشته است. بیشترین تعداد علفکشها در حد فاصل سالهای 1347 تا 1350 و سالهای 1350 تا 1355 بوده است و از آن تاریخ به بعد به دلیل وقوع جنگ تحمیلی و مشکلات حاکم بر کشور این روند کاهش یافته، تا جائیکه بین سالهای 1360 تا 1365 تنها دو عدد علفکش جدید به ثبت رسیده است. از سال 1365 با پشت سر گذاشتن پارهای از مشکلات در کشور ما ثبت سموم جدید بیشتر شده و این روند ادامه یافته است. تا اینکه در 5 سال اخیر حدود 13 علفکش جدید به ثبت رسیده است [2].
در طی بیست سال گذشته همواره در دنیا سهم فروش علفکشها از کل سموم آفتکش فروخته شده بیشتر است.
شکلهای زیر سهم فروش جهانی علفکشها و حشرهکشها و قارچکشها و بقیه سموم کشاورزی را در سالهای 1980 و 2000 نشان میدهد.
شکل (1-1) : سهم جهانی فروش
علف کش ها ، حشره کش ها و
قارچ کش ها از کل سموم
فروخته شده در سال 1980
|
شکل (1-2) : سهم جهانی فروش علفکشها، حشرهکشها و قارچکشها
از کل سموم فروخته شده در سال 2000
|
علیرغم اختلاف جزئی که در سهم هر یک از آفتکشهای فروخته شده در این دو سال مشاهده میشود ولی همواره بیشترین سهم مربوط به علفکشها است.در برخی از کشورها مانند آمریکا سهم فروش علف کش ها از کل آفت کش های بفروش رسیده از این مقدار هم فراتر رفته است و بر اساس اطلاعات مو جود در سال 1993 حدود 68% از سموم فروخته شده در بخش کشاورزی آمریکا مربوط به علف کش ها بوده است]3[.
1-3- کاربردها :
دینیتروآنیلینها علفکشهایی هستند که برای کنترل علفهای هرز باریک و پهن برگ در برخی از محصولات زراعی مورد استفاده قرار میگیرند. این علفکشها از نوع پیشرویشی بوده و در خاک مصرف شده و از طریق جلوگیری از تقسیم و طویل شدن سلول مانع از رشد علفهای هرز میگردند. از جمله مکانیزمهایی که باعث مقاومت گیاهان زراعی نسبت به علفکشهای دینیتروآنیلین میشود، میتوان به متابولیسم علفکش و جاسازی علفکش در بخشهای لیپیدی و تغییر محل عمل علفکش اشاره نمود. علفکشهای دینیتروآنیلین به خانوادهای از ترکیبات شیمیایی تعلق دارند که مکانیزم اصلی عمل آنها دپلیمریزاسیون میکروتوبولها است. میکروتوبولها از اجزای ضروری برای تقسیم سلولی و طویل شدن سلولهای ریشه هستند این علفکشها به مختل کننده تقسیم میتوز نیز معروفند. وقتی علف کش های دی نیترو آنیلین از طریق اختلال در فعالیت میکرو توبول ها، از تقسیم سلولی جلوگیری می کنند تقسیم سلولی ناقص صورت می گیرد و گاهی اوقات منجر به تولید سلولهای چند هسته ای می گردد. این علف کش ها گیاهان و قسمت هایی از گیاهان که سریع رشد و تقسیم می شوند را تحت تاثیر قرار می دهند. تقسیم سلولی ابتدا در نواحی مریستمی گیاه اتفاق می افتد. بنابراین وقتی دی نیترو آنیلین ها با نواحی مریستمی تماس حاصل می کنند، از تقسیم سلولی آنها جلوگیری به عمل می آورند.
جدول (1-2)علفکشهای دینیتروآنیلین ثبت شده در ایران
خانواده شیمیایی | نام عمومی | نام تجاری |
دینیتروآنیلین | تریفلورالین اتانفلورالین دینیترآمین پندیمتالین | ترفلان سونالان کوبکس استومپ |
اتصال دینیتروآنیلینها به ذرات خاک باعث محدود شدن حرکت آنها به سوی گیاه میشود. هنگامی که گیاهچه از درون لایههای خاک تیمار شده با علفکش دینیتروآنیلین به سمت بیرون خاک رشد میکند، این علفکشها به سهولت در غشاهای چربی گیاهچه حل میشوند. از آنجا که پس از جذب سرعت انتقال این علفکشها زیاد نیست، بنابراین به جز دینیتروآنیلینهایی که با منطقه مریستمی تماس حاصل میکنند و وارد هسته سلولها میگردند، بقیه اثر کمی بر جا میگذارند. علفکشهای دینیتروآنیلین هیچگونه اثری بر روی تقسیم میتوزی سلولهای حیوانی ندارند. این علفکشها برای پرندگان بیخطرند،در خصوص نحوه توزیع علف کش های دی نیتروآنیلین در قسمت های مختلف سلول اطلاعات زیادی در دست نیست.
