1394/06/27
اجتماعی بودن انسان
انسان بعد از تولّد در محیطهای مختلف قرار میگیرد. هر محیطیبه گونهای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی ازاین محیطها به شمار میآید.
اجتماعی بودن انسان ریشه در زمانی بسیار دور از حیات او دارد. تا آن جاکه تاریخ نشان میدهد انسان همواره به صورت اجتماعی میزیسته است.بنابراین، میتوان گفت جز افراد استثنایی که در هر زمان نمونههای اندکی ازآنها به چشم میخورد، در هیچ دورانی بشر به صورت انفرادی زندگی نکردهاست.
پس میتوان گفت انسان موجودی است اجتماعی؛ موجودی که دوستی وانس با دیگران از ضرورتهای سازمان وجودی او به شمار میآید. بنابراین،در محیط جامعه برای خود دوستانی بر میگزیند تا در غم و شادی و رفعمشکلات روحی و مادی یاریاش کنند. حضرت علی(ع) میفرماید:
غریب کسی است که او را دوست نباشد.
احساس نیاز به معاشرت صمیمانه و همدلی و همراهی با دیگران، علاوه براین که یکی از جلوههای زندگی اجتماعی به شمار میرود، ندایی برخاسته ازاعماق وجود انسان است. هیچ انسانی با قطع پیوندهای دوستانه و گوشهگیریاحساس آرامش نمیکند. انزواطلبی نوعی بیماری است که اسلام پیروانش رااز آن باز داشته است.
شاید فقط یک مورد برای ترجیح عزلت و کنارهگیری بر معاشرت با مردموجود داشته باشد و آن در صورتی است که فرد، بسیار سست اراده، تأثیرپذیرو همنشینانش بسیار فاسد باشند. به نظر میرسد، روایات ستایندة عزلت وکنارهگیری از مردم دربارة این گروه و موقعیت ویژه صادر شده است؛ یعنیهر گاه معاشرت سبب شود انسان از یاد خدا باز بماند یا دچار معصیت شود، بهیقین باید از آن دست کشید و تنهایی را برگزید. علی(ع) میفرماید:
به تنهایی مأنوستر باش تا به همدمان بد.
از همنشین و رفیق بد دوری کنید؛ زیرا او رفیق خود را فاسد و هلاک میکند.
1395/04/19
1394/11/12
1394/10/30