دینیترآمین: (Dinitramine) علفکشی از گروه دینیتروآنیلینها که جذب آن از طریق ریشه است. اثر آن مانع جوانه زدن بذر و بازدارنده ریشه است. دینیترآمین با نام تجاری کوبکس (Cobex) با فرمولاسیون EC 25% ، دارای وزن مولکولی(2/322= MW)،رنگ زرد کمرنگ،نقطه ذوب5/94 درجه سا نتی گرادوساختمان مولکولی زیرمی باشد
ساختمان کوبکس
مقدار مصرف آن 3 لیتر در هکتار برای پنبه و سویا میباشد. علاوه بر آن برای کنترل علفهای هرز غلات دانهریز، سبزیجات و همچنین درختان میوه کاربرد دارد. در صورتی که این علفکشها بلافاصله پس از مصرف، با لایه 5 سانتیمتری بالای خاک مخلوط شوند، خطر تجزیه نوری کم میشود. از آنجا که حلالیت این علفکشها در آب کم است بنابراین در منطقهای که اکثر علفهای هرز جوانه میزنند باقی خواهند ماند]3.[
فرمولاسیون، ترکیبات یک علفکش است که به وسیله سازنده برای استفاده عملی تهیه میشود. فرمولاسیون همچنین نشاندهنده تمامی اجزای ترکیبی محتوی ظرف است که شامل ماده فعال (مسموم کننده واقعی) به اضافه مواد خنثی همچون مواد حلشدنی، مواد رقیق کننده و مواد افزوده شده دیگر می باشد]4[.
علفکشهای قابل استفاده باید به راحتی قابل حمل باشند و اگر به طرز صحیحی استفاده شوند، بتوانند به صورت یکنواخت و دقیقی بدون هیچگونه ضرری برای استفاده کننده مصرف شوند. اکثرعلفکش ها طوری فرموله شده اند که بتوان آنها را با یک حمل کنندۀ مناسب و راحت به کار برد.
علفکش های رایج که با قابلیت اسپری تهیه شده اند، به گونهای فرموله شدهاند که میتوان آنها را با آب، با کودهای مایع و یا با روغنهای با غلظت گازوئیل به کار برد. بعضی از علفکشها به نحوی فرموله شدهاند که سموم به صورت گرانولهای خشک یا ذرات پوششدار (pelleted) از مخازن خارج میشوند. علفکشها را معمولاً به صورت گرد (dust) استفاده نمیکنند زیرا علاوه برمشکل حمل و نقل احتمال فرار (drift) آنها به طرف گیاهان حساس غیر هدف نیز وجود دارد[5].
Unites .............................................................................................واحد سیستماتیکی
Regna vegetable kingdom........................................ جهان گیاهی یا سلسلة گیاهی
Cormobiontes گیاهان با پیکر مشخص ............................................. زیرجهان گیاهی
Tracheophytontes (تراکئیدداران یا گیاهان آوندی .......................... روشاخة گیاهی
Eubranchement/divistion........شاخة گیاهی مانند نهانزادان آوندی (Pteridophytes)
Spermatophtines ................................................................زیرشاخة گیاهان دانهدار
Classe......... ردة گیاهی مانند بازدانگان (Gymnospermopsides) یا نهاندانگان (Angiospermopsides)
Order ................................................................................راسته مانند آلاله (Ranales)
Famille ....................................تیره یا خانواده مانند تیرة آلاله (Ranunculaceaw)
Sub.famille .................................................................................زیرخانواده یا زیرتیره
Tribus............................................طایفه مانند طایفة آلاله از تیرة آلاله (Ranunculai)
Sub.tribus..................................................................................................... زیرطایفه
Genre /Genus ........................ .................... جنس مانند جنس آلاله(Ranunculus)
Sub.genre/Sub.genus............................................زیرجنس ،تقسیم پایینتر از جنس
Section ................................بخش، تقسیم پایینتر از طایفه و مرکب از چند گونه
Varite=var ........................................................جور یا واریته
Forme=f ...........................................................................................فرم یا شکل
تقسیمات پایینتر از گونه را تقسیم زیرگونهای میگویند که عبارتند از : زیرگونه، واریته و فرم.
در اصطلاح تاکزیتومی تقسیمات بالای گونه، واحدها یا تاکسونهای فوق گونهای و تقسیمات پایینتر از گونه، واحدها یا تاکسونهای زیرگونهای نام دارند.
1ـ هر تاکسون همواره قبل از تقسیم به واحدهای مستقل بعدی، دارای یک تقسیم حد واسط است؛ مثلاً خانواده قبل از آنکه به طایفه یا جنس تقسیم شود ممکن است به زیرخانواده و جنس نیز ابتدا به زیرجنس و سپس به گونهها تقسیم گردد. در حد تقسیمات زیر جهان به شاخههای گیاهی (دیویزیون) تقسیمی فیمابین آنها وجود دارد که به آن «روشاخه» میگویند.
2ـ هر واحد یا تاکسون در ردهبندی دارای پسوندی مخصوص به خود است که موقعیت سیستماتیکی آن را معین میکند.که در زیر یکبار دیگر به تاکسونها و پسوندهای آنها تا حد طایفه نگاه میکنیم:
زیرجهان گیاهی دارای پسوند ........................................................ بیونت (biontes)
روشاخه .........................................................................................فیتونت (phytontes)
شاخه ......................................................................................................فیت (Phytes)
رده یا کلاس ................................................................................... اوپسید (Opsides)
راسته .......................................................................................................... آل (ales)
خانواده یا تیره ......................................................................................... آسه (aceae)
طایفه ................................................................................................................ اِ (ae)
3ـ اگر واحد سیستماتیکی جنس باشد فقط با یک نام خوانده میشود، ولی گونة دو اسمی یا دو کلمهای است. کلمه یا نام اول اسم هرگونه ، نام جنس آن و کلمة و کلمة دوم نام گونه را مشخص میکند، مثلاً اوله اَ نام جنس زیتون است گونه معمولی آن اولیه اروپه است .اگر واریته داشته باشد پس از اسم گونه به آن اضافه میشود و به این ترتیب گیاه سه اسمی میگردد. مانند افدرافولیاتا واریتة مبینی برای تقسیمات پایینتر از واریته یعنی زیرواریته و فرم، مخففهای (Sub,var) را با رعایت کمی فاصله از هم به کار میبرند.
4ـ تمام تاکسونها دارای تقسیمات زیر تاکسون یا فوق تاکسون نیستند، مثلاً خانوادة زیتون مورد مثال در جدول تقسیمات زیرجنس و بخش و زیرگونه ندارد.
وقتی نام جنس یا گونة گیاهی نوشته میشود تمام حروف نام جنس یا حرف اول آن با حرف بزرگ (کاپیتال) و بقیة حروف جنس و گونه مطلقاً با حروف کوچک نوشته میشود و در آخر نام گیاه، نام مؤلف که معمولاً از حروف سیلاب اول و حرف سیلاب آخر نام او استفاده میشود به آن اضافه میگردد، این قرارداد برای چند گیاه شناس نامی تاریخ طبیعی (مانند لینه و دو کاندول) که معروف هستند استفاده از حرف اول نام کافی است؛ مثلاً جنس آلاله (Ranunculus) و گونه ذرت معمولی (zea mays L) که مؤلف شرح گیاه و نامگذار آن لینه است با حرف L مشخص میشود.
ردهها و تقسیمات جهان گیاهی
شیزوفیتها PROTOCARYOTES OU SCHIZOPHYTES
جلکبهای سبزـآبی ................CYANOSCHIZOPHYTES=CYANOPHYCEES
BACTERIOSCHIZOPHYTES = BACTERIES
Hémibactéries
Eubactéries
Virobactéries
فیکوفیتها ECUARYOTES OU PHYCOPHYTES
جلبکهای قرمز ....................RODOPHYCOPHYTES = RHODOPHYCÉES
FLORIDÉ ÉO-Flaridées
Méso-Floridées
Méta-Floridées
جلبکهای رنگین...................CHROMPHYCOPHYTES=CHROMOPHYCÉE
PROPYRROPHYCÉES
PYRROPHYCÉES Cryptophycinées
Dinophycinées
Raphidiphycinées
Euglenophyciées
CHRYSOPHYCÉES Chryso-et Xanthophycinées
Silicophycinées
PHÉOPHYCÉES Phéophycées phéasporées…………...…Cutlteriales
………………………………………………………………Dictyotales
…………….………………………….………………….Laminariales
phéophycées cyclasporées…………...……..Fucales
جلبکهای سبز...... CHLOROPHYCOPHYTES = ALGUES VERTES............
ZYGOPHYCÉES……………………………..…………… zygnemales
……………………………………………..………………..Desmidiales
EUCHLOROPHYÉES Euchlorophycées phuricellularies UlvalesEdogoniales
Euchlorophycées eusiphonées………..…Siphonales
Euchlorophynées coccoides………..Chlorocoocales
Edchlorohycées monadoides ………..… Volvocales
CHAROPHYCÉES
میکوفیتها CHAMPIGNONS OU MYCOPHYTES
آسکومیستها ............................................................................ASCOMYÉTES
قارچهای ناقص ............................................ ASCOMYCÉTES CLADOMIENS
ASCOMYCÉTES MYCÉLIENS Ascomycétes mycélieens imparfaits
Discomycétes
Pyrénomycétes
Disco-et Pyrénomycétes des Asco-Lichens
Disco-et Pyrénomycétes périsporiés et plectascés
BASIDIOMYCÉTES
Archéobasidiés
Néobasidiés……………...………………Agaricales
زیگومیست ........................................................................ZYGOMYCÉTES
فیکومیست............................................................. PHYCOMYCOPHYTES
PHYCOMYCÉTES
Saprolegniales.................................................................................Peronosporales...............................................................................................................................
MyxomycÉTES
TRICHOMYCÉTES
بریوفیت BRYOPHYTES
خزهها........................................................................................................ MOUSSES
هپاتیکها.............................................................................................. HÉPATIQUES
نهانزادان آوندی PTÉRIDOPHYTES
PSILOPHYTIÉES
PHYNIALES……………………………………………...…… Rhynines
ASTÉROXYLALES…………………………………….Asterouyiness
PSEUDOSPOROCHNALES
PSILOTALES………………………………………………psilotsces
پنجهگرگیها ................................................................................. LYCOPODINÉES
LYCOPODLALES
PROTOLEPIDOPHYTALES
L. aligulées LEPIDOPHYTALES……….Lepidodendmoun
PLIUROMÉIALES
خانواده علف خوک.selaginellacees..................................... ÉPIDOSPERMALE
ISOÉTALES………………………..Isoetaeion
ساقه بندبندی دارند .......................................................................... ARTICULÉES
PROTOARTICULATALES
PSEUDOBORNIALES
SPHÉNOPHYLLALES
CHÉIROSTROBALES
TRISTACHILES
CALAMITALES
ÉQUISETALES……………………Equisetion
NAEGGÉRATIALES
فیلیسینه ................................................................................................ FILICINEES
F. phyllohorees:
Holophyllophorees: IRIDOPTERIDALES
STAUROPTERIDALES
Heterophyllophorees CALDOXYLALES
ZYGOPTERIDALES…….Ankyropteridacees
گروههای حد واسط ...... Groups intermediares INVERSICATENALES
OSMONDALES
F. Aphyllophorees
A. Eu-sporangiees: OPHIOGLOSSALES…….. Ophioglossacees
خانوادة مارزبان
A. Leptosporangiees
Homosporees FILICALES…………………….. schizaeacees
خانوادة بسفایج polypodiacees ............................................................................................
Heterosporees:
سرخسهای آبزی salvinacees ................. SALVINIALES (Hydropterees)
سرخسهای آبزی Marsileacees .................MARSILEALES
پیدا زادان اولیه PREPHANEROGAMES
سرخسهای دانهدار.................................................................. PTERIDOSPERMES
PTERIDOSPEREMALES……………………………..Lyginopteridacees
CAYTONIALES
خانواده سیکاداسه Cycadacees ............................... راسته سیکادالCYCADALES
کودائیتها ............................................................................................... CORDAITES
CORDATTALES
Ginkgoacees ........................................................ راسته ژنکیوآل GINKGOALES
بازدانگان GYMNOSPERMES
آهن یکی از عناصر فلزی معمول است که %6/4 از سنگهای آذرین و %4/4 از سنگهای رسوبی را تشکیل میدهد. محدوده غلظت آهن در خاکهای معمولاً از %2/0 تا %55 تغییر میکند (2000 تا 000/550) غلظتهای آهن میتوانند در مناطق مختلف بسته به نوع خاک و حضور سایر منابع تغییر کنند.
خاکهای شنی کمترین و خاکهای رسی بیشترین میزان آهن را دارند. آهن میتواند در هر دو حالت دو ظرف (فروس یا ) یا سه ظرفیتی (فریک یا ) تحت شرایط محیطی بخصوص وجود داشته باشد. حالت ظرفیتی آهن توسط PH و پتانسیل redox سیستم تعیین میشود و ترکیبات آهن وجودشان وابسته به میزان دسترسی سایر ترکیبات شیمیایی هم هست (همانند سولفور که برای تشکیل شدن پیریت یا مورد نیاز است). آهن برای رشد گیاه الزامی بوده و عموماً به عنوان یک ریزمغذی محسوب میگردد. آهن به عنوان یک فلز کلیدی در نقل و انتقالات محسوب شده و برای سنتز و سایر فرآیندهای زندگی سلولها مورد احتیاج است . در نتیجه گیاهان سعی در تسریع جذب آهن دارند. آهن فروس بسیار حلال تر بوده و قابلیت دسترسی گیاه به آهن از آن فریک بیشتر است. (-FEDOH)Gothite شکل غالب کانی آهن در خاکهاست. حالت دو ظرفیتی یا فروس میتواند به حالت سه ظرفیتی یا فریک اکسید شده که در حالت اخیر می تواند تشکیل رسوبات هیدرواکسید یا اکسید را داده و برای گیاهان به عنوان یک ریز مغذی، غیر قبل دسترس گردد. عوامل عمومی که بر قابلیت تحرک و تثبیت آهن تأثیر گذارند. شرایط قلیایی و اکسیداسیونی هستند که تشکیل ر سوب اکسیدهای آهن محلول را تسریع میکنند یا شرایط اسیدی و احیاء که حلالیت ترکیبات فروس را تسریع میکنند. قابلیت در دسترس بودن آهن فروس و فریک همچنین به میزان آب خاک محیط نیز وابسته است. برای مثال محیطهای کاهیده که شامل زمینهای پست و خاکهای باتلاقی) هستند قابلیت در دسترس بودن آهن فروس را برای گیاهان تسریع میکنند. در حالی که محیطهای اکسیده (زمینهای مرتفع یا خاکهای بازهکشی خوب) تشکیل رسوب ترکیبات اکسید فریک را تسریع می کنند که برای گیاهان قابل جذب نیست. اگر آهن فروس زیادی وجود داشته باشد سمیت آهن ممکن است است برای گیاهان رخ دهد. ولی وقوع این حالت تا حد زیادی به گونه گیاهی بستگی دارد همینطور اگر آهن فروس بسته به رسوب ترکیبات آهن فریک در خاکها در دسترس نباشد کمبود آهن یا کلروز ممکن است رخ دهد. مدیریت خاک مناسب میتواند به کنترل PH و شرایط آب خاک کمک نموده و غلظتهای بهینه آهن فروس را در دسترس گیاهان قرار دهد. عموماً تعیین مقیاسی مشخص برای آهن خاکها به علت اینکه قابلیت در دسترس بوده آهن برای گیاهان و یا ایجاد مسمومیت به ویژگیهای خاک نظیر PH یا Eh و میزان رطوبت خاک بستگی دارد مشکل است.
برای تخمین این ویژگیها و پتانسیل به وجود آمدن کمبود و یا سمیت آهن برای گیاهان پیشنهاد گردیده که Eh و PH خاک هر دو در مزرعه باز هم اندازهگیری شوند.
آهن در اکثر کانیهای اولیه (فاز اکسید و فرو منگنز) در حالت اکسیده فروس ، وجود دارد که از حالت فریک آهن یا بسیار حلالتر است.
چندین نوع مختلف از اکسیدهای آهن که هرکدام دارای حلالیت متفاوتی هستند وجود دارند عکس 1-2 حلالیت چندین اکسید آهن گزارش شده معمول ر ا با هم مقایسه میکند. کانیهای آهن آزاد که در خاک وجود دارند به عنوان کلیدی برای شناخت خصوصیات خاک و برای افقهای خاک مورد استفاده قرار میگیرند. کانیهای آهنی که به صورت پدوژنیکی تشکیل میشوند در جدول 1-2 آمدهاند.
جدول 1-2 انواع کانیهای آهن
خصوصیات | فرمول شیمیائی | کانی |
هماتیت دارای رنگ قرمز روشن بوده، در خاکهای به شدت هوازده مناطق خشک، نیمه خشک و مرطوب وجود داشته و اغلب به جای مانده از مواد مادری است. فقط به میزان کمی از گئوتیت معمولتر بوده و همانند گئوتیت در محیطهای اکسیده پایدار است. اگر چه به علت اینکهمیتواند بهمیتواند بهتحت شرایط احیاء که در خاکهای ابداع اتفاق میافتد کاهیده شود در شرایط احیاء پایدار نیست. | | Hematite |
ماگمیت در خاکهای به شدت هوا زده مناطق مرطوب و اغلب همراه با هماتیت مگنتیت و یا گئوتیت یافت میشود. | | Maghemite |
مگنتیت یک اسید آهن مغناطیسه بوده که معمولاً در اندازههای شن یافت میشود و غلب به جای مانده از مواد مادری است. اکسیداسیون مگنتیت ماگمیت را حاصل میآورد که آن هم مغناطیسه است. | | Mdgntite |
فری هیدریت یک کانی معمول ولی غیر پایدار است و به راحتی در مناطق گرم به هماتیت و در مناطق معتدل مرطوب به گئوتیت تبدیل می گردد. | | Ferrihydrite |
معمولترین کانی آهن خاک تحت شرایط اقلیمی متفاوت از معتدل نامرطوب رنگ قهوهای و زرد بسیاری از خاکهای به علت حضور همین کانی است حتی اگر مقدار آن کم باشد. تحت شریط اکسیده پایدار است اگر به چه علت احیاء و در خاکهای اشباع تحت این شرایط غیر پایدار است. | | Goethite |
در خاکهای بازهکشی کم مناطق معتدل و مرطوب یافت میشود . شرایط مساعد تشکیل این کانی PH کم، دمای کم و عدم حضور است. | | Lepidocrocite |
در خاک غیر معمول است به عنوان یک کانی مقاومت به هوازدگی از سنگهای آذرین مادری به جای میماند. | | Ilmenite |
به طور گستردهای در خاکهای در آب غوطهور شده حاوی سولفور (خاکهای سولفاته اسید) توزیع گردیدهاند. | | Pyrite |
به طور گستردهای در خاکهای در آب غوطه ور شده حاوی سولفور (خاکهای سولفات اسیدی) توزیع گردیدهاند. | | Ferrous sulfide |
به طور گستردهای در خاکهای در آب غوطه ور شده حاوی سولفور (خاکهای سولفاته اسیدی) توزیع گردیدهاند | | Jdrosite |
حلالیت معمولاً بوسیله حضور اکسیدهای محلولتر کنترل میشود، در نتیجه رسوبات تازه magnetite بی شکل یا محلولترین اکسیدهای بوده و عموماً فعالیت و حلالیت را بسته به میزان Redox کنترل میکنند. تحت شرایط اکسیده ، - soil ( که کریستاله قابلیت حل شدن و تبدیل شدن به هیدروکسیدهای بی شکل و اکسیدهای ترسیناله به حد واسط است) حلالیت را کننترل می نماید. اگر این مقدار از 5/11 کمتر باشد magnetite نا زمانی که (Feco3)sidrite شکل بگیرد. فاز پایدار است. سایر اکسیدهای بر طبق کاهش حلالت عبارتند از:
واکنش آهن و فرآیند هوازدگی تا حد زیادی به سیستم محیط و درجه اکسیداسیون ترکیبات شامل آهن دارد. پتانسیل الکترونی برای جفت برابر 77/0 است. قانون عمومی که بر تحریک و تثبیت آهن حاکمیت دارد این است که در شرایط اسیدی و قلیایی رسوب اکسیدهای آهن نامحلول را تسریع میکند ولی شرایط احیایی و اسید حلالیت ترکیبات فروس را تسریع میکنند. آهن آزاد شده به آسانی به صورت اکسیدها و هیدوراکسیدها رسوب میکند ولی با Mg و AL در سایر کانیها جابه جا شده و با لیگاندهای آلی تشکیل کمپلکس میدهد رفتار کلی آهن در منطقه هوازدگی میتواند در چهار عنوان زیر خلاصه گردد:
1- در محیط اکسیده با حاکمیت جو، آهن تشکیل goethite که کانی پایداری است را میدهد. در طی یک روند طبیعی در زیاد و کم (محیط سوفاته اسیدی) Jarosite ممکن است شکل بگیرد و در شرایط غنی از مواد آلی آهن به صورت کلاتها در محلول جابه جا میشود.
2- در محیط کاهیده که باکتریها کربن را برای کاهیدن به و به S استفاده میکنند زیاد بودن پیریت را بوجود میآورد کم بودن و زیاد بودن و ، در محلول باقی میماند.
3- Glauconite تنها سیلیکات آهن اتوژنیک است که در رسوبات جدید شکل میگیرد. اگر جه اسمکتایتهای آهن در منطقه هوا زده وجود دارند. اینگونه تغییرات حاصل فیلوسیلیکاتهای فرو منیزیم هستند.
4- آهن اکثراً به شکل هیدوکسیدهای ذرهای و ریز یا بصورت پوشش به دانههای ریز جابه جا میشود تقسیم بندیها بوسیله سرعتهای ته نشین شدن گوناگون به انجام رسیدهاند.
اکسید آهنی که در خاکها حضور دارد به شرایط زیادی همانند میزان رطوبت، PH و میزان اکسیژن خاک وابسته است در خاکهای مرطوب ولی با شرایط اکسیده اکسید آهن نوعاً باید در حالت اکسید آهن هیدراته یافت گردد.
در خاکهای مرطوب با شرایط hypoxic اکسید آهن به طور مشخص در حالت فروس یافت میگردد. تبدیل شدن به حالت فروس برای تشخیص مرز تیپیکال خاکهای هیدریک زمینهای پست بکار میرود.
حلالیت آهن معدنی در خاکهای بازهکشی خوب بوسیله عدم حلالیت و تشکیل رسوب اکسیدهای کنترل میگردد. همانند حالت قبل غلظت به PH ، افزایش غلظت از تا مول به ازای افزایش PH از 4 تا 8 بستگی دارد. غلظتهای زیاد قابلیت دسترسی آهن را در خاکهای آهکی کاهش میدهند. به غیر از شرایط ویژه تغییر شکل یک اکسید به حالت دیگر در خاکها به علت حلالیت کم این کانیها به آهستگی اتفاق میافتد. این کانیهای اکسید بخصوص، ممکن است در خاکها برای یک تناوب زمانی طولانی بدون تغییر شکل کلی به کانیهای غیرمحلولتر باقی بمانند. در خاکهای مختلف و بخصوص در خاکهای با PH کم، اکسیدهای آهن میتوانند در سطوح رسها تشکیل رسوب بدهند.
اینگونه پوششها در PH های بالاتر پایدارند، همچنین در ظاهر ژل مانند بوده ممکن است در حالت مرطوب جریان پیدا کنند و در هنگام گرم شدن منقبض شده و تشکیل حفره بدهند و برای چسبیدن ذرات اولیه و تشکیل خاکدانهها همانند سیمان عمل میکنند. اینگونه پوششهای بی شکل در هنگام پیرشدن و گذشت زمان تشکیل فرمهای کریستاله را میدهند.
اکسیدهای آهن کریستاله و آمورف نقش اصلی را در استحکام یافتن ساختمان خاک بازی می کنند اکسیدهای آهن به کانیهای آهن از طریق کاهش غلظت بحرانی انعقاد، پراکندگی رس، جذب آب و انقباض رس انبساط رسها و همچنین بوسیله افزایش Microdggregdtion پایداری میبخشند. آنها میتوانند پایداری خاکدانه، قابلیت نفوذپذیری، تخلخل و هدایت هیدرولیکی خاکدانه ها را افزایش دهند. همچنین این اکسیدهای بی شکل می توانند انقباض و انبساط، پراکندگی رسها، چگالی حجمی و انقطاع را کاهش دهند. تشکیل اکسیدهای آهن همچنین بوسیله مواد آلی و باکتریها تحت تأثیر قرار میگیرد باکتریها ممکن است تبدیل بین حالتهای مخلتف ظرفیتی آهن را اکسیده کند این باکتریها برای تأمین انرژی برای متابولیسم خود را به اکسیده میکنند مکانیسم این عمل در زیر نشان دادهشده است.
تعدادی از باکتریهای معمول آهن شامل Ferroba cillus ، crenothrix Lephthrix و Gallionella هستند که بصورت لعاب باکتریهایی در سیستمهای آبی مشاهده شدهاند به علاوه بعضی گونههای باکتریایی همانند، Metallogenius sp. در چرخه آهن شرکت کرده و به عنوان تجمع دهنده آهن در سطح سلولهای زندهشان شناخته شدهاند توزیع آهن قابل عصارهگیری در خاکها به حضور موادآلی وابسته است. آهن با مواد آلی تشکیل کلاتهای آهن را میدهد. اسید هومیک خاک در PH بیشتر از 3 با قدرت زیادی آهن را جذب کرده و یا تشکیل کمپلکس میدهد.
سایر تشکیلات خاک که را جذب میکنند شامل اکسیدهای کریستاله، کانیهای رسی و اکسیدهای هیدراته آهن و منگنز هستند جدول تعدادی از ثوابت جذب را برای آهن در سطح کانیهای رسی، سیلیکاد و مواد آلی نشان میدهد. حلالیت آهن مقدمتاً به حلالیت اکسیدهای هیدراته مربوط میشود. بعلاوه حلالیتهای آهن ممکن است بطور قابل توجهی تحت تأثیر سایر ترکیبات آهن شامل فسفاتها، سولفیدها و کربناتها قرار گیرد. تفاوتها در مقادیر پتانسیل redox خاک ممکن است دلائل دیگری برای افزایش حلالیت آهن در خاکهای باشند عموماً در خاکهائی با زهکشی خوب و مناسب، اکسیدهای حلالیت آهن را کنترل می کند. اگر چه فرایندهای احیاء در خاک، کنار ریشههای تنفس کننده و در تنفس کننده و در سایتهای میکرو جائی که مواد آلی قویاً degrade میشوند و عموماً در خاکهائی غرق شده در آب رخ می دهد. تغییر در خواص خاک همانند PH ، مقادیر پتانسیل redox میتواند آهن را جزئی از فراکسیونهای غیر محلول کرده و قابلیت دسترسی آنرا برای گیاهان کاهش دهد. در خاکهای آلی %50 آهن در فراکسیون سولفید و مواد آلی یافت شده ولی مقادیر کمتری از این شکل آهن در افقهای خاک در کانیها مشاهده گردیده است. اکثراً آهن در اکسیدهای آهن کریستاله و بی شکل و فراکسیونهای باقیمانده قرار گرفتند بودند.
شرایط احیاء قوی در خاک فراکسیون آهن و اکسیدها را با فراکسیونهای تبادل، آلی و منیزیوم- اکسید در اتباط است متحرک نموده و آنرا برای جذب توسط گیاهان آماده مینماید. افزایش در میزان PH یا Eh یعنی اینکه شرایط اکسیده آهن را از شکلهای آلی و تبادلی به فراکسیونهای غیر محلول در آب و اکسید- آهن جابه جا مینماید. PH و اضافه نمودن مواد آلی به خاک باعث ایجاد شرائط احیاء با تناوب خشک و مرطوب شدن میگردد در پاسخ به افزایش مواد آلی آهن از شکلهای کم محلول به شکلهای تبادلی و آلی تغییر می کند.
آهن در فراکسیونها میتواند تفاوت داشته باشد. از جمله محلهای مردانی که ظاهراً به میزان احیاء اکسیداسیون مربوط میگردد. شخم زدن میتواند PH و سایر خصوصیات خاک را تغییر داده ودر حلالیت آهن موثر باشد. شکل گونه های نمونه آهن را تحت شرایط مختلف PH و En نشان می دهد. تشکیل ترکیبات بحرانی آهن همانند همچنین به قابلیت دسترسی سایر مواد شیمیائی مثلاً در مورد اخیر به گوگرد در سیستم بستگی دارد. فازهای جامدی که در شکل نشان داده شدهاند (سیدریت)، (پیریت) و fes هستند احتمال وجود در شرایط محیط طبیعی وجود ندارد مگر اینکه محیط به شدت اکسیده باشد.
آهن یکی از عناصر ریز مغذی است که به شکل () توسط گیاهان جذب میگردد آهن برای شکل گرفتن کلروفیل II و شرکت در آنزیمهایی که برای سیستمهای تنفسی لازم هستند وجودش ضروری است. اکثر آهن موجود در خاکهای با تهویه مناسب بصورت یون فریک یا () است که برخلاف یون فرو () برای گیاهان غیر قابل دسترس میباشد. کمبود آهن ممکن است هنگامی که کانیهای خاک بطور مرتب آهن فروس () را جانشین اهن فروس قبلی که به آهن فریک اکسیده گردیده نکنند ایجاد گردد. و یا کمبود آهن میتواند در نتیجه وجود مس و منگنز زیادی باشد. منگنز و مس عواملی هستند که موجبات اکسید شدن فروس را به حالت فریک پدید میآورند. در خاکهای اسیدی که ما انتظار درایم آهن به اندازه نیاز گیاهان وجود داشته باشد. سمیت منگنز موجبات کمبود آهن را فراهم میآورد.
آهن از سال 1845 به عنوان یک عنصر ضروری برای گیاهان شناخته شده است. آهن برای رشد گیاهان لازم بوده و عموماً به عنوان یکریز مغذی آن را میشناسیم. همچنین آهن برای شکل گرفتن کلروفیل II و شرکت در بعضی آنزیمهای که در سیستمهای تنفسی شرکت دارند ضروری است. آهن در خاکها و سنگها یک عنصر فراوان بوده ولی معمولاً به عنوان یک ریز مغذی در خاکها در کمبود است. این مشکل به طبیعت بسیار نامحلول ترکیبات آهن فریک بر میگردد. این ترکیبات در خاکهای با هوازدگی شدید تجمع پیدا کرده و عضو اصلی خاکهای سرخ مناطق تروپیک محسوب میشوند. بازماندههای فسیلی بعضی خاکهای قدیمی شامل آهن به اندازه کافی برای رفع نیاز آهن هستند. هر چند این ترکیبات بسیار نامحلول بوده و نمیتوانند نیاز گیاهان به آهن را حتی به عنوان یک ریز مغذی رفع نمایند. مکانیسم جذب آهن انتقال آهن بوسیله گیاهان مطالعات زیادر را به خود مشغول داشته است چون این مکانیسم یک فرایند کلیدی در رفع نیاز آهنی گیاهان میباشد. در اکثر اوقات شدتهای متفاوت کمبود آهن در گیاهان به علت فاکتورهای خاک که عدم حلالیت آهن را تشدید میکنند رخ میدهد. به نفش متابولیک آهن در گیاهان سبز نسبتاً پی برده شده است. و آهن را به عنوان یک عنصر فلزی کلیدی در انتقال انرژی که برای سنتز و سایر فرآیندهای زندگی سلول مورد نیاز است به حساب میآورند. نقش اساسی آهن در بیوشیمی گیاهان میتواند بصورت زیر خلاصه گردد.
- آهن در پروتئینهای هم غیر هم وجود داشته همچنین عضو مهم کلروپلاستهایی میباشد.
- کمپلکس های آهن آلی در مکانیسم انتقال الکترون فتوسنتزی شرکت میکنند.
- پروتئینهای غیر هم در احیاء نیتراتها و سولفاتها نقش دارند.
- به نظـر میرسد که آهن نقش مستقیمی در متابولیسم اسیدهای نوکلئیک داشته باشد.
- همچنین نقشهای ساختمانی و کاتالیزوری برای و شناخته شدهاند.
هنگامی که کمبود آهن در گیاهان روی میدهد تفاوت صریح بین رگبرگهای سبز و سبز کمرنگ یا زرد بافت ما بین رگبرگها آشکار میگردد.
این کمبود کلروفیل در برگ گیاهان را کلروز گویند. برگهای جوان بیشتر از برگهای پیر تحت تأثیر قرار میگیرند. به علت اینکه آهن درگیاه نسبتاً نامتحرک میباشد.
عاملی که در خاکهای با تهویه خوب باعث کلروز در گیاهان میگردد نامحلول بودن اکسیدهای است در شرایطی که پتانسیل اکسید و احیایی یا PH و یا هر دو افزایش پیدا کنند. قابلیت جذب آهن از محول خاک به گیاهان به شدت کاهش مییابد.
پتانسیل اکسید و احیایی بحرانی بری احیاء بین 100 میلی ولت و 300 میلی ولت در PH برابر 6 و 7، و 100 – میل ولت در PH برابر 8 است. کمبود آهن ممکن است در خاکهای غیرآهکی با بافت شنی هم رخ دهد ولی کمبودهای آهن بیشتر در خاکهای آهکی معمول هستند غلظت تعادلی آهن در فاز محلول سیستمهای آهکی خیلی کم است. در دسترس بودن آهن در خاکها برای جذب توسط گیاه تا اندازه زیادی بهPH خاک ، لیگاندهای کمپلکس شده و پتانسیل اکسید و احیاء بستگی دارد. رطوبت اضافی خاک آهن فروس را که محلول تر و متحرکتر است افزایش میدهد. یک محیط آبگرفته (باتلاقی) منتج به کاهش در پتانسل اکسید و احیایی میگردد. خاکهایی بازهکشی ناقص اغلب حاوی ماتلهای زنگ زده هستند که در اثر جا به جا شدن آهن فروس متحرک به مکانهای که در آنجا اکسید شده و رسوب کردهاند بوجود میآیند. حلالیت آهن فریک و آهن فروس در PH پایین خیلی بیشتر از PH بالاست ترکیبات آهن شامل و حلالیت کمی دارند و میتوانند در PH بالا رسوب تشکیل دهند بی علت اینکه هنگامی که PH افزایش پیدا میکند یونهای OH بسیار فراوانند.
آهک دادن به خاک باعث تشکیل رسوب آهنی که قبلاً متحرک بود و همچنین باعث بروز کلروز ناشی از آهک میگردد. تحقیقات نشاندهنده این مطلب است که گیاهان به بیشتر از مول آهن محلول برای برطرف کردن نیاز تغذیهای خود نیاز دارند. کمبود آهن معمولاً با کاهش سرعت رشد همراه است اگر چه همیشه معلوم نیست که آیا این نتایج نتیجهای از کمبود است یا شرایطی که باعث کمبود شدهاند. کمبود آهن معمولاً در خاکهای آهکی در خاکهایی با شرایط زهکشی ضعیف و خاک های غنی از منگنز رخ می دهد اعمال مدیریت خاک و دیگر شرایطی که ممکن است باعث به وجود آوردن یا بدتر کردن کمبود آهن گردند شامل: تجمع زیاد رطوبت خاک، غلظت زیاد فلزات سنگین (به خصوص مس، منگنز، روی ) در یک خاک اسیدی، دمای بیش از حد پایین یا بالای خاک، حضور ارگانیسمهای معین (نماتدها یا قارچها)، کمبود رطوبت خاک هستند. بازمانده گیاهان، کود، فاضلابها، گلها، پیتها، زغال چوب فرآوردههای فرعی صنعتی تولیدات جنگلی (پلی فلائونوئیدها و لیگنوسولفاتها) حتی زغال میتوانند در درمان کلروز ناشی از آهن موثر واقع گردند.
گونههای گیاهای مختلف که با آهن اسپری شدهاند و همچنین اعمال بعدی بر روی خاکهای دارای مشکل کمبود در فراهم کردن آهن برای گیاهان موثر بودهاند. ترکیبات آلی آهن در کود در نگهداشتن آهن در شکل قابل دسترس تأثیر بسیار خوبی دارند.
عموماً سمیت آهن به افزایش جذب آهن و جابه جایی آن توسط اندامهای گیاه ارتباط دارد. برای مثال کشف شده که گیاه تنباکو به وسیله سمیت آهن صدمه دیده که در این سمیت استحکام برگ با افزایش غلظت آهن بین 450 تا 1126 پی پی ام کاهش پیدا کرد. اینگونه برگها همچنین دارای غلظت منگنز کمتر از معمول بودند. گزارش گردیده که بیماری برنزه شدن برنج با تجمع آهن در نقاط نکروز شده روی برگها ارتباط دارد. (Freckle leaf) در نیشکر نیز به متمرکز شدن تجمع آهن در برگها مربوط است.
علت بیماری Mdni leaf fraeckling در نیشکر نیز تجمع آهن، AL Mn و میزان کم در برگها گزارش گردیده است. ظاهراً گیاهان دچار غلظت بالای Ca و میتوانند میزان آهن، منگنز و آلومینیم بالای داخل گیاه را تحمل کند. این عمل احتمال دارد که با ممانعت گیاه از تمرکز در نقاط سمی مرتبط باشد. در تحقیقی دیگر گزارش شده که در ابتدا یک نقش سمیت زدایی داشته ولی هنگامیکه عوامل سمی حضور ندارند وجودش ضروری به نظر نمیرسد (در گیاه نیشکر